چهارشنبه 28 تیر 1402 / خواندن: 9 دقیقه
پرونده روزی روزگاری تلویزیون | صفحه بیست و پنجم

ریویو: نقد و بررسی سریال «تب و تاب»، ساخته «داریوش مختاری»

«تب و تاب» آن‌قدر بی‌تب و تاب است که حتی نمی‌دانم چطور خط اصلی پیرنگی را که نداشت توضیح بدهم. دعوای یکی از والدین همسر با عروس؟ همین؟ یا به‌خاطر آبرو هم که شده خرده پیرنگ‌هایی چون شبه‌کرونا گرفتن دختر کوچک؟ شک کردن دختر بزرگ به داماد بزرگ که معلوم هم نشد چرا آن‌طور تمام شد؟ (انگار کارگردان می‌خواست حالا که یک عروس صبور در کار گذاشته، یک عروس غیرصبور قهرو هم کنارش بگذارد، مبادا زنان ایرانی زیادی‌شان شود!) یا تصویر مردانی تماماً صبور، عقل کل، با تدبیر، مهربان، وفادار و عاشق؟!

5
ریویو: نقد و بررسی سریال «تب و تاب»، ساخته «داریوش مختاری»

مجله میدان آزادی: اگر «تب و تاب» را در لیست «بدترین سریال‌های تلویزیون» نگذاریم، کجا بگذاریم؟ صفحه‌ی بیست و پنجم از «روزی روزگاری تلویزیون» به نقد این سریال اختصاص دارد. این یادداشت را خانم «فائزه نادری» نگاشته است. بخوانید:

یک درام ترکیه‌ای در تقلای ایرانی شدن

«تب و تاب» را داریوش مختاری نوشته و ساخته، مهدی شفیعی تهیه‌اش را بر عهده داشته و تلویزیون با سکان‌داری پیمان جبلی و ناخدا دومی وحید جلیلی در بهار ۱۴۰۲ یعنی در قرن پانزدهم خورشیدی پخشش کرده. بازیگران شاخصش محمود پاک‌نیت و فرشته سرابندی‌اند که هر دو به‌واقع هدر شده‌اند.

«تب و تاب» آن‌قدر بی‌تب و تاب است که حتی نمی‌دانم چطور خط اصلی پیرنگی را که نداشت توضیح بدهم. دعوای یکی از والدین همسر با عروس؟ همین؟ یا به‌خاطر آبرو هم که شده خرده پیرنگ‌هایی چون شبه‌کرونا گرفتن دختر کوچک؟ شک کردن دختر بزرگ به داماد بزرگ که معلوم هم نشد چرا آن‌طور تمام شد؟ (انگار کارگردان می‌خواست حالا که یک عروس صبور در کار گذاشته، یک عروس غیرصبور قهرو هم کنارش بگذارد، مبادا زنان ایرانی زیادی‌شان شود!) یا تصویر مردانی تماماً صبور، عقل کل، با تدبیر، مهربان، وفادار و عاشق؟! البته من مشکلی با این قسمت ندارم چون رسانه‌ی تصویری ساحتِ امر است؛ بلکه با این تصاویر، جامعه‌ی مردان واقعاً همین‌قدر زیبا شود. اما خلاصه‌اش بکنیم: در جهانِ این سریال همه چیز زیر سر زنان بود. خودشان علیه خودشان ماجرا می‌ساختند، خودشان عبرت می‌گرفتند، خودشان با خودشان سفر می‌رفتند! اصلاً هم خدای‌نکرده مردسالاری خفته در عمق نگاه‌ها تأثیری در ماجراها و مشکلات‌شان نداشت و نهایتاً همه چیز را می‌شد گردن مذهبی یا سنتی بودن زنان انداخت! به عبارت دیگر: مذهب و سنت‌مان فدای یک تار موی مردسالاری پنهان‌مان!

