: 1862
1403/05/10
خلبان نویسنده؛ یک دنیا روشنایی و اندکی تاریکی
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار آنتوان دوسنت اگزوپری
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار آنتوان دوسنت اگزوپری

وقتی از آنتوان دوسنت اگزوپری حرف می‌زنیم باید آن تصویر مرسوم از نویسنده‌ای که در اتاق کارش نشسته و مدام مشغول نوشتن است را کنار بگذاریم. داریم از نویسنده‌ای حرف می‌زنیم که یک خلبان حرفه‌ای بوده است. نویسنده‌ای که اگرچه در طول عمر کوتاه 44 ساله‌اش 7 کتاب (فارغ از آثاری که پس از مرگش منتشر شد) نوشت، اما شغل اصلی‌اش خلبانی بود نه نویسندگی.

مجله میدان آزادی: امروز 31 ژوئیه و سالروز درگذشت آنتوان دوسنت اگزوپری است، نویسنده‌ای که شازده کوچولو از سیاره‌ی ب 612 را با اهالی زمین آشنا کرد. به همین مناسبت یادداشتی بخوانید به قلم آقای علی سدیری که تصویر اگزوپری را با زوایای روشن و تاریک آن در آینه‌ی زندگی و آثارش جستجو می‌کند. این یادداشت را در ادامه بخوانید: 

وقتی از آنتوان دوسنت اگزوپری حرف می‌زنیم باید آن تصویر مرسوم از نویسنده‌ای که در اتاق کارش نشسته و مدام مشغول نوشتن است را کنار بگذاریم. داریم از نویسنده‌ای حرف می‌زنیم که یک خلبان حرفه‌ای بوده است. نویسنده‌ای که اگرچه در طول عمر کوتاه 44 ساله‌اش 7 کتاب (فارغ از آثاری که پس از مرگش منتشر شد) نوشت، اما شغل اصلی‌اش خلبانی بود نه نویسندگی.

آنتوان دوسنت اگزوپری در 29 ژوئن 1900 در شهر لیون فرانسه در خانه‌ای بزرگ که خاطرات باغ زیبای آن تا همیشه همراهش بود متولد شد. بخش «دو سنت» (de Saint) در نام او نشانه‌ی ریشه‌ی اشرافی خانواده‌ی اوست، اگرچه در نوشته‌های او بسیار به ندرت می‌توان رویکردهای زیبایی‌شناختی اشراف را پیدا کرد.

 


اگزوپری در کودکی، نفر دوم از سمت راست

آنتوان که شاگرد تنبلی بود در آزمون ورودی مدارس مختلفی ثبت نام کرد و ناکام ماند تا عاقبت در مدرسه‌ی هنرهای زیبا در رشته معماری ثبت نام کرد، اگرچه موفق نشد در این رشته هم مدرک تحصیلی کسب کند. وقتی 21 ساله بود برای گذراندن خدمت سربازی به یک واحد هوایی شکاری وارد شد اما نه برای خلبانی، بلکه به عنوان مکانیک؛ البته در یک فرودگاه غیرنظامی خلبانی را آموخت و بالاخره موفق به پرواز شد. نخستین سانحه‌ی هوایی برای این خلبان سربه‌هوا دو سال بعد رخ داد که منجر به شکستن جمجه‌ی او شد اما هنوز حوادث سخت‌تری در انتظار او بود.

آنچه مشخص است، علاقه‌ی کودکانه‌ی او به خلبانی در تمام سال‌های عمر کاری‌اش فروکش نکرد. چرا می‌گویم کودکانه؟ چون همانند خیلی از پسربچه‌ها که عاشق خلبان شدن هستند او هیچ‌وقت مثل یک شغل به این کار نگاه نکرد. در واقع حجابی که هر «ابزار» مابین انسان و طبیعت ایجاد می‌کند هیچ‌وقت برای او به وجود نیامد. 

