دوشنبه 26 دی 1401 / خواندن: 7 دقیقه
پرونده از شیشه رنگی کلیسا | صفحه شانزدهم

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار ساموئل خاچیکیان

ساموئل نوعی کنجکاوی داشت که باعث می‌شد به همه چیز سرک بکشد. شعر، نمایشنامه‌نویسی و حتی در مقطعی بوکس! البته که در بوکس اقبالی نداشت زیرا به‌محض اینکه روی رینگ حاضر می‌شد تماشاچیان اندام بسیار لاغر او را به باد تمسخر می‌گرفتند. سرانجام او در تهران همراه گروهی از ارامنه، انجمن تئاتر ارامنه را تأسیس کرد.

5
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار ساموئل خاچیکیان

میدان آزادی: شانزدهمین صفحه‌ی پرونده‌ی از شیشه رنگی کلیسا اختصاص دارد به یادداشتی از مینو رضایی درباره‌ی زندگی و آثار فیلمساز مطرح ارمنی‌تبار، ساموئل خاچیکیان

فن‌سالار

در همه‌ی بیوگرافی‌های مربوط به ساموئل خاچیکیان این‌طور درج شده که متولد 1303 تبریز بوده و بعدها همراه خانواده‌اش به تهران مهاجرت کرده است. اما خود خاچیکیان یک بار در مصاحبه‌ای گفته است «پدر و مادرم از ارمنستانِ ترکیه آمده بودند. پدرم، آرسن، تنها بازمانده‌ی یک خانواده‌ی بزرگ سی‌ و چند نفری بود که در قتل‌عام ارامنه از بین رفتند. داستان‌های مختلفی از سرگذشت خودش برای ما نقل می‌کرد که یکی از آن‌ها این است که شاهد بوده دوازده نفر را توی تنور می‌اندازند و می‌سوزانند. سه فرزند اول خانواده‌ی پدری من در این قتل‌عام از بین رفتند و خانواده‌ی مادرم هم به همین ترتیب. آن‌ها به ارمنستان شوروی مهاجرت کردند و پس از استقرار حکومت سوسیالیستی به ایران آمدند و این‌جا را به‌عنوان وطن دوم برگزیدند... پدرم در دانشگاه ارمنستانِ ترکیه تحصیل کرده بود و چند زبان می‌دانست. می‌توانم ادعا کنم که بزرگ‌ترین کتابخانه‌ی ارامنه در تبریز به او تعلق داشت. من وقتی چشم باز کردم کتاب دیدم و با گوش‌هایم موسیقی شنیدم... به رنگ هم علاقه داشتم و خیلی زود از غروب و شب تأثیر می‌گرفتم.» این خاستگاه خانوادگی ساموئل خاچیکیان است. زندگی در تبریز هم به‌عنوان شهری که سینما در آن قدمت دارد در آینده‌ی ساموئل بی‌تأثیر نبود: «اولین فیلمی که من دیدم سه سالم بود. در بغل مادرم بودم و شاید باور نکنید... فیلم ناموس نام داشت و از اولین محصولات ارمنستان شوروی بود. سالن دراز سینما هنوز در خاطرم زنده است.» اما با تغییر و تحولات در آذربایجان، پدر ساموئل احساس ناامنی کرد و خانواده را به تهران کوچ داد.

ساموئل نوعی کنجکاوی داشت که باعث می‌شد به همه چیز سرک بکشد. شعر، نمایشنامه‌نویسی و حتی در مقطعی بوکس! البته که در بوکس اقبالی نداشت زیرا به‌محض اینکه روی رینگ حاضر می‌شد تماشاچیان اندام بسیار لاغر او را به باد تمسخر می‌گرفتند. سرانجام او در تهران همراه گروهی از ارامنه، انجمن تئاتر ارامنه را تأسیس کرد. گرچه او در این انجمن تئاترهای بسیار موفقی را روی صحنه برد اما احساس می‌کرد ابعاد تئاتر محدود است و این شد که به‌سمت سینما آمد. خاچیکیان سال 1331 با فیلم «بازگشت» کارگردانی را آغاز کرد. سپس تا سال 1343 با ساخت فیلم‌های «دختری از شیراز»، «شب‌نشینی در جهنم»، «طوفان در شهر ما»، «فریاد نیمه‌شب»، «دلهره» و «ضربت» توانست عنوان کارگردان پرفروش‌ترین فیلم‌های سال سینمای ایران را از آن خود کند. ساموئل گرچه با ساخت فیلم‌هایی چون «انفجار»، «عفریت»، «بلوف»، «خداحافظ تهران» و بسیاری آثار دیگر در قبل و بعد از انقلاب، فراز و فرودهای زیادی در سینما داشت اما شاید بتوان گفت نقطه‌ی اوج کارنامه‌اش را با فیلم «عقاب‌ها» تجربه کرد. «عقاب‌ها» از نخستین و جدی‌ترین فیلم‌های جنگی سینمای ایران است که سال ۱۳۶۳ تولید و سال ۱۳۶۴ اکران شد. این فیلم در سال‌های ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۹، با فروش ۷۳ میلیون و ۸۶۲ هزار تومانی (معادل ۱۳۳ میلیارد تومان در سال ۱۳۹۹) و با ۸٫۶ میلیون تماشاگر، به پرمخاطب‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران تبدیل شد. 