اصلاً چرا تیتراژ چنین روایتی باید نقاره‌زنی حرم امام رضا (علیه السلام) و یکی از خلاقانه‌ترین موسیقی‌های ایرانی و نگارینه‌های اصیل گل‌ و مرغ باشد؟ می‌خواستند با این روش اثر ایرانی‌شیعی شود؟ نمی‌دانم اما مثل این است که پزشکی در اتاق عمل بافت‌های زنده و مفید یک بیمار را جدا کند و بعد به ناخن‌های چیده‌شده‌اش به‌زور بخیه بزند و بگوید این جسم کلی انسان ایرانی است، نجاتش دادم! درستش کردم!

اما چرا ترکیه‌ای؟

برای سریال ترکیه‌ای شدن حتماً نباید همه به همه ضربدری خیانت کنند. همین که شما درگیری‌های کم‌ارزش و بی‌فایده‌ی خانواده‌های متمول را به اسم ملودرام خانوادگی اجتماعی بسازی، سریال ترکیه‌ای ساخته‌ای و به اعتلای فرهنگ جامعه‌ات هم هیچ کمکی نکرده‌ای.

ترسیم مسیر آینده

گفتیم که این سریال در قرن پانزدهم خورشیدی، قرنی که قرار است تمدنی نوین بسازیم، ساخته و پخش شده است. پس باید مناسب دغدغه‌ها و مسائل خانواده‌های تمدن‌ساز این قرن باشد، نه مناسب مسائل خانواده‌های متمول و بی‌غمِ اوایل یا نهایتاً اواسط قرن چهارده! مخصوصاً اینکه هر فرد شاغل در رسانه‌ای باید بداند آنچه روی پرده‌ی سینما یا در قاب تلویزیون نقش می‌بندد در جامعه رواج می‌یابد، حتی اگر سازنده از آن نهی کند!

در واقع با این اثر، سی قسمت به مادران گفته شد: مادر ایرانی به‌صورت پیش‌فرض و معمول، مهرطلب، لجوج، عروس‌اذیت‌کن، در زندگی آدم‌ها و در بچه‌دار شدن‌شان دخالت‌کن است! البته قیافه‌ی مریض و دل‌شکسته هم فراموش نشود! و در دو قسمت پایانی که نهایت نتیجه‌گیری و آموزندگی بود چه شد؟ جرئت کردند بگویند این فقط یک اشتباه معمول از سر محبت نیست بلکه بیماری و اختلال است و نامش هم مهرطلبی است و درمان دارد؟ نه‌خیر، جرئت نکردند. بعد از سی قسمت ترکیه‌ای‌بازی، دو قسمت هندی‌بازی درآوردند و چون احتمالش می‌رفت پدر عروس همان برادر گمشده‌ی والد باشد یکهو والد مهرطلب درمان شد! حتماً به قول خارجی‌ها تادااا!1 

اما حتی طبق منطق همین جهان ‌داستان ناقص هم باز تصمیم و تغییر نهاییِ کاراکترِ مه‌لقا منطق‌دار و باورپذیر نیست. چرا؟ چون در ابتدای سریال گفته شد بیش از آنکه مشکل این مادر، رابطه‌ی فامیلی نداشتن عروس باشد، مطلقه‌بودن و تفاوت سنی معکوس اوست. در حالی که رقیب عروس، یعنی دختر برادر دیگر، هم مطلقه نبود، هم از پسرِ تحفه‌ی مه‌لقا کوچک‌تر بود. در صورت قطعی شدن احتمالی که جرئت نکردید قطعی‌اش کنید، چرا چنان مه‌لقایی، بین دو برادرزاده‌ باید به برادرزاده‌ی بزرگ‌تر و مطلقه برای ازدواج با گل‌پسرش رضایت دهد و مثلاً باز هشت سال زندگی را به پسر و عروسی که مطلقه بوده زهر نکند و حتی با برادر نیز قهر نکند؟ آن هم وقتی که حتی قهر و دعوایش با خواهرش را که مادر عروس دیگرش بود نشان دادید؟

و سؤال دیگر اینکه با این نسخه که شما پیچیدید می‌توانم بپرسم تکلیف عروس و دخترهایی که والدین مهرطلب دخالت‌گر دارند اما پدرِ فرزندخوانده و داییِ گم‌شده و احتمال هم‌خون شدن با والدین‌ همسر را ندارند چه می‌شود؟! والد آن‌ها چطور قرار است مراتب رشد شخصیتی را طی کند؟

