چهارشنبه 15 اسفند 1403 / خواندن: 17 دقیقه
پرونده پرواز بر فراز آشیانه‌ی سیمرغ | صفحه نود و نهم

ریویو: نقد و نظری به فیلم «رها» ساخته «حسام فرهمند»

آیا بدبخت نیستید؟ نگران نباشید به زودی بدبختی دیگران، گریبان شما را خواهد گرفت! «رها» به طرز شگفت‌انگیزی معنای بدبختی و سیه‌روزی را وسعت می‌دهد. اگر در گذشته، شخصیت‌های سیه‌روز فیلم‌های اجتماعی، شوهر معتاد داشتند یا همه‌ی اجزای زندگی‌شان از هم پاشیده بود، حالا با خانواده‌ای رو‌به‌رو هستیم که مشکلی از جنس مشکلات روزمر‌ه‌ی همه‌ی خانواده‌ها، نه در ایران که در کل دنیا دارد اما ما باید بپذیریم که بسیار بدبخت هستند؛ به این ترتیب ما آدم‌های معمولی که به صورت روزمره با مشکلاتی رو‌به‌رو می‌شویم هم بی‌نها...

4.5
ریویو: نقد و نظری به فیلم «رها» ساخته «حسام فرهمند»

مجله میدان آزادی: « رها» اولین فیلم بلند حسام فرهمند، به  تهیه‌کنندگی سعید خانی در سال 1403، یکی از 32 فیلم بلند راه‌یافته به چهل‌و‌سومین جشنواره فیلم فجر است. در نود و نهمین صفحه از پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ»،ریویوی نقد و بررسی این فیلم اجتماعی را به قلم مریم رحیمی‌پور در ادامه بخوانید:  

 

اولین سوالی که باید از خودمان بپرسیم این است که چرا چنین فیلمی را باید ببینیم؟ آیا «رها» تکراری ضعیف‌تر از فیلم‌هایی مانند «جدایی نادر از سیمین»، «ابد و یک روز»، «شنای پروانه» و... نیست؟ با این تفاوت که دغدغه‌‌هایی که در این فیلم بیان می‌شود بسیار ابتدایی‌تر از فیلم‌های ذکر شده ست. اگر ما مدتی با داستان‌هایی در سینمای ایران رو‌به‌رو بودیم که سیاه‌روزی خانواد‌ه‌ی ایرانی در اثر طلاق، اعتیاد و خشونت خانگی را به تصویر می‌کشیدند این‌بار با فیلمی در همان قدوقامت اما با دغدغه‌هایی سانتی‌مانتال‌تر رو‌به‌رو هستیم؛ با پرداختی بسیار ضعیف‌تر از اسلاف خود.


داستان فیلم رها یا این همه مصیبت گردن کیست؟

«رها» داستان مردی است که در یک حادثه شغلش را از دست داده و مدتی است که خانواده‌اش با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کنند یا داستان دختری است که لپ‌تاپش دزدیده شده و تا چند روز دیگر باید یک پروژ‌ه‌ی مهم را تحویل بدهد. طرح و حوادث داستان به همین سادگی هستند، گرچه در نهایت به سرانجام پیچیده‌ای می‌رسد و به‌نظر می‌رسد چنین نتیجه‌ای نه حاصلِ سیه‌روزی شخصیت‌ها که حاصلِ تصمیم‌های عجیب هر یک از آن‌ها در بزنگاه‌های زندگی است. اشتباهاتی که خودشان اصرار دارند به محیط اطرافشان نسبت دهند و کارگردان هم برای قبولاندن این نکته به بیننده، تمام تلاشش را می‌کند.

رها، اولین اثر سینمایی «حسام فرهمند» با تهیه‌کنندگی «سعید خانی» و حضور «مرضیه برومند» به عنوان مشاور کارگردان است. شاید اصلی‌ترین نقطه‌قوت و شانس این فیلم حضور «شهاب حسینی» در نقش شخصیت اصلی داستان «توحید» است. قطعاً اگر نقش اصلی این فیلم را هر بازیگری غیر از شهاب حسینی به عهده می‌گرفت با چنین نتیجه‌ای روبه‌رو نمی‌شدیم. «غزل شاکری» به عنوان همسر توحید نقش‌آفرینی می‌کند؛ گرچه به نظر می‌رسد که انتخاب مناسبی برای نمایش تصویر یک همسر ایرادگیر و غرغرو نیست، او صدایی آرامش‌بخش و عمیق دارد و چنین لحنی بیشتر برای شخصیت‌های رمانتیک و رویایی مناسب است تا نقش زنی که بناست تا پایان فیلم به همسرش سرکوفت بزند.

