مجله میدان آزادی: دوازدهمین صفحه از پروندهی «هزار و یک سریال» را با سریال پرطرفدار «سرقت پول» یا «مانی هیست» (Money Heist) بهروز خواهیم کرد. سریال اسپانیایی «خانه کاغذی» پس از آنکه حق پخشش از طرف نتفلیکس خریداری شد با عنوان «سرقت پول» در جهان شهرت یافت و در ایران نیز با همین نام پخش شد. نقد و مرور این سریال را به قلم خانم فرشته هدایتی غزال بخوانید که از مجذوبان این سریال بودهاند:
من و خانهی کاغذی
روز جمعهای در دوران کرونا بود. کلاسهای دانشگاه مجازی برگزار میشدند. همان روز قسمت جدید «خانهی کاغذی» آمده بود، من یکشنبه امتحان میانترم آمار داشتم، با سختگیرترین استاد دانشکده و با آن مقاومت عجیبوغریب مغزم در برابر فهمیدن ریاضیات و آمار. با پرسش «دیدن یا ندیدن؟ مسئله این است.» دستوپنجه نرم میکردم. چون ترم آخر بود و افتادن درس تبعات سنگینی داشت ـ سنگینتر از ندیدن فیلم ـ در نهایت گزینهی ندیدن فیلم و سرت را بینداز پایین و مثل بچهی آدم درست را بخوان و بعد از میانترم مینشینی و فیلم را میبینی، برندهی دور رقابتها شد. بعد هم مثل یک انتقامجو و از سر لج، با چنان جدیتی نشستم آمار خواندم و مسئله حل کردم که روز یکشنبه که استاد آنلاین امتحان میگرفت و به تکتکمان دسترسی میداد تا جلوی چشم خودش و بقیهی شاگردها آزمون بدهیم، به من که رسید و آزمونم را که دادم، گفت: «آفرین واقعاً... انتظارش رو نداشتم. چقدر خوب بودی.»
من هم با لجاجت یک بچهی پنجساله گفتم: «بله استاد. سریال محبوبم اومده و من بهجای اینکه ببینمش، نشستم آمار تمرین کردم. انتظار داشتید امتحانم رو بد بدم؟»
بله، داشتم منت درس خواندن و سریال ندیدنم را سر استادم میگذاشتم! خندید و نمرهی کامل داد. کلاس که تمام شد و شامم را که خوردم، از ساعت نه و ده شب تا چهار صبح، یکنفس قسمتهای جدید «خانهی کاغذی» یا Money Heist را دیدم و ساعت چهار خوابیدم و ساعت شش بلند شدم و شاد و راضی از دیدن سریال رفتم سر کار.
قوتهای فیلم یا چرا باید خانهی کاغذی را دید؟
فیلم به روایت داستان سرقت چند دزد میپردازد که زیر لوای هوش و برنامهریزی مغز متفکری به نام پروفسور دست به دزدی میزنند. حالا عبارت دست به دزدی میزنند، آدم را یاد کیفقاپهای موتوری محلههای خلوتنشین در ساعاتی که حتی گربههای محل هم غلاف کردهاند میاندازد، ولی داستان «خانهی کاغذی» هیچ ربطی به تصور ما از دزدی ندارد. چه در فصل اول و دوم داستان که هدف ضرابخانهی سلطنتی اسپانیاست و چه در فصل سه و چهار و پنج که هدف پروفسور و شرکا، بانک اسپانیاست.
روال کار آقای پروفسور برای سرقت چیست؟ چند تا دزد خردهپا و ماهر را که چیزی برای از دست دادن ندارند پیدا میکند، برای بالا بردن امنیت کار به هرکدامشان اسم یک شهر را میدهد (برلین، مسکو، توکیو، نایروبی و...)، به خانهای متروک و دور از شهر میبردشان و آموزششان میدهد، بایدها و نبایدها و قوانین را بهشان میگوید و تأکید میکند که در این گروه و حین عملیات نباید به هم اطلاعات شخصی بدهند و به هیچ وجه نباید وارد رابطهی عاطفی با یکدیگر بشوند، ولی خب، قضا در کمین است و کار خودش را میکند. نتیجهی آن همه تأکید و پروتکلهای شدید امنیتی پروفسور این میشود که با تقریب خوبی نصف اعضای گروه با هم رابطهی عاطفی برقرار میکنند، یکی از اعضای گروه به یکی از گروگانهای داخل بانک که قرار بود بکشدش دل میبندد و خود پروفسور عاشق بازرس زن مسئول پروندهی سرقت میشود! شاملو اصلاً بعد دیدن این سریال گفته بود: سلاخی میگریست، به قناری کوچکی دل باخته بود! حالا در نظر بگیرید ترکیب نبوغ پروفسور، نقشههای دقیق، علاقهی ممنوع بین اعضای تیم، پلیس پیگیر و مصمم اسپانیا، یک ضرابخانه و بانک بزرگ، یکعالمه گروگان، لباس قرمزی که تن گروگانها و سارقان است و ماسک سالوادور دالی روی صورت سارقان، چه ترکیب عجیبوغریب، مهیج و زیبایی است!