 


اگزوپری در لباس خلبانی

هواپیما که می‌تواند به عنوان یک کابین پر از کلیدها و اهرم‌ها، معلق و بی‌پناه در آسمان، در معرض خطر طوفان و نقص فنی، خلبان را یک‌سره از لذت پرواز منفک کند، هیچ‌گاه برای او چنین حالتی پیدا نکرد. در آثار مختلفش لحظات لطیف پرواز را به اشکال مختلف توصیف کرده است. لحظاتی شکننده که هر لحظه با یک باد مخالف یا طوفان پیش‌بینی نشده می‌توانند لطافتشان را از دست بدهند. اما اگزوپری نمی‌گذارد هواپیما حجابی بین او و جهان بشود. او تاثیر هواپیما در پیدا کردن یک نگاه جدید به جهان را اینگونه توصیف می‌کند:

«هواپیما بی‌شک یک ماشین است اما چه ابزار شگفت‌آوری برای تجزیه و تحلیل است. این ابزار باعث شد ما بتوانیم چهره‌ی واقعی زمین را به چشم ببینیم. جاده‌ها در حقیقت قرن‌ها ما را فریب داده‌اند. شبیه آن ملکه‌ای بودیم که دلش می‌خواست با رعیت‌هایش دیدار کند و ببیند آن‌ها از سلطنت او راضی هستند یا نه. درباریان برای گول زدن او در مسیرش صحنه‌های دلپذیری ایجاد کردند و به چند سیاهی لشکر پول دادند تا سر راهش بزنند و برقصند. ملکه به جز آن گروه ناچیز رقصندگان مزدور، از قلمروش چیزی ندید و هرگز نفهمید که در دل دشت، آن‌هایی که داشتند از گرسنگی می‌مردند لعن و نفرینش می‌کردند.»

 


اگزوپری در هواپیمایش

مروری بر آثار سنت اگزوپری

سنت اگزوپری از نخستین رمانش با عنوان «پیک جنوب» تا آخرین اثری که در زمان حیاتش منتشر شد کاملا درگیر افسون پرواز بود و هیچ اثری ننوشت که از موتیف‌های مربوط به خلبانی و پرواز خالی باشد.

او پس از پیک جنوب رمان کوتاه «پرواز شبانه» را نوشت که آن هم بازتاب‌دهنده‌ی تجربیات خودش به عنوان خلبان و مدیر فرودگاه در آرژانتین بود؛ در زمانی که شرکت پست فرانسه ضرورت راه انداختن پروازهای شبانه را احساس می‌کرد تا محموله‌های پستی با سرعت بیشتر و صرف زمان کمتر بین فرانسه و آمریکای لاتین رد و بدل شوند. در این رمان هم جنبه واقعی ماجراها و حتی گرته‌برداری شخصیت‌ها از روی دوستان و همکاران اگزوپری کاملا بر جنبه‌ی ساختگی آن (که معمولا اولین شرط داستان‌نویسی دانسته می‌شود) غلبه دارد.

پرواز شبانه می‌تواند شاهد مثال خوبی برای بیان این نکته باشد که چگونه تکامل جهان‌بینی یک نویسنده یک سیر بطئی به سمت قوانین انسانی و جهان‌شمول و اخلاقی را طی می‌کند. اگر پرواز شبانه را با شناخته شده‌ترین اثر اگزوپری یعنی «شازده کوچولو» مقایسه کنیم این مطلب روشن می‌شود. چند سطر پایین‌تر چنین خواهیم کرد.

«زمین انسان‌ها» اثر بعدی اگزوپری بود که یک روایت شاعرانه از تجربیات حیرت‌انگیز خود و همکاران خلبانش در صحراهای آفریقا و کوه‌های سر به فلک کشیده‌ی «آند» در آمریکای لاتین است. این اثر هیچ وجه داستانی ندارد و اگزوپری در میانه‌ی تعریف کردن خاطراتش، مرواریدهای حکمتی که نه در ژرفای اقیانوس، بلکه در اوج آسمان صید کرده را به نخ کشیده است. در این کتاب با هراس نخستین پرواز او از فرانسه به مراکش، با تلاش فوق انسانی دوستش «گیومه» برای نجات از میان سرمای مرگبار کوه‌های آند، با آزاد شدن یک برده‌ی مراکشی توسط اگزوپری در مراکش و بالاخره با سقوط او و کمک خلبانش در صحرای سوزان مصر و نجات معجزه آسایشان پس از روزها بی‌آبی روبه‌رو می‌شویم و درمی‌یابیم عمیق‌ترین تجربیات این خلبان نه در آسمان که روی زمین رقم خورده است.

