دوشنبه 07 فروردین 1402 / خواندن: 5 دقیقه
پرونده شاخه‌های درخت باربد | صفحه بیست‌وسوم

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار «غلامعلی نی‌نواز»

پانزدهمین روز خرداد ماه سال 1332 در شهر باخَرز کودکی چشم به این جهان گشود که نامش را «غلامعلی» نهادند. کودکی که بر سلسله‌ی خاندان «نی‌نواز» مشهور و معروف شد. کسی چه می‌دانست که روزی این غلامعلی، نفس پاک و گرمش را در «سُرنا» خواهد دمید و نواهایی به ‌یادگار خواهد گذاشت که حیرت اهل موسیقی و هنر را برانگیزاند؛ تا جایی که به او لقب «الماس» بدهند.

5
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار «غلامعلی نی‌نواز»

مجله میدان آزادی: در پرده‌ی جدید از پرونده‌ی «شاخه‌های درخت باربد»، در قالب یک تک‌نگاری به قلم آقای «حمید ضیایی» به سراغ زندگی هنرمند سرنانواز شاخص خطه‌ی خراسان یعنی «غلامعلی نی‌نواز» رفتیم. صفحه‌ی بیست‌وپنجم از پرونده و نخستین برگ از ستون «چهره‌های ماندگار موسیقی نواحی ایران» را در همین زمینه مطالعه کنید:

جاده‌ای بی‌بازگشت...

پانزدهمین روز خرداد ماه سال 1332 در شهر باخَرز کودکی چشم به این جهان گشود که نامش را «غلامعلی» نهادند. کودکی که بر سلسله‌ی خاندان «نی‌نواز» مشهور و معروف شد. کسی چه می‌دانست که روزی این غلامعلی، نفس پاک و گرمش را در «سُرنا» خواهد دمید و نواهایی به ‌یادگار خواهد گذاشت که حیرت اهل موسیقی و هنر را برانگیزاند؛ تا جایی که به او لقب «الماس» بدهند.

غلامعلی، فرزند استاد رضا نی‌نواز بود. استاد رضا نوازنده‌ی چیره‌دست سُرنا که شش‌تار (تار) و دهل هم می‌نواخت و به واسطه‌ی تارنوازی به‌ دستگاه‌های موسیقی ایرانی اِشراف داشت. پدر استاد رضا، غلام‌حسینعلی نیز از نوازندگان متبحر دوره‌ی خود بود. رشته‌ی موسیقی در این خانواده از پدر به پسر می‌رسید. استاد غلامعلی از ده سالگی نزد پدر فراگیری سُرنا را آغاز می‌کند و پس از وفات پدر و استاد خود، زانوی شاگردی پیش‌ِ پای استاد برات دلپذیر بر زمین می‌نهد. استاد برات دلپذیر، خود از بزرگان و نامداران سُرنانوازی شرق ایران به‌ حساب می‌آید که خود نیز سرنانوازی را از استاد رسول نظر فراگرفت. این تاریخ غنی پشت به پشت چرخید تا به غلامعلی نی‌نواز رسید؛ کسی که حضور در جشنواره‌های متعدد داخلی همچون جشنواره‌ی «آينه‌داران» و همچنین جشنواره‌های مختلف خارجی در کشورهای غربی را در کارنامه‌ی خود دارد. در همین جشنواره‌های خارجی بود که به او لقب «آرمسترانگ ایران» و «الماس سیاه» دادند.

از استاد غلامعلی نی‌نواز آثار متعددی ثبت و ضبط شده که بیشتر این آثار به‌صورت «نوار کاست» در تربت‌جام تهیه شده است و همچنین آلبومی با همت مؤسسه‌ی فرهنگی‌هنری «ماهور» در مجموعه‌ای به‌نام «موسیقی تربت‌جام» در کنار جاودان‌یاد استاد «غلامعلی پورعطایی»، جاودان‌یاد «استاد نورمحمد دُرپور» و «استاد عبدالله سروراحمدی» به بازار عرضه شده است. یکی از ارزشمندترین‌ کارهای استاد غلامعلی نی‌نواز قطعه‌ی «از کویر تا کوهپایه‌های خراسان» است که در آن به اجرای مقام‌های سرنا پرداخته‌ است.

