مجله میدان آزادی: امروز سالروز تولد نویسندهی بزرگ ژانر جنایی، «آگاتا کریستی» است. به همین مناسبت بخوانید تکنگاری این نویسندهی سرشناش انگلیسی را به قلم محمدرضا جویباری:

«آگاتا کریستی»
بانوی معما: داستان زندگی و میراث «آگاتا کریستی»
«آگاتا کریستی» نامی است که با شنیدنش بوی کتابهای کهنه، رازهای سربهمهر و صدای قدمهای آرام در راهروی خانههای اشرافی قدیمی تداعی میشود. او زنی بود که با قلم خود میلیونها خواننده را به دنیایی پر از معما، جنایت و دسیسه کشاند و قوانین داستانهای جنایی را برای همیشه دگرگون کرد.
در طول بیش از نیمقرن فعالیت ادبی، کریستی نهتنها محبوبترین نویسندهی ژانر جنایی جهان شد، بلکه توانست رمانهایی خلق کند که هنوز هم پس از گذشت دههها، در فهرست پرفروشترین آثار قرار دارند. زندگی او، مانند داستانهایش، پر از لحظاتی غیرمنتظره، نقاط عطف شگفتانگیز و معماهایی بود که خودش هم گاه درگیرشان شد.
آغاز ماجرا در تورکی
«آگاتا مری کلاریسا میلر» در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در شهر ساحلی تورکی، واقع در دوون، جنوب انگلستان به دنیا آمد. او کوچکترین فرزند خانوادهای مرفه و نسبتاً آزاداندیش بود. پدرش، «فردریک میلر»، مردی آمریکاییتبار بود و مادرش، «کلارا»، زنی تخیلی و خیالپرداز که باور داشت آموزش رسمی برای کودکان زیر هشت سال مضر است. به همین دلیل، آگاتا تا هشتسالگی به مدرسه نرفت و در خانه، تحت آموزش مادر و معلمان خصوصی، بزرگ شد.
این دوران خانهنشینی باعث شد آگاتا بیشتر وقتش را به کتاب خواندن، خیالپردازی و اختراع ماجراهای خیالی بگذراند. او عاشق قصهگویی بود و نخستین داستانهایش را در همان سالهای کودکی، برای خانواده و دوستانش نوشت. اما زندگی آرام این خانواده بهزودی دستخوش تغییر شد. آگاتا تنها ۱۱ سال داشت که پدرش درگذشت و مشکلات مالی خانواده را دربر گرفت. این حادثه او را با واقعیتهای سخت زندگی آشنا کرد و در عین حال، حس استقلالطلبیاش را تقویت کرد.

«آگاتا کریستی»
تجربه جنگ و آشنایی با سموم
با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، آگاتا بهعنوان پرستار داوطلب به خدمت در بیمارستان محلی درآمد. مدتی بعد، در بخش داروخانه بیمارستان مشغول به کار شد و همین شغل ساده، مسیری را برای یکی از مهمترین ویژگیهای آثارش هموار کرد. او در این دوره، با انواع سموم و داروهای کشنده آشنا شد و دانش شیمیایی عمیقی به دست آورد؛ دانشی که بعدها به امضای شخصی آثارش تبدیل شد.
کریستی بارها در داستانهایش از زهر بهعنوان وسیلهی قتل استفاده کرد و همواره جزئیات دقیق علمی ارائه میداد، بهگونهای که حتی متخصصان پزشکی نیز از دقت توصیفات او شگفتزده میشدند. این ویژگی به آثار او وجههای واقعگرایانه و باورپذیر بخشید و مخاطبان را به وجد آورد.

«هرکول پوآرو»، اثر «آگاتا کریستی»
نخستین گامها و تولد «هرکول پوآرو»
پس از جنگ، آگاتا با «آرچیبالد کریستی»، خلبان نیروی هوایی، ازدواج کرد. زندگی مشترک آنها پر از فرازونشیب بود، اما در همین دوران، آگاتا تصمیم گرفت به آرزوی دیرینهاش جامهی عمل بپوشاند: نوشتن یک رمان جنایی.
در سال ۱۹۲۰، نخستین کتابش با عنوان «قتل در استایلز» منتشر شد. این رمان نهتنها موفقیت نسبی کسب کرد، بلکه شخصیتی را به جهان ادبیات معرفی کرد که بعدها به یکی از نمادهای ژانر جنایی تبدیل شد: «هرکول پوآرو».
پوآرو، کارآگاه دقیق و وسواسی بلژیکی، با سبیلهای منظم و استدلالهای منطقیاش، خیلی زود جایگاه ویژهای در دل خوانندگان پیدا کرد. او برخلاف کارآگاهان خشن و ماجراجوی سنتی، به عقل، منطق و جزئینگری تکیه داشت و «سلولهای خاکستری» مشهورش به نمادی از تفکر تحلیلی بدل شد.