اولین ترجمه‌ی این کتاب به زبان فارسی مربوط به سال 1350 توسط سروش حبیبی است که اگرچه ترجمه‌ی شیوایی است اما برای مخاطب امروز کمی عصا قورت داده است. پرویز شهدی این اثر را در سال 1391 مجددا ترجمه کرد و این‌بار با نثری روان‌تر مخاطب را با سرگذشت و اندیشه‌های سنت اگزوپری روبه‌رو کرد. شهدی در مقدمه‌ی جالبی که بر این اثر نوشته درباره‌ی تاثیر خلبانی بر نوشته‌های سنت اگزوپری می‌نویسد:
«برای او هیچ چیز حقیر و بی‌ارزش نیست؛ از آسمان روشن در روز و ظلمانی در دل شب، از ستاره‌ها، ابرها، مه، بیابان برهوت طلایی و یکدست. او عظمتی را که روی زمین محدود بوده است در فضای لایتناهی می‌جوید. عظمتی که حد و مرزی ندارد. با دور شدن از زمین و عظمت‌های آن برخلاف دیگران آن‌ها را کوچک و خود را بزرگ نمی‌پندارد بلکه به حقارت خودش پی می‌برد. آن وقت به این فکر می‌افتد که او کیست؟ از کجا آمده؟ چرا آمده؟ و به کجا می‌رود؟»

اگزوپری در کتاب «خلبان جنگ» تجربیات پرمخاطره‌اش از پروازهای شناسایی در زمان حمله‌ی آلمان نازی به کشورش را نقل کرده است.

اما شاید همه‌ی این آثار مبتنی بر تجربه‌ی زیسته، مقدمه‌ای برای نوشتن غیرواقعی‌ترین داستان او بودند. اثری که چرخشی بزرگ در مسیر نویسندگی اگزوپری بود و احتمالا خودش گمان نمی‌کرد در حال خلق معروف‌ترین اثرش است که در شمارگان بسیار بالا و به صدها زبان در سراسر کره‌ی زمین منتشر خواهد شد. 

شازده کوچولو یک اثر بسیار شاعرانه است که مرزهای ادبیات کودک و نوجوان با ادبیات بزرگسال را کمرنگ می‌کند و فراتر از این مرزبندی قرار می‌گیرد. اگزوپری نقاشی‌های ساده‌ی خودش را به این داستان ضمیمه کرد. بهانه‌ی آغاز داستان، باز هم یک ماجرای هوانوردی است اما راوی به سرعت از مسیر داستان حذف می‌شود و مخاطب با کودک جادویی داستان همراه می‌شود.

 


طرح جلد چاپ انگلیسی شازده کوچولو

راوی داستان که باید آن را با سنت اگزوپری یکی دانست از این می‌گوید که یک‌بار وقتی هواپیمایش در صحرا خراب و مجبور به فرود می‌شود با پسربچه‌ی عجیبی دیدار می‌کند که نامش را شازده کوچولو می‌گذارد. این شازده از یک سیارک ناشناخته آمده که نامش 612ب است و چنان معصومانه به همه چیز نگاه می‌کند که بیشتر از آن در مخیله‌ی هیچ بنی‌بشری نمی‌گنجد. شاید همین نگاه معصومانه‌ی نویسنده از چشمان شازده کوچولو است که این اثر سنت اگزوپری را تبدیل به یکی از پرمخاطب‌ترین داستان‌های جهان کرده است. اما بی‌شک خیلی عناصر دیگر هم در شکل گیری این شاهکار دخیل هستند. مثلا درس‌های اخلاقی فراوانی که در سطرسطر اثر گنجانده شده‌اند: از درخت‌های بائوباب که تمثیلی از رذائل اخلاقی هستند گرفته تا ملاقات با هفت گونه انسانِ درگیرِ روشِ زندگیِ غلط، که آن‌ها را در تنهایی فروبرده است.

