جمعه 30 آذر 1403 / خواندن: 8 دقیقه
به بهانه شب یلدا

فال حافظ به روایت بهاءالدین خرمشاهی

کلمه‌ی فال حافظ یک واژه‌ی عربی است. معادل فارسی این کلمه «مُروا» برای فال خوب و «مُرغوا» برای فال بد است. باید گفت که این «مر» که در «مرغوا» هست، کلمه‌ی مرغ است. ولی در مروا آن «مر»، همین مرغ است. هر دو یعنی «مرغ‌آوا». مثل طیری که در تطیّر و طیره هست. برای این که با آواز و جهت حرکت پرندگان فال می‌زند. بعضی از پرندگان را خوش یُمن می‌دانستند، از دست راست حرکت بکند یا از دست چپ آوایی دربیاورند، این‌ها مهم بوده است. خیلی کهن است.

4.67
فال حافظ  به روایت بهاءالدین خرمشاهی

مجله میدان آزادی: شب یلدا، خورشید به پایین‌ترین حد خود نسبت به آسمان می‌رسد. برای همین این اتفاق که بدر اثر انحراف محور زمین و جایگاه زمین در مدارش به دور خورشید اتفاق می‌افتد، طولانی‌ترین شب و کوتاه‌ترین روز سال را برای نیمکره‌ی شمالی رقم می‌زند. از گذشته ایرانیان، به واسطه‌ی همین یک دقیقه‌ای به شب هایشان اضافه می شود، جشن میگیرفتند و به دبدار یکدیگر می رفتند و در شب نشینی های خود به دیوان حافظ تفال می زدند. به بهانه رسیدن این شب که یک مناسبت ملی را در تقویم ایرانیان رقم زده است، مجله میدان آزادی شما را به خواندن یادداشتی از بهاءالدین خرمشاهی -حافظ‌پژوه معاصر- که از ماهنامه حافظ گرفته شده است، دعوت می کند: 

 

فال حافظ

کلمه‌ی فال حافظ یک واژه‌ی عربی است. معادل فارسی این کلمه «مُروا» برای فال خوب و «مُرغوا» برای فال بد است. باید گفت که این «مر» که در «مرغوا» هست، کلمه‌ی مرغ است. ولی در مروا آن «مر»، همین مرغ است. هر دو یعنی «مرغ‌آوا». مثل طیری که در تطیّر و طیره هست. برای این که با آواز و جهت حرکت پرندگان فال می‌زند. بعضی از پرندگان را خوش یُمن می‌دانستند، از دست راست حرکت بکند یا از دست چپ آوایی دربیاورند، این‌ها مهم بوده است. خیلی کهن است. 

این از یک‌سو، از سوی دیگر سر کتاب باز کردن. سر کتاب باز کردن فکر نکنید فقط در فرهنگ ما بوده، در فرهنگ اسلام و فرهنگ غربی هم بوده است. هر چیزی که اسلامی باشد لزوما عربی نیست و هر چیزی که عربی باشد لزوما اسلامی نیست. سر کتاب باز کردن یک اصطلاح انگلیسی هم دارد Bibliomancy که بسیار کهن هست و در پیش از میلاد مسیح ریشه دارد در حوزه‌ی فرهنگ روم و یونان، به آثار هومر فال می‌زدند، و ویرژیل هم فال می‌زدند. 

کاتب چلبی یا حاجی خلیفه، صاحب کتاب‌شناسی مشهوری است به نام «کشف الظنون» چنین می‌گوید:« دیوان حافظ معروف و متداول بین فارسیان است با آن فال می‌گیرند و بسیار اتفاق می‌افتد بیت مناسبی موافق حسب حال گیرنده می‌آید. به همین جهت آن را لسان‌الغیب می‌گویند. لسان‌الغیب یعنی زبان سخنگو از جهان غیب یا از جانب غيب. بعد لسان الغیب که صفت دیوان حافظ بوده است، با نظر به این که این فال‌ها مناسب و صادق در آمده بوده، بعدها به خود حافظ گفته شده است.»