«قتل راجر آکروید»، اثر «آگاتا کریستی»
نقطه عطف: «قتل راجر آکروید» و شوک جهانی
در سال ۱۹۲۶، کریستی رمانی منتشر کرد که مرزهای داستانگویی را جابهجا کرد: «قتل راجر آکروید». این کتاب یکی از بحثبرانگیزترین آثار تاریخ ادبیات جنایی شد.
روایت داستان از زبان «دکتر جیمز شپرد»، پزشک شهرک و دوست قربانی، بیان میشود. خواننده در طول داستان به او اعتماد کامل دارد، اما در پایان با حقیقتی شوکهکننده روبهرو میشود: راوی، کاملاً به او دروغ گفته است.
این ترفند روایی در زمان خود بیسابقه بود. برخی منتقدان، کریستی را به فریبکاری متهم کردند، اما بسیاری دیگر، او را نابغهای دانستند که قواعد خشک ژانر را درهم شکست. امروزه «قتل راجر آکروید» بهعنوان نقطهعطفی در تاریخ داستاننویسی شناخته میشود و الهامبخش صدها نویسنده پس از کریستی بوده است.
ناپدید شدن مرموز: معمایی واقعی
در همان سال ۱۹۲۶، زندگی شخصی آگاتا کریستی نیز به معمایی واقعی تبدیل شد. پس از کشف خیانت همسرش، او بهطور ناگهانی ناپدید شد. پلیس و مطبوعات سراسر بریتانیا به جستوجوی او پرداختند و حتی «سر آرتور کانن دویل»، خالق «شرلوک هولمز»، برای یافتنش تلاش کرد.
پس از ۱۱ روز جستوجوی گسترده، کریستی در هتلی در «هاروگیت» پیدا شد. او ادعا کرد که دچار فراموشی موقت شده بود، اما برخی معتقدند این ماجرا تلاشی برای جلب توجه یا حتی نوعی انتقام از همسرش بود. این حادثه، شهرت او را دوچندان کرد و نامش را به تیتر اول روزنامهها برد.

«و سپس هیچکدام باقی نماند»، اثر «آگاتا کریستی»
اوج خلاقیت: «و سپس هیچکدام باقی نماند»
در سال ۱۹۳۹، کریستی شاهکاری خلق کرد که هنوز هم بیرقیب است: «و سپس هیچکدام باقی نماند». در این رمان، ده نفر با گذشتههای تاریک به جزیرهای دورافتاده دعوت میشوند و یکییکی اتفاقات خاصی برایشان میافتد.
در این داستان، خبری از کارآگاه قهرمان نیست؛ هیچکس برای نجات قربانیان نمیآید. خواننده در فضای خفقانآور جزیره، همراه با شخصیتها، به دام ترس و بیاعتمادی میافتد.
این رمان بیش از صد میلیون نسخه فروخت و به یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ بدل شد. حتی امروزه نیز نویسندگان و فیلمسازان تلاش میکنند حس تعلیق و ضربآهنگ این اثر را بازسازی کنند، اما موفقیت کریستی تکرارنشدنی به نظر میرسد.

«جون هیکسون»، در نقش «خانم مارپل»
«خانم مارپل»، خرد زنانه در برابر عقل «پوآرو»
کریستی در کنار پوآرو، شخصیت دیگری خلق کرد که کاملاً متفاوت بود: «خانم مارپل». این بانوی مسن و آرام، ساکن روستایی کوچک، در ظاهر فردی ساده و مهربان است، اما ذهنش بهطرز حیرتانگیزی تیزبین و تحلیلگر است.
مارپل برای نخستین بار در «قتل در کلیسای محلّه» (۱۹۳۰) ظاهر شد. برخلاف پوآرو که به استدلال منطقی تکیه میکرد، خانم مارپل با شناخت عمیق از طبیعت انسانها و تجربهی زندگی، معماها را حل میکرد. او یادآور این حقیقت بود که خرد زنانه میتواند بهاندازهی علم و منطق قدرتمند باشد.
در ایران نیز پخش سریالهای «پوآرو» و «خانم مارپل» با دوبلهای تحسینبرانگیز از تلویزیون، نسل بزرگی از مخاطبان را با دنیای کریستی آشنا کرد. بسیاری از بینندگان ایرانی، این دو کارآگاه را نه از طریق کتابها، بلکه با همان دو سریال تلویزیونی به یاد میآورند.