و جسارتاً سؤال بعدی اینکه الان کسی که بخواهد خانواده‌ای ایرانی تشکیل دهد و به مدرنیته هم بها ندهد و سنت‌ها را پاس بدارد باید بعد از تماشای این اثر دقیقاً چه حسی داشته باشد؟ باید خود را برای این همه کلنجار و کم‌فرهنگ‌بودن و ابتذال و جنگ اعصاب آماده کند؟ باید بترسد و فکر کند مدرنتیه کم‌دردسرتر و بهتر است؟ این است آینده و تمدن و مسیری که در ابتدای قرن نو و در ابتدای قرن پانزدهم راهنمایش هستید؟

محتوا کجاست که فرمی باشد؟

قبل از پخش و تماشای سریال فکر می‌کردم ممکن است مثل برخی آثار، این اثر هم غلط فرمیک داشته باشد و ما هم که دیگر عادت کرده‌ایم بگوییم اثرتان آن‌قدر غلط فرمیک داشت که ضدمحتوایش شده بود، فرمش را نقد کنیم و تمام. اما این اثر شاهکار بود. با کلی شعار، هنوز غلط محتوایی داشت. پس اصلاً فکر کردن به نقد فرم و میزانسن و تدوین و گریم و لباس و موسیقی متن گرچه جای سخن بسیار دارد و قطعاً به چشم هر مخاطب عامی آمده اما خنده‌دار و بیهوده به ‌نظر می‌آید.

اما حتی اگر این محتوا درست باشد و این ایده‌ی دم‌دستی بتواند پیرنگ اصلی باشد و مذهب و سنت‌مان فدای چیزی نشود، باز تمام ماجراهایی که ساخته شده بود می‌توانست در یک مینی‌سریال شش‌قسمته جمع شود. استادی می‌گفت ایده‌ی داستان کوتاه را رمان نکنید. واقعاً چرا شما ایده‌ای را که با اغماض شاید مینی‌سریال شود سی قسمت کش دادید و کاری کردید دیدن خلاصه‌ی قسمت‌های سریال‌تان از دیدن تک‌تک قسمت‌ها آسان‌تر باشد؟ با محتوای خودتان پدرکشتگی داشتید؟

رحم کنید به سریال‌سازی ایرانی. رحم کنید به رسانه‌ی ملی. امیدوارم سازندگان الگو نگیرند و باور نکنند این ذائقه‌ی مخاطب تلویزیون است و مدیران هم این را سرآغاز آسان یک شبه‌ژانر آسان‌تر و احتمالاً ارزان‌تر نپندارند. این دفتر را ببندند و ادامه ندهند.

 


پی‌نوشت:

1. تادا (‌ta-da) اصطلاحی فرنگی است که وقتی اتفاق غیرمنتظره‌ای می‌افتد، به کار می‌رود.




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
برای سریال ترکیه‌ای شدن حتماً نباید همه به همه ضربدری خیانت کنند. همین که شما درگیری‌های کم‌ارزش و بی‌فایده‌ی خانواده‌های متمول را به اسم ملودرام خانوادگی اجتماعی بسازی، سریال ترکیه‌ای ساخته‌ای و به اعتلای فرهنگ جامعه‌ات هم هیچ کمکی نکرده‌ای.

اما خلاصه‌اش بکنیم: در جهانِ این سریال همه چیز زیر سر زنان بود. خودشان علیه خودشان ماجرا می‌ساختند، خودشان عبرت می‌گرفتند، خودشان با خودشان سفر می‌رفتند! اصلاً هم خدای‌نکرده مردسالاری خفته در عمق نگاه‌ها تأثیری در ماجراها و مشکلات‌شان نداشت و نهایتاً همه چیز را می‌شد گردن مذهبی یا سنتی بودن زنان انداخت! به عبارت دیگر: مذهب و سنت‌مان فدای یک تار موی مردسالاری پنهان‌مان!

مطالب مرتبط