شهاب حسینی و غزل شاکری در فیلم سینمایی «رها»

توحید، دخترش، همسرش و مقداری کمی بدبختی

داستان از جایی شروع می‌شود که لپ‌تاپ رها، دختر خانواده دزدیده می‌شود. رها دانشجو است و طراحی انیمیشین می‌کند. شغل پدر او، توحید، مشخص نیست. در بازار دست‌دوم فروش‌ها می‌چرخد و وسایلی (عمدتاً زباله) را به خانه می‌آورد و تعمیر می‌کند تا بعدتر به قیمتی بالاتر بفروشد. توحید در اثر حادثه‌ای درگیر نوعی از روان‌رنجوری شده و عملاً بیکار است، از طرفی حاضر نیست سر هر شغلی برود چون احساس می‌کند که در شأن او نیست که زیردست کسی باشد، گرچه خیلی کارهای دیگری می‌کند که در شأن او نیست (و شاید همین نقطه‌ی تناقض این شخصیت است)؛ از قبرستان خوراکی جمع می‌کند و برای زن و بچه‌اش می‌آورد؛ از گرفتن لباس‌های دست دوم دوست ثروتمند دخترش خوشحال می‌شود. رفتارهای توحید باعث می‌شود خانواده‌اش احساس بدی داشته باشند و حتی بیننده هم دچار شرمی نیابتی شود. بازی شهاب حسینی باعث شده که شخصیت ناقص توحید وجهه‌ی بهتری پیدا کند، فرزندان توحید و همین‌طور بیننده در نهایت این پدر تا حدی بی‌عرضه را دوست دارند، چون گرچه کارهای عجیب می‌کند ولی مهربان است و از طرفی مخاطبان ایرانی در هر صورت نقشی را که شهاب حسینی ایفا کند، دوست دارند. همان‌طور که در سریال شهرزاد اغلب با قباد همزادپنداری می‌کردند.

همسر توحید، ثریا، در خانه خیاطی می‌کند. البته شغل او تا نیمه‌های اثر مشخص نیست و مشخص شدن شغلش هم به منطق داستان (که تلاش دارد خانواده‌ای بسیار فقیر را به تصویر بکشد) ضربه می‌زند. پسر توحید، سهیل، کاری نمی‌کند با وجود اینکه جوان و سالم است. قرار است به سربازی برود و فعلاً در خانه می‌چرخد. آن‌ها در خانه‌ای قدیمی اما بزرگ زندگی می‌کنند و به‌طور کلی می‌توان گفت خانواده‌ای که دو فرد شاغل و دو مرد سالم (گرچه بیکار) و یک خانه‌ی بزرگ (گرچه قدیمی) دارند، بدبخت نیستند. با دزدیده شدن یک لپ‌تاپ هم ناگهان بدبخت نمی‌شوند گرچه کارگردان، و تحسین‌کنندگان فیلم اصرار دارند که به مخاطب بقبولانند که نه همین‌طور است! در هر صورت همه بدبخت هستیم، اگر بدبخت نیستید مطمئن باشید با اولین و کوچک‌ترین حادثه بدبخت خواهید شد!