نمایشنامهی «موشگیر» یا «تله موش» نوشتهی «آگاتا کریستی»
بانوی نمایشنامهنویس و رکورد «موشگیر»
کریستی تنها به نوشتن رمان اکتفا نکرد. او نمایشنامههایی نوشت که برخی از آنها به موفقیتهای خیرهکنندهای دست یافتند. مشهورترینشان «موشگیر» است که از سال ۱۹۵۲ تاکنون در لندن روی صحنه رفته و رکورد طولانیترین اجرای تئاتری جهان را در اختیار دارد.
موفقیت این نمایش به حدی بود که کریستی خود نیز شگفتزده شد. او در یادداشتهایش نوشت: «هرگز تصور نمیکردم نمایشی ساده، چنین عمری طولانی داشته باشد. شاید این راز همان چیزی است که همیشه در جستوجویش بودم: تعلیق بیپایان».

فیلم سینمایی «قتل در قطار سریعالسیر شرق»
اقتباسهای سینمایی و جهانی شدن شخصیتها
داستانهای کریستی بارها به فیلمها و سریالهای پرطرفدار تبدیل شدهاند. از فیلم کلاسیک «قتل در قطار سریعالسیر شرق» (۱۹۷۴) با بازی «آلبرت فینی»، تا نسخهی مدرن آن در سال ۲۰۱۷ با حضور «کنت برانا»، آثار او همواره الهامبخش سینماگران بودهاند.
شخصیتهای پوآرو و مارپل در این اقتباسها جهانی شدند و حتی کسانی که هرگز کتابهای کریستی را نخواندهاند، این دو کارآگاه را میشناسند. این اقتباسها باعث شد نسلهای مختلف همچنان با دنیای معماهای او ارتباط برقرار کنند.
ملکه جنایت و افتخارات بیپایان
آگاتا کریستی بهحق لقب «ملکه جنایت» را به دست آورد. فروش آثارش، پس از کتاب مقدس و آثار شکسپیر، بالاترین میزان در جهان است. بیش از دو میلیارد نسخه از کتابهای او به فروش رسیده و آثارش به بیش از صد زبان دنیا ترجمه شدهاند.
در سال ۱۹۷۱، «ملکه الیزابت دوم» به پاس خدمات فرهنگی و ادبی، لقب تشریفاتی «Dame» را به کریستی اعطا کرد. این لقب افتخاری که عموماً به بزرگترین چهرههای فرهنگی بریتانیا تعلق میگیرد، بیشتر برای نمایش قدرت دربار بریتانیا است.

«سر مکس مالوون»، همسر دوم «آگاتا کریستی»
واپسین سالها و میراث ماندگار
کریستی تا واپسین سالهای عمرش نوشت. در دهههای پایانی زندگی، سلامت جسمانیاش رو به ضعف رفت و حتی نشانههایی از بیماری آلزایمر در او ظاهر شد. با این حال، ذهن خلاقش همچنان پرجنبوجوش بود. آخرین رمان پوآرو، «پرده»، و آخرین ماجرای خانم مارپل، «خواب جاودان»، به نوعی وداع کریستی با دو شخصیت محبوبش بودند.
او در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ درگذشت و در کنار همسر دومش، «سر مکس مالوون»، باستانشناس برجسته، در آکسفوردشایر به خاک سپرده شد. مرگش پایانی بود بر فصلی طلایی از ادبیات جنایی، اما میراثش همچنان زنده است.
امروز، آثار کریستی همچنان الهامبخش نویسندگان، فیلمسازان و حتی طراحان بازیهای ویدیویی هستند. او ثابت کرد که معما، اگر با مهارت ساخته شود، میتواند جهانی و جاودانه باشد.