به نظر میرسد نویسنده در گزاره های متعددی قصد دارند جادو را با مفهوم دین در معنای عامش یعنی چه اسلام چه مسیح چه یهود و... پیوند زنند و برای اثبات آن از نقطه نظر برخی مردمشناسان هم وام گرفتهاند حال آنکه کاملا مشخص نیست که این نقطه نظر و تعریف و دستهبندی یک دیدگاه محدود است یا غالب؟ و آیا نگاه مخالفی هم در برابر آن وجود دارد یا خیر؟ بعلاوه آنکه نویسنده اطلاع دارند که در آیین شینتو جادو اغلب مذموم است یا ممدوح؟ به هرحال در اسلام و مسیحیت و حتی در تورات یهودیان هم مفهوم جادو اغلب مذموم است و تاکید چندباره متن بر پیوند "دین" در معنای عام با جادو ممکن است یک خلط مسئلهی دور از جامعنگری باشد.در اینباره نظر کارشناسان ادیان و مذاهب را خوبست داشته باشیم.