رها، مهمان مامان و دیگران

شاید مقایسه فیلمی سینمایی مانند رها و اثری درخشان مانند «مهمان مامان»، بی‌ربط به نظر برسد اما در میانه‌ی فیلم در اثر کلافگی، نام فیلم را در اینترنت جست‌وجو کردم و با نظر عجیبی از یکی از مخاطبان روبه‌رو شدم «این فیلم من رو یاد مهمان مامان می‌ندازه، همون‌طوری فضای خانواده رو نشون می‌ده.» مقایسه‌ی رها با مهمان مامان، عجیب اما قابل تأمل است. می‌توان گفت که رها توانسته فضای یک خانواده را به خوبی به نمایش بگذارد. خانواده‌ای که مشکلات زیادی دارند گاهی با هم دعوا می‌کنند اما همدیگر را دوست دارند و می‌خواهند با کمک یکدیگر مقابل مشکلات زندگی بایستند اما در ادامه، دقیقاً مقابل مهمان مامان است. شخصیت‌های مهمان مامان به معنای واقعی کلمه با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کنند آن‌قدر که داشتن یک سفرۀ رنگین برای آن‌ها آرزوست. شخصیت‌های رها زندگی نسبتاً خوبی دارند جز اینکه یک لپ‌تاپ اپل گران‌قیمت دزدیده شده و تفاوت دوم اینجاست که شخصیت‌های مهمان مامان در نهایت خوش‌بخت هستند و شخصیت‌های رها بی‌نهایت بدبخت. اگر همین الان چشم‌هایتان را ببنیدید و به فیلم مهمان مامان فکر کنید چه تصویری در ذهنتان می‌آید؟ آیا این به معنی نفی مشکلات اجتماعی است؟ آیا فیلم‌هایی مثل مهمان مامان و نمونه‌های مشابهش می‌خواهند مشکلات اجتماعی و اقتصادی را انکار کنند؟ یا نه، در کنار نمایش آن به بخش دیگری از زندگی که ترکیبی از امید، همدلی و در کنار هم بودن است هم اشاره می‌کنند؟

رها به طرز شگفت‌انگیزی معنای بدبختی و سیه‌روزی را وسعت می‌دهد. اگر در گذشته، شخصیت‌های سیه‌روز فیلم‌های اجتماعی شوهر معتاد داشتند یا همه‌ی اجزای زندگی‌شان از هم پاشیده بود، حالا با خانواده‌ای رو‌به‌رو هستیم که مشکلی از جنس مشکلات روزمره‌ی همه‌ی خانواده‌ها، نه در ایران که در کل دنیا دارد اما ما باید بپذیریم که بسیار بدبخت هستند. به‌ این ترتیب ما آدم‌های معمولی که به صورت روزمره با مشکلاتی رو‌به‌رو می‌شویم هم بی‌نهایت بدبخت هستیم. وسعت بدبختی در این اثر معنای دیگری هم دارد؛ فقط خانواده‌ی فقیر بدبخت نیست، این بدبختی مسری است و حتی به خانواده‌ی ثروتمند هم سرایت می‌کند. آیا بدبخت نیستید؟ نگران نباشید به زودی بدبختی دیگران گریبان شما را خواهد گرفت!

اما آنچه نگران‌کننده‌تر است این است که رها در کنار وسعت مفهوم بدبختی، انجام هر عملی، تاکید می‌کنم، هر عملی را توجیه می‌کند. لپ‌تاپ یکی از اعضای خانواده دزدیده شده؟ پس هر کاری بکنیم عیبی ندارد. دزدی؟ قتل؟ خودکشی؟ ما بدبخت هستیم و هر کاری می‌کنیم طبیعی است؛ حتی اگر بدترین و احمقانه‌ترین تصمیم در آن لحظه باشد. بعد می‌توانیم به راحتی همه‌ی اعمال خودمان را گردن مشکلات و بدبختی‌هایمان بیندازیم، نه اینکه در آن لحظه بدترین تصمیم را گرفته‌ایم. کسی در طول فیلم به وضعیت آن خانواده‌ی ثروتمند هم فکر کرد؟ آن‌ها چه گناهی کرده بودند که اسیر تصمیم‌های اشتباه خانواده‌ی توحید شدند؟ همه‌ی ما در کنار خانواده‌ی توحید نشسته‌ایم و با آن‌ها همزادپنداری می‌کنیم و حق می‌دهیم و فراموش می‌کنیم که تصمیم‌های بد آن‌ها چه بلایی بر سر غریبه‌هایی که نمی‌شناختند آورده است.