ضعفهای فیلم یا چرا نباید خانهی کاغذی را دید؟
حتماً وقتی چنین سریالی با چنین موضوعی ساخته میشود و دل آدم را میبرد، ضعفهای خاص خودش را هم دارد که دل را میزند. مثلاً هوش خیلی خیلی زیاد و خارقالعادهی پروفسور و نقشههای مختلف و فکر همه جا را کردنش یا خوششانسی زیاد پروفسور و شرکا؛ حالا هر چقدر هم که آقای پروفسور اذعان داشته باشد که به تکیهی هوش و خوششانسیاش از پس کارها برمیآید، نمیشود که هر جای ماجرا که گیر کرد و همه چیز تا مرز فروپاشی پیش رفت، سر و کلهی شانس پیدا شود و اوضاع درست شود. یا بیمنطقیهای گاه به گاه روال داستان؛ بعضی وقتها کشتن بیمنطق و دراماتیک دزدهای دوستداشتنی ما برای تزریق هیجان یا شعارهای ضدکاپیتالیستی که کارگردان خاصه در فصلهای آخر به خورد مخاطب میدهد و شبیه خطابههای پارتیزانی است، همه و همه جزو نبایدهای سریالاند.
شناسنامه و خاصه موسیقی فیلم خانهی کاغذی
فصل یک و دو «خانهی کاغذی» ابتدا در شبکهی اسپانیایی آنتنا ۳ و در پانزده قسمت پخش شد. پس از آن نتفلیکس وارد عمل شد و حق پخش جهانی سریال را گرفت و فصل اول را در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷ و در سیزده قسمت و فصل دوم را در ۶ آوریل ۲۰۱۸ و در نُه قسمت منتشر کرد. فصل سوم با هشت قسمت و در ۱۹ ژوییه ۲۰۱۹، فصل چهارم با هشت قسمت و در ۳ آوریل ۲۰۲۰ و فصل پنجم با دو تا پنج قسمت، یکی در ۳ سپتامبر و دیگری در ۳ دسامبر ۲۰۲۱ پخش شد.
کارگردان فیلم الکس پیناست. تهیهکنندگان اجرایی سونیا مارتینس، خسوس کولمنار، استر مارتینس لاباتو و ناچو مانوبس هستند. موسیقی ابتدایی متن با نام «زندگیام جریان دارد»، اثر سسیلیا کرول است. فیلم در اسپانیا، ایتالیا، تایلند و پاناما تصویربرداری شده و آلوارو مورته در نقش پروفسور، پدرو آلنسو در نقش برلین، و ایتسار ایتونیو در نقش زن بازرس پلیس، از مهمترین بازیگرانش هستند.
یکی از قسمتهای جالب فیلم که بهاصطلاح روی فیلم خوب نشسته و با محتوای ضدکاپیتالیستی فیلم همسو است، ترانهی «بلاچاو» است. نسخهی اولیهی این ترانه در قرن نوزدهم و در اعتراض به وضعیت کار زنان در مزارع برنج ایتالیا ساخته شد، بعدتر پارتیزانها و مخالفان فاشیسم ترانه را در میانهی جنگ داخلی ایتالیا میخواندند و کمکم آهنگ به نماد مبارزات آزادیخواهانه تبدیل شد، به زبانهای مختلف ترجمه شد و خوانندگان بسیاری آن را خواندند. اولین نسخهی ایرانیاش را هم چریکهای فدایی خلق پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ساختند.
ادامهی راه خانهی کاغذی؟
در سال ۲۰۲۲ نسخهی کرهای همین سریال با همین نام از نتفلیکس پخش شد؛ در سال ۲۰۲۳ نیز آلبرت پینتو اسپینآفی با نام برلین، در هشت قسمت و با محوریت شخصیت برلین ساخت. تمام داستان با توجه به شخصیت برلین، در مرز عشق و جنایت میگذرد و به لحاظ زمانی، پیش از «خانهی کاغذی» را روایت میکند.
حواشی خانهی کاغذی
- لباسهای قرمزرنگ خاص سریال و ماسک سالوادور دالی پس از این سریال در اعتراضات مردمی لبنان، عراق و شیلی استفاده شد!
- سناریوهای سریال از قبل نوشته نمیشد! بلکه طی فیلمبرداری و هماهنگ با آن نوشته میشد و قبل از فیلمبرداری هر قسمت متن را به بازیگران میدادند.
- آقایان استفن کینگ و نیمار از طرفداران پروپاقرص سریال هستند و حتی در قسمتی از فیلم، نیمار حضوری کوتاه در نقش راهب دارد!
سؤال ازلی و ابدی: دیدن یا ندیدن خانهی کاغذی؟
«خانهی کاغذی» جایزههای بسیاری را از آن خود کرده که فقط یکی از این جوایز، جایزهی بینالمللی امی بهترین سریال درام در سال ۲۰۱۸ است. اگر بخواهم بگویم در آخر و بعد از این همه حرف و ماجرا، فیلم ارزش دیدن دارد یا نه، به «چرا باید و چرا نباید خانهی کاغذی را دید؟» در همین متن ارجاع میدهم. بله! لیست دلایل ندیدن فیلم طولانی است، ولی لیست دلایل دیدن فیلم طولانیتر است. پس همین. «خانهی کاغذی» را باید دید. چون دیدنش به ندیدنش میارزد! برای چه کسانی؟ برای تمام کسانی که بالای شانزدهسالهاند و به ژانر جنایی، اکشن، معمایی و درام علاقه دارند.