در بررسی چهل سال فعالیت سینمایی خاچیکیان باید به دو نکته بیش از همه توجه کرد. اول توانایی بالای تکنیکی او در رشته‌های مرتبط با فیلم‌سازی و دوم پیشگام بودنش در ژانر جنایی، آن‌قدر که «هیچکاک سینمای ایران» لقب گرفت. در مورد اول می‌توان گفت خاچیکیان به‌علت برخورداری از نوعی سلیقه‌ی بالا سعی بسیار کرد که مقهور جریان روز سینمای ایران و به‌خصوص فیلم‌فارسی نشود. خاچیکیان حتی اگر در محتوا چندان حرفی برای گفتن نداشت اما با استفاده از تکنیک، سینمای خودش را ساخت؛ تکنیک حتی در تولید آنونس فیلم‌ها. جالب است که اولین آنونس سینمای ایران را خاچیکیان برای فیلم «دختری از شیراز» ساخت. یعنی درست زمانی که هیچ کس ذهنیتی از آنونس نداشت، آنونس برای او در حکم نواختن شیپور بود. به جز آنونس، ساموئل در تدوین، نورپردازی، فیلمبرداری، موسیقی و صدای فیلم‌هایش هم کاملاً دخیل بود. کار تا آنجا پیش رفت که بسیاری از اهل نظر بیش از آنکه او را هنرمند بدانند، به‌عنوان یک تکنسین خوش‌ذوق سینما از او یاد می‌کردند. خودش اذعان دارد «حس می‌کنم کوششم این بوده که مردم را با سینمای ایران آشتی بدهم، و خوشبختانه باید بگویم که اگر مردم فهمیده باشند کارگردانی یعنی چه، با اسم من دریافته‌اند، یا من باعث شده‌ام که مردم کارگردان را به عنوان مهره‌ای در سینما بهتر بشناسند. این خدمت من به سینمای ایران بوده است.»
درباره‌ی مورد دوم و پیشگام بودن خاچیکیان در ساخت فیلم جنایی باید گفت او گرچه در این ژانر حرفی برای گفتن داشت؛ از موسیقی و نورپردازی جنایی تا توجه خاص به پلیس به‌عنوان حافظ نظم و امنیت ولی بارها گفته است عنصر مهمی که ترغیبش کرد فیلم‌های جنایی بسازد نسل‌کشی ارامنه بوده است: «پدرم هر وقت آن ماجرا را تعریف می‌کرد، من صدای فریادها را می‌شنیدم؛ صدای گردن بریدن‌ها، سوزاندن‌ها، ضجه‌ی بچه‌ها و مادرها و جان دادن آدم‌ها و جاری شدن خون. این‌ها در من جمع بود و همواره بر من اثر می‌گذاشتند... من حتی در فریاد نیمه‌شب فرار آرمان را از دست پلیس از زندگی پدرم گرفتم. آنجا که با نی به زیر آب می‌رود و نجات پیدا می‌کند. پدرم موقع فرار دو روز تمام با نی در مرداب زندگی کرده بود. شب‌ها بیرون می‌آمده و در جیب مرده‌ها دنبال خوردنی می‌گشته است... هر وقت نمی‌توانستم کار بکنم، پدرم را به یاد می‌آوردم که گریه می‌کرد و تصویرهایی که او از آدم‌های تیرخورده ترسیم می‌کرد. این‌ها مرا شارژ می‌کرد که جنایی‌تر کار کنم.»

شاید بتوان اوج نقطه‌ی تلاقی سینماگر بودن و در ژانر کار کردن خاچیکیان را با فیلم سینمایی «شب بیست و نهم» دریافت. «شب بیست و نهم» مهم‌ترین و تقریباً تنها فیلم ژانر وحشت تاریخ سینمای ایران است. فیلمی به کارگردانی حمید رخشانی که تدوین آن با خاچیکیان بوده است. 