نقل است که می‌گویند «شاه عباس صفوی» در بدایت کار که همه‌ی ولایات ایران یا حتی خارج ایرانِ امروز، زیر نگین او نبوده، هنوز باید جاهایی را فتح می‌کرده و بایستی حاکمیت خودش را در جاهایی مستقر می‌ساخته، فکر می‌کند باید یک لشکرکشی به تبریز بکند؛ ولی تردید می‌کند و فال می‌زند به دیوان حافظ این بیت می‌آید. یعنی غزلی می‌آید که این بیت موافق آن است. آخر همه‌ی غزل جواب یک فال نیست. باید «بیت‌الفال» را پیدا کرد. آن بیتی که به اصطلاح برجسته‌تر است یا گم شده‌ی ما در آن است یا سخنگوی غزل است.
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریزست
شاه عباس شگفت زده می‌شود و می‌بیند که حافظ صریحاً دارد می‌گوید وقت تبریز است و لشکرکشی می‌کند به تبریز و بعدها به اهمیت تاریخی و ضرورت سیاسی این عمل خودش پی می‌برد و درود به روان حافظ می‌فرستد که ترغیبش کرد. حوزه‌ی رواج فال فال زدن به حافظ از ایران امروز خیلی گسترده‌تر بوده است. 

نقل دیگری است که استاد علامه حضرت آقای سید جلال آشتیانی نقل فرمودند  و در قول ایشان هیچ عاقلی و آشنا و ارادتمندی شک نمی‌کند. فرمودند:« یک شب در منزل مرحوم امیری فیروزکوهی بودیم. گفتند -و از ایشان مشهور است- که صائب شاعری بزرگ‌تر از حافظ است و معلوم نیست چرا حقش خورده شده.» استاد می‌فرمایند: جناب امیری یک ملت باذوق مثل مردم ایران، در ششصد سال اشتباه نمی‌کنند. خود صائب هم دلداده‌ی حافظ بوده و از این گونه سخنان و سرانجام کار به فال زدن از حافظ کشیده می‌شود. جناب امیری فیروزکوهی خودشان آداب فال را به جای می‌آورند و دیوان حافظ را می‌گشایند. در مطلع غزل چنین آمده است که بس پاسخ ذی‌ربط است: 

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن‌شناس نئی جان من خطا این جاست

سخن آخر این است که نه هر نمازی مقبول است و نه هر دعایی مستجاب است و نه هر روایی صادق است و نه هر فالی راست و درست درمی‌آید و مراد ما این نیست که بگوییم هر کس برای تفریح و سرگرمی یا اختلاط با میهمانان در مجلسی فال بگیرد با عالم غیب تماس حاصل کرده است و روح حافظ دست او را می‌گیرد و به او بیرون شدی از ظلمات حیرت نشان می‌دهد. عالم غیب هم‌چنان در پرده‌ی راز پنهان است، به قول حافظ:  راز این پرده پنهان است و نهان خواهد بود. اما از خلوت دل انسان‌های پاک‌دل و درمانده که اهل انقطاع الی الله یعنی از همه بریده و به خدا پیوسته و توکل و اخلاص باشند، راهی به جهان غیب هست و خداوند می‌فرماید:« و چون بندگانم از من پرسند بدانند که من نزدیکم و دعای صاحب دعا را چون دعایم کند اجابت کنم.» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۸۶) به قول حافظ: 
گرت هواست که معشوق نگلسد پیمان 
نگاه‌دار سرشته تا نگه دارد


منبع: بهاء الدینی خرمشاهی عضو پیوسته فرهنگستان، فال حافظ، ماهنامه‌ی حافظ، شماره‌ی ۷، مهر ۱۳۸۳.




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
دیوان حافظ معروف و متداول بین فارسیان است با آن فال می‌گیرند و بسیار اتفاق می‌افتد بیت مناسبی موافق حسب حال گیرنده می‌آید. به همین جهت آن را لسان‌الغیب می‌گویند. لسان‌الغیب یعنی زبان سخنگو از جهان غیب یا از جانب غيب. بعد لسان الغیب که صفت دیوان حافظ بوده است، با نظر به این که این فال‌ها مناسب و صادق در آمده بوده، بعدها به خود حافظ گفته شده است.»