در طول تماشای فیلم، همراه با بغل‌دستی‌ام مشغول فهرست کردن راه‌هایی بودیم که رها و خانواده‌اش می‌توانستند پیش بگیرند تا مشکل دزدیده شدن لپ‌تاپ را حل کنند (در ساده‌ترین حالت می‌توانست از انجام پروژه انصراف دهد.) اما همه‌ی آن‌ها تلاش می‌کنند تا همه چیز به نوعی بدتر شود. شاید بهتر است بگوییم که نویسنده برای عجیب‌تر کردن روند داستان و از طرفی افزایش فلاکت شخصیت‌ها، این بدترین تصمیم‌ها را در قصه می‌گنجاند. به همین هم راضی نمی‌شود و تلاش می‌کند هر مشکلی را مشکل‌تر جلوه بدهد. مثلاً رها برای تأمین هزینه‌ی لپ‌تاپ موهایش را می‌فروشد. (کاری که «جو» در کتاب زنان کوچک هم انجام می‌دهد اما چنین بازنمایی نگون‌بختانه‌ای ندارد.) نویسنده به فروختن موها راضی نمی‌شود، کاری می‌کند که رها مو را به دوست صمیمی‌ پولدارش بفروشد تا در عروسی‌اش استفاده کند. باز هم به همین راضی نمی‌شود و می‌گوید که دوست رها با فردی ازدواج کرده که رها او را دوست داشته و حالا همین موضوع ساده‌ی فروختن مو (که در داستان‌های دیگر هم دیده و خوانده‌ایم) تبدیل به یک بدبختی بزرگ و پیچیده می‌شود.

داستان با منطق بدتر شدن همه چیز پیش می‌رود و در جایی که انتظار داریم به پایان برسد به پایان نمی‌رسد مانند اغلب ملودرام‌های اجتماعی ایرانی. فیلم یک پایان باز ندارد و سازنده تلاش می‌کند رفتار شخصیت‌ها را توجیه کند اما هر چه بیشتر پیش می‌رویم حفره‌های شخصیت‌پردازی بیشتر نمایان می‌شود و بیشتر مطمئن می‌شویم که این خانواده نه از فقر که از بحران تصمیم‌گیری رنج می‌برند. در نهایت هم همه چیز از بی‌عرضگی پدر تا اشتباهات فاحش پسر، به مادر خانواده نسبت داده می‌شود؛ «چون تو غر می‌زدی ما دست به این کارها زدیم» و دیالوگ پایانی شهاب حسینی که اعلام می‌کند همه چیز به خاطر «بدبختی» است؛ گرچه این بدبختی، بیشتر از واقعیت، در ذهن نویسنده است. 

بهتر است به سوال ابتدای متن پاسخ بدهیم. چرا باید فیلم رها را ببینیم؟ هیچ دلیلی ندارد. از نظر فرمی سینمای ایران آثار بسیار درخشان‌تری در همین ژانر و با همین سبک و سیاق دارد و از لحاظ مفهومی، دیدن چندباره‌ی فیلمی مثل مهمان مامان، گزینه‌ی بهتری است. فیلمی که با اقتباس از داستان درخشان «هوشنگ مرادی کرمانی» از دل تجربه‌ی فقر واقعی برآمده و شخصیت‌هایش برای دزدیده شدن یک لپ‌تاپ لوکس چندصد میلیونی زندگی‌شان را به آتش نمی‌کشند.




تصاویر پیوست

باقری
15 اسفند 1403

به نظرم افرادی که فیلم میسازن اول باید یک گواهی سلامت روان و عدم وجود افسردگی ارائه کنن و بعد بهشون مجوز اکران و پخش بدن

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
رها، اولین اثر سینمایی «حسام فرهمند» با تهیه‌کنندگی «سعید خانی» و حضور «مرضیه برومند» به عنوان مشاور کارگردان است. شاید اصلی‌ترین نقطه‌قوت (و شانس) این فیلم حضور «شهاب حسینی» در نقش شخصیت اصلی داستان «توحید» است. قطعاً اگر نقش اصلی این فیلم را هر بازیگری غیر از شهاب حسینی به عهده می‌گرفت با چنین نتیجه‌ای روبه‌رو نمی‌شدیم. «غزل شاکری» به عنوان همسر توحید نقش‌آفرینی می‌کند، گرچه به نظر می‌رسد که انتخاب مناسبی برای نمایش تصویر یک همسر ایرادگیر و غرغرو نیست، او صدایی آرامش‌بخش