مجله میدان آزادی: «دختر قاصدکها» به نویسندگی و کارگردانی «آزاده مسیحزاده» و تهیهکنندگی «راضیه غلامی» است که در چهلودومین جشنواره فیلم کوتاه به نمایش درآمد. در این صفحه از پرونده «جشنواره فیلم کوتاه تهران» به سراغ نقد، بررسی و تحلیل این اثررفتهایم. ریویوی آن را به قلم سمیه کشوری بخوانید:
فیلم «دختر قاصدکها» با تلاش دختری به نام روجا برای وارد شدن به دنیای مردانهی فوتبال در محلهشان آغاز میشود. همان جایی که تعادل زمین بازی بر هم میخورد چرا که روجا برخلاف تصور عام، هم یک فوتبالیست خوب و هم یک دروازهبان فوقالعاده است. این تبحر او، صدای پسر فوتبالیستی را در میآورد که تا قبل از ورود روجا در زمین بازی، فرماندهی میکرده است. ولی حالا با ورود دختر، دیگر جایی برای جولان دادن او نمیماند. و همین عصبانی و مستاصلش میکند تا جایی که دختر را هل میدهد. سر دختر به تیرک خورده و از حال میرود.

پوستر فیلم کوتاه «دختر قاصدکها» ساخته «آزاده مسیحزاده»
رنگها ناگهان کمجان میشوند و فیلم سیاه و سفید میشود. چرا که تا قبل از آن فضای سبز شمال اتمسفر قصه را زندهتر و شادتر میکرد. ولی یکهو همهچیز به نوعی کُند میشود. بازیِ بازیگرها تغییر میکند و در نهایت هر کدام رو به دوربین صحبت میکنند. تا قبل از زمین خوردن روجا زمین بازی متعلق به بچهها بود ولی حالا بزرگترها وارد این زمین بازی شده تا برای محافظت همان فرماندهی سابق واقعیت را دستکار کنند. گویی همه چیز در خدمت دستکاری کردن واقعیت به نفع قدرت مردانه است. فضاسازی به گونهای پیش میرود تا این بازی روانی جای و ساریتر پیش برود و مخاطب را تا حدودی به یاد نسخۀ ایرانی «بازی را بکش» محصول سال 1402 میاندازد. مرگ مشکوک در زمین فوتبال، دستکاری واقعیت و اتمسفر شمال ایران!
از همین میانه فیلم به یکباره شیوهی روایتش را تغییر میدهد و حال و هوای فیلمهای «وس اندرسون» پیدا میکند. تنها فرقش این است که رنگها را از قابهای وس اندرسونی گرفته است.
گویی فیلم از همهی این ترفندها استفاده کرده است تا فیلم را از شعاری شدن دور کند و این تلاشها در جهت دستمالی نشدن این پرداخت مردسالارانه یا جنسیتی کردن فوتبال به نظر میآید تا حدود زیادی موفق عمل کرده است. علاوهبراین فیلم با نگاهی نمادین و استعاری، کشمکش میان دروغ و حقیقت را روایت میکند و از درون آن، صدای صادق نسل جوان را بیرون میکشد و در بستر آن، کنش اخلاقی آنها را بهمثابهی بیانی از مقاومت در برابر فساد ساختاری ترسیم میکند.

سکانسی از فیلم کوتاه «دختر قاصدکها» با ایفای نقش جمعی از کودکان
قاصدک در فیلم تنها یک عنصر تصویری محض نیست، بلکه استعارهای از میلِ رهایی و آزادی روجا است. با اینکه عنصر قاصدک در سینما و هنر تصویری، نمادی تکراری ست. قاصدک در «دختر قاصدکها» هم علاوهبر ایجاد زیبایی بصری، تلاش کرده به داستان عمق و معنا ببخشد و آن را فراتر از یک عنصر تصویری، به نمادی چندلایه بدل کند. در بسیاری از فرهنگها، قاصدک نشانهی آزادی، رهایی و رؤیاست؛ و فیلم با بهرهگیری از این معنا، جهان درونی شخصیت دختر یعنی روجا را به تصویر میکشد؛ همان گونه که این نماد در لباس روجا هم گنجانده شده است.
نقطهی قوت دیگر فیلم، موفقیتش در پیدا کردن لحن طنز در همان قاب دستکاریِ واقعیت است؛ حالا چه در دیالوگ، چه در چینش قاب در میزانسن و چه در اتمسفر حاکم بر قصه.
بازی بچهها در «دختر قاصدکها» یکی از نقاط قوت اصلی فیلم است. طبیعی، باورپذیر و دور از تصنع. بازی آنها بیواسطه و صادقانه است؛ چنانکه گویی دوربین در حال ثبت لحظههای واقعی از زندگیشان است، نه اجرای یک نقش تمرینشده. این کیفیتِ طبیعی، بهویژه در سینمای کوتاه، دستاورد کوچکی نیست و بیانگر ارتباط مؤثر میان کارگردان و بازیگران خردسال است.
«دختر قاصدکها» به نویسندگی و کارگردانی «آزاده مسیحزاده» و تهیهکنندگی «راضیه غلامی» است و «تارا سروش»، «بنیام افرنگه» و «عبدالله بهادری» در آن به ایفای نقش پرداختهاند.