نواهای خراسان همه زیبا هستند؛ از دوتار شمال تا شرق و از قُشمه تا سُرنا و از دایره تا دُهلش. این نواها و بانگ‌ها و کله‌فریادها (نوعی از آوازخوانی نواحی خراسان است) هرکدام راوی رنج‌ها و شادی‌ها و امیدها و یأس‌ها و عاشقی‌ها و وصال‌ها و فراق‌هاست. موسیقی نواحی خراسان راوی تاریخ خراسان است. تاریخی که در هیچ‌کجا نه گفته شده و نه نوشته! فراز و فرود زندگانی مردمانی است که پوست و استخوان‌شان با خاک و کویر آموخته و آمیخته است. هر شیار پیشانی‌شان نشان از تازیانه‌های خورشید است و بی‌مناسبت نبوده نام «خراسان» را بر این خطه نهادن. (خراسان در لغت مشرق است که در مقابل مغرب باشد؛ جای برآمدن آفتاب.)

پا بر خاک خراسان که می‌گذاری، درمی‌يابی که خاستگاه بزرگان بوده از گذشته تا اکنون! از روزگار رودکی و فردوسی تا روزگاری که ابو‌سعید ابوالخیر بر خاک خراسان پای می‌فرسوده تا عطار و خیام و حافظِ ابرو، تا بهار و فروزانفر و شفیعی‌کدکنی و دولت‌آبادی و شجریان و یوسفی و هزاران نام خُرد و کلان دیگر که هرکدام طلایه‌دار فرهنگ و هنر و ادب این خطه بوده و هستند. فرهنگی که نه هجوم تاتار و نه شقاوت غُزها و نه ترک‌تازی‌ها نتوانست زمین‌گیرش کند و باز چون سرو کاشمر جوانه می‌زد و سبز می‌شد و می‌بالید و می‌بالاند و تا باد چنین بادا!

هر گوش‌وکنارش برج‌وبارویی و مناره‌ای استوار می‌بینی که بر ناصیه‌اش صفحه‌صفحه رنج و راحت و فراق و وصال و غم و شادی نمایان است. این نواها و اشعار، از دل این خاک برآمده و پروریده شده تا روزی و روزگاری در سینه‌ی غلامعلی نی‌نواز به ودیعه سپرده شود و در سرنا دمیده و ماندگار شود و آوازه‌اش تا هلند و فرانسه و بلژیک و دانمارک و سوییس هم برسد تا کوچه‌ها و خیابان‌های آن دیار را هم خراسانی کند.

من نمی‌توانم و نمی‌خواهم از هنرمندان موسیقی خراسان، بی‌مدح خاک و کویر و کوه خراسان بگویم. زندگانی این هنرمندان، با خاک و کویر تنیده است و سر جدایی از یار و دیار ندارند. هر کجا بروند، به دامن کویر بازمی‌گردند و کویر برای‌شان مرشد و مراد است و اینان گویی مریدان سرسپرده‌ی این خاک‌اند. هرکدام از این هنرمندان را که می‌بینم و می‌دیدم، بی‌اغراق و بال‌وپر دادن، دلبستگی به خان‌ومان و خاک‌وکویر را دیده‌ام. هنر موسیقی خراسان با نوای کار و کشاورزی و دامداری‌اش چونان تنیده و یکی‌ شده است که هر «هی‌هی» و «هی‌های» آن لطفی دگرگونه دارد. گویی هنوز شبانی در بیابان است و می‌خواند: «دستکت بوسم بمالم پایکت/ وقت خواب آید بروبم جایکت» (مثنوی ‌معنوی، مولانا) و موسایی دیگر نیست که عتاب کند. این هنرمندان بی‌پروا خدای خود را می‌خوانند و برای خدا می‌نوازند و به‌راستی که در حق‌شان شهد است.