 

افسانه‌ی مرگ اگزوپری

درست است که اگزوپری داوطلبانه در جنگ داخلی اسپانیا علیه نیروهای ژنرال فرانکو و در جنگ جهانی دوم علیه نازی‌ها جنگید اما هیچ‌وقت خلبان هواپیمای جنگنده نبود. علیرغم ماجراهای سختی که به عنوان یک خلبان پشت سر گذاشته بود در 44 سالگی چندان قوی نبود که به او اجازه‌ی خلبانی بدهند و در آخرین ماموریت‌هایش با اصرار اجازه‌ی پرواز می‌گرفت. 

بالاخره هشتاد سال پیش در چنین روزی وقتی برای آخرین‌بار پرواز کرد دیگر اثری از خودش و هواپیمایش یافت نشد. این داستان پربازدید شده در شبکه‌های اجتماعی که یک گوینده‌ی خبر نازی ضمن اعلام هدف قرار دادن هواپیمای اگزوپری بغض می‌کند و نمی‌تواند حرفش را ادامه دهد، اگرچه تصویر رمانتیکی از مرگ اگزوپری ارائه می‌دهد اما مطلقا ساختگی است و احتمالا متاثر از روایت بی‌سندی است که سروش حبیبی در پایان مقدمه‌اش بر کتاب زمین انسان‌ها آورده و سقوط هواپیمای اگزوپری را ناشی از شلیک جنگنده‌های آلمانی دانسته است. در حالی که با کشف هواپیمای اگزوپری آثار هیچ گلوله‌ای روی آن دیده نشده و به احتمال قوی علت سقوط هواپیمیایش نقص فنی بوده است.

 

نیمه‌ی تاریک سنت اگزوپری

به سختی می‌توان باور کرد نویسنده‌ی پرواز شبانه همان نویسنده‌ی شازده کوچولو باشد. این کتاب نشان می‌دهد تکامل یافتن اندیشه انسان‌دوستانه در یک نویسنده می‌تواند چه زیر و بم شدیدی داشته باشد. چقدر ساده ممکن است یک نویسنده، یک رفتار و تفکر غلط را اخلاقی فرض کند. در این رمان کوتاه، سنت اگزوپری یک شخصیت سرسخت به نام «ریویر» را در قامت مدیر یک شرکت پست هوایی در آرژانتین تصویر می‌کند. ریویر که معجونی از بداخلاقی، سختگیری بی‌جا و بی‌تفاوتی به رنج‌های دیگران است در شبی که یک خلبان جوان و کمک خلبانش سقوط می‌کنند تمام تلاشش را می‌کند تا همه چیز عادی به نظر برسد و کار شرکت حتی یک لحظه هم دچار وقفه نشود؛ آن هم برای چه؟! این دیگر خیلی جالب است: برای این‌که شرکت‌های پست هوایی هرچه در روز از قطارها و کشتی‌ها جلو می‌افتند، در شب از آن‌ها عقب می‌افتند! باید گفت خب به جهنم! در واقع سنت اگزوپری در این رمان از یک اندیشه‌ی ماشینی و غیرانسانی دفاع می‌کند که در زمانه‌ی ناامنی هواپیماها حاضر است جان انسان‌ها را در این اتاقک فلزی به فنا دهد تا منافع شرکت‌های سرمایه‌داری حفظ شود.

 


آنتوان دوسنت اگزوپری

به علاوه هم در این کتاب و هم در زمین انسان‌ها می‌توان نمود نگاه تحقیرآمیز برآمده از یک رویکرد استعماری را در روایت نویسنده کشف کرد. شاید حتی خود سنت اگزوپری هم متوجه نباشد که چطور با استخفاف به مردم بیابان‌نشین مراکش می‌نگرد. بارها و بارها مبارزان آزادی‌خواهی که با استعمارگری فرانسه پیکار می‌کنند را یاغی می‌نامد و اعتقاد آن‌ها به بهشت وعده شده در قرآن کریم را به سخره می‌گیرد. اگرچه کار قابل ستایشی انجام می‌دهد و با پرداختن پولی نسبتا زیاد یک برده را آزاد می‌کند و با هواپیما او را از اسارت در بیابان نجات می‌دهد، اما نهایتا به بیشتر چیزهایی که در مراکش و حتی در آرژانتین می‌بیند نگاهی از بالا به پایین دارد؛ این است آنتوان سنت اگزوپری تا قبل از شازده کوچولو!

 

https://azadisq.com/mag/ID/1862
حق انتشار محفوظ است © میدان آزادی