اطرافیان خاچیکیان می‌گویند او همیشه این ترس را داشته که اگر از ادبیات ارمنی در کارهایش استفاده کند متهم به این می‌شود که «ارمنی بازی» درمی‌آورد اما در سال‌های بازنشستگی گاهی این احساس را داشته که استفاده نکردنش از ادبیات غنی ارامنه اشتباه بزرگی بوده است. اطرافیان او می‌دانستند که ساموئل وقتی فیلمنامه را به زبان ارمنی می‌نویسد بسیار پربارتر و وزین‌تر از زمانی است که به فارسی نگارش می‌کند و شاید علت اینکه او در محتوا چندان اقبال نداشت همین مسئله‌ی زبان بود.
سرانجام خاچیکیان سال 1372 آخرین فیلمش به نام «بلوف» را ساخت و هشت سال بعد از آن در سال 1380 ساخت فیلم «چاووش» را نیمه‌کاره رها کرد تا زندگی ابدی را آغاز کند. پیکر او بعدازظهر روز پنجشنبه ۳ آبان از کلیسای سرکیس مقدس تشییع و در «آرامستان بوراستان» در جاده‌ی خراسان تهران به خاک سپرده شد. در مراسم خاکسپاری خاچیکیان، سفیر ارمنستان و جمع زیادی از هنرمندان سینمای ایران حضور داشتند.

از آنجا که ساموئل یک سینماگر واقعی است شاید بد نباشد برای حسن‌ختام این یادداشت، مروری داشته باشیم بر چند نقل‌قول درباره‌ی او از سینماگران ایران!

فریدون جیرانی در مقاله‌ی «دهه‌ی سی: تولد دوباره» درباره‌ی ساموئل این‌طور نوشته: «در آن دوران که ساخت موسیقی متن مرسوم نبوده و در اکثر فیلم‌ها آهنگ‌ها از نظر دراماتیک ربطی به حال‌وهوای صحنه نداشتند، خاچیکیان اولین کسی بود که اهمیت موسیقی سینمایی را درک کرد و برای آثار پرتعلیقِ خود از آهنگ‌های انتخابیِ کوتاه ضربه‌ای استفاده کرد.»
محمد متوسلانی در کتاب «سه نفر بودیم» نوشته: «خاچیکیان اولین نفر در سینمای ایران بود که سینما را جدی می‌گرفت. مطالعه می‌کرد و به اصول فنی سینما خیلی توجه داشت. راجع به نور و نورپردازی اظهارنظر می‌کرد. به آنچه انجام می‌داد یعنی کارگردانی به‌عنوان حرفه‌ی خودش آگاهی داشت… تأثیرش در سینمای ایران انکارناپذیر بود. به‌دلیل ارزش‌های تکنیکی، فیلم‌های خاچیکیان شاخص بودند و دیگران هیچ ‌کدام از این ویژگی‌ها را نداشتند. قصه‌ای می‌آوردند و عکسبرداری می‌کردند و هیچ‌ گونه تمهیدات سینمایی نداشتند.»

علی ژکان کارگردان سینما هم در یادواره‌ای که سال 1392 برای ساموئل برگزار شد این‌طور گفته است: «زنده‌یاد خاچیکیان حاصل دوره‌ای بود که بعد از کودتای 28 مرداد اتفاق افتاده است. فرمالیست بودن که اساساً جو سیاسی‌اجتماعی آن زمان بود و فیلمسازانی را می‌خواست تا یک‌سری ویژگی‌های خاص را در فیلم‌ها انعکاس ندهند... در این دوره ژانری با عنوان جنایی نداشتیم و صاحب سینمای ملودارم و کمدی بودیم و زمانی که خاچیکیان شروع به ساخت فیلم‌های جنایی کرد از طرف اوضاع سیاسی جامعه مورد حمایت قرار گرفت. ذات سینمای جنایی می‌تواند پرهیز از انعکاس یک جهان‌بینی و ایدئولوژی باشد.»

اما نقل‌قول آخر از خود ساموئل خاچیکیان است درباره‌ی سینما: «به‌نظر من همان‌گونه که پرده‌ی سینما بزرگ است، تصاویر هم باید اغراق‌آمیز باشند، در غیر این صورت می‌شود صندلی برداشت و رفت در خیابان نشست و زندگی مردم را تماشا کرد؛ خیلی واقعی‌تر از سینما.»




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
پدرم، آرسن، تنها بازمانده‌ی یک خانواده‌ی بزرگ سی‌ و چند نفری بود که در قتل‌عام ارامنه از بین رفتند. داستان‌های مختلفی از سرگذشت خودش برای ما نقل می‌کرد که یکی از آن‌ها این است که شاهد بوده دوازده نفر را توی تنور می‌اندازند و می‌سوزانند. سه فرزند اول خانواده‌ی پدری من در این قتل‌عام از بین رفتند و خانواده‌ی مادرم هم به همین ترتیب.

در بررسی چهل سال فعالیت سینمایی خاچیکیان باید به دو نکته بیش از همه توجه کرد. اول توانایی بالای تکنیکی او در رشته‌های مرتبط با فیلم‌سازی و دوم پیشگام بودنش در ژانر جنایی، آن‌قدر که «هیچکاک سینمای ایران» لقب گرفت

مطالب مرتبط