غلامعلی نی‌نواز هم یکی از همین هنرمندانی بود که برای خدا می‌نواخت. او از رنگی دیگر بود و سرنایش از جَنم و جهانی دیگر. گویی آن احساس و آن لحن و نوا، این‌جهانی نبود و از ملکوت به قلبش الهام می‌شد. هزار پشت بیگانه با موسیقی نواحی را هم با نوای سازش میخ‌کوب می‌کرد و دستش را می‌گرفت با خود به آسمان لاجوردی خراسان می‌برد. آن‌قدر شیفته آن نوا را برمی‌کشید تا عظمت و هیبت فرهنگ خراسان را به او بنمایاند. از نوای «راه‌جنگ» می‌آغازید و قدم به قدم پیش می‌برد تا روایت و حکایت «عجم و ببر» را بنوازد و مخاطبِ متحیر از آن نَفَس و نوا را به رقص «حَتَن» وا‌می‌داشت تا گامی پیش و گامی پس نهد و دو دست بر آسمان بَرَد به شکرانه‌ی عظمتی چونان سترگ که خراسان است.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/neynavaz-1.jpg?ver=hV1skXEMXFIwxmn7FDUNHQ%3d%3d

غلامعلی نی‌نواز

استاد غلامعلی نی‌نواز، دارنده‌ی درجه‌ی هنری یک بود و استادی، به‌حق برازنده‌ی قد و قامت تنومند و استوارش. دل‌شوره و دل‌نگرانی‌اش سرنا بود و همیشه می‌گفت: «ای کاش پس از من این ساز زمین نماند.» عاشقان این‌گونه‌اند؛ نه‌فقط در جهان خاک تمام هستی خود را پای معشوق می‌ریزند که پس از این ‌جهان نیز، دل‌نگران معشوق‌اند که مبادا از نفس بیفتد.
چه می‌شود کرد؟ این جهان همچو اژدهاست و هزاره‌هاست که خلق را می‌بلعد و سیری نمی‌پذیرد. سال 1389 در حادثه‌ای نابه‌هنگام حدفاصل باخرز-تربت‌جام، استاد، جاده را بازنگشت.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1401/Neynavaz-2.jpg?ver=Ivo2wtyNtRG0DwO0WzmiAg%3d%3d

تقدیر از غلامعلی نی‌نواز




تصاویر پیوست

فایل های پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
استاد برات دلپذیر، خود از بزرگان و نامداران سُرنانوازی شرق ایران به‌ حساب می‌آید که خود نیز سرنانوازی را از استاد رسول نظر فراگرفت. این تاریخ غنی پشت به پشت چرخید تا به غلامعلی نی‌نواز رسید؛ کسی که حضور در جشنواره‌های متعدد داخلی همچون جشنواره‌ی «آينه‌داران» و همچنین جشنواره‌های مختلف خارجی در کشورهای غربی را در کارنامه‌ی خود دارد. در همین جشنواره‌های خارجی بود که به او لقب «آرمسترانگ ایران» و «الماس سیاه» دادند.

غلامعلی نی‌نواز هم یکی از همین هنرمندانی بود که برای خدا می‌نواخت. او از رنگی دیگر بود و سرنایش از جَنم و جهانی دیگر. گویی آن احساس و آن لحن و نوا، این‌جهانی نبود و از ملکوت به قلبش الهام می‌شد. هزار پشت بیگانه با موسیقی نواحی را هم با نوای سازش میخ‌کوب می‌کرد و دستش را می‌گرفت با خود به آسمان لاجوردی خراسان می‌برد. آن‌قدر شیفته‌ی آن نوا را برمی‌کشید تا عظمت و هیبت فرهنگ خراسان را به او بنمایاند. از نوای «راه‌جنگ» می‌آغازید و قدم به قدم پیش می‌برد تا روایت و حکایت «عجم و ببر» را بنوازد و مخاطبِ متحیر از آن نَفَس و نوا را به رقص «حَتَن» وا‌می‌داشت تا گامی پیش و گامی پس نهد و دو دست بر آسمان بَرَد.

مطالب مرتبط