مجله میدان آزادی: در فصل جدید از صفحات درخشان هنر آیینی، به یکی از نقاشیهای مشهور معاصر یعنی تابلوی «عصر عاشورا» با جادوی دست استاد «محمود فرشچیان» میپردازیم. خانم «معصومه سلامی»، هنرمند هنرهای تجسمی در این یادداشت، جزئیات این تابلو را از حیث نور، رنگگذاری، طراحی پرسوناژها و آناتومی بررسی کرده است. در ادامه میخوانید:
داستان آن روز طراحی تابلوی عصر عاشورا
«خانوادهی متشرعی داشتم. عصر روز عاشورا بود. در خانه نشسته بودم. مادرم از خانهنشینی من در آن روز دلخور شد و گفت: «همهی همسن و سالهای تو الان در هیئتها مشغولاند و تو اینجا نشستهای! برو و چهارتا حرف حسابی بشنو...» و به روضه رفت... حال عجیبی به من دست داد. به اتاق رفتم و مشغول طراحی شدم و بدون طرح قبلی، بهسرعت طراحی و حتی رنگگذاری اولیه را هم انجام دادم و نتیجه همین تابلوی عصر عاشورا شد... .»
تابلوی «عصر عاشورا» اثر استاد نقاشی ایرانی، محمود فرشچیان در سال ۱۳۵۵ خلق شد. طرحی که به گفتهی او نتیجهی عنایت خاص حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بود، هنوز هم اثری بدون قیمت است و به موزهی آستان قدس رضوی سپرده شده است.
فرشچیان و سبکی نو
محمود فرشچیان، از شاگردان حاجمیرزا آقا امامی و عیسی بهادری، از نقاشان و نگارگران ایرانی است. او با بهرهگیری از هنر سنتی نگارگری ایرانی و تلفیق آن با هنر غربی، بهنوبهی خود، سبکی نو در این هنر خلق کرد. فرشچیان بهعلت پیشینهی فرهنگی خانوادگیاش، هنر نگارگری را که قبلتر در خدمت عرفان یا ادبیات بود، دستمایهی وقایعی دینی از جمله عاشورا قرار داد. از کارهای عاشورایی او علاوه بر «عصر عاشورا»، میتوانیم به «پرچمدار حق» که دربارهی شهادت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) کشیده شده، «شام غریبان» که نمایش احوالات اهل حرم بعد از واقعهی عاشوراست و «هدیهی عشق» که شهادت کودک ششماههی امام حسین (علیه السلام) را بهصورت خلاصه و کوتاه نمایش میدهد، اشاره کنیم.
تابلوی «شام غریبان»
دربارهی «عصر عاشورا»
تابلوی معروف «عصر عاشورا» در واقع برشی از واقعهی عاشوراست. لحظهای که اسب امام حسین (علیه السلام) بدون سوار و خسته از نبرد بهسمت خیام بازمیگردد و اهل حرم بهطرف او روانه میشوند. ما در صحنهی نمایشی نقاش، بدون مشاهدهی چهرههای اهل حرم، به تماشای حریم خصوصی امام حسین (علیه السلام) بعد از شهادت میرویم.
این تابلو علاوه بر تکنیک خاص طراحی و جایگذاری عناصر که در ادامه بیشتر به آن میپردازیم، نشانهگذاری رنگی هم دارد و این شاید بهدلیل به کارگیری هنر رنگگذاری عرفانی ایرانی و همچنین سبک خاص فرشچیان معروف به تاش یا رنگگذاری لایهلایه باشد.
طراحی و قرارگیری پرسوناژها
نحوهی قرارگیری عناصر زندهی تصویر، طبق سنت گذشتگان، بهصورت حلزونی یا دورانی است که نقطهی شروع دوران از ذوالجناح شروع میشود و در انتها به زنی میرسد که ملتمسانه به اسب آویخته و برای بیننده بانو زینب کبری (سلام الله علیه) را القا میکند، چراکه او نزدیکترین نسبت را به امام از لحاظ جایگاه در میان اهل خیمه داشت و این نحوهی قرارگیری بهصورت ایستاده، میتواند نشانهی عهدهداری محوریت قیام بعد از ایشان باشد. در ادامه، ترتیب قرارگیری شخصیتها به مرکز، نسبت آنها را با امام تعریف میکند.
در طراحی اسب نشانههای خطی از شکستگی، خستگی و غم وجود دارد. مثل خطوط مواج یالها، رد خون و زخم بر تن و اشک. سری که به زیر انداخته شده نشاندهندهی خستگی است اما او همچنان ایستاده است؛ گویی برای تکیهی بازماندگان برگشته، با ظاهرش راوی مصیبتهای وارده بر امام حسین شده و از نظر جایگاه هم در مرکز تابلو قرار گرفته است. مانند جایگزینی برای وجود امام در تصویر.
تابلوی «عصر عاشورا»
در طراحی این تابلو، همانند دیگر کارهای عاشورایی فرشچیان و برخلاف آثار دیگر او، فضای خالی دیده میشود. بدین معنا که اثر بدون عناصر ماورایی کشیده شده و بهغیر از ماجرای مورد نظر، رنگ جسمی یا آکرولیک برای عناصر پیرامون و پسزمینه استفاده نشده است. این موضوع در آثار فرشچیان بیسابقه است. گویی او در کارهای عاشورایی خود را فقط روایتگر داستان میبیند و به حواشی آن نمیپردازد.
طرح عزا با آناتومی
نکتهی قابل توجه در طراحی این اثر این است که تنها با حالات آناتومی زنان و کودکان حس عزاداری منتقل میشود.
کشش بیشتر بدنها روی زمین، آویختگی دوار روی اسب، دنبالهی بلند لباسها، دستهایی که باریکتر و نازکتر کشیده شدهاند و کودکانی که صورتهایشان را پنهان کردهاند، بهطور کاملاً پوشیده، تکیدگی، ناامیدی، بیپناهی و حزن بیکران خانوادهی امام بعد از ایشان را نمایش میدهد. حالات قرارگیری خیمهها که به بالا و رو به آسمان کشیده شده است هم یکی از نشانههای طراحی است که همه در کنار هم مرثیهای در سکوت، سماعگونه و در جهت آسمان را روایت میکنند و بیننده را با حرکت دورانی چشم با خود همراه میسازند.
بهرهگیری از رنگگذاری عرفانی
فرشچیان در رنگگذاری اثر نیز از رنگهای نمادین و عرفانی نقاشی ایرانی بهره برده است. نمونهاش جایگزینی درجاتی از رنگ ارغوانی بهجای رنگ مشکی در پوشش چادر زنان اهل حرم است. رنگی که از دیرباز در نقاشی ایرانی، رنگ لباس ملائکه و مقربان درگاه حق بوده است.
عنصر نور
در عین استفاده از نور منتشره در جایجای صفحه، شاهد نوری هستیم که بیشترین درجهی کنتراست روشنایی را به صفحه تزریق میکند و این روشنایی از بالا و مرکز تابلو بهسمت اسب روانه شده است. این میتواند نشانهای از همزمانی غم و سرافرازی شهدای کربلا باشد.
در واقع رنگگذاریها همانقدر که خلوت و ساده هستند، بهدلیل روشنایی مرکزی، خیرهکنندهاند. طوری که نه میتوان از آن دل کَند و نه میتوان بهدلیل زخمی که بر دل میزند به آن خیره نگاه کرد.
تابلوی عصر عاشورا برای بسیاری از غیرمسلمانان در سراسر دنیا الهامبخش و تأثیرگذار بوده و همچنین تصویری ماندگار از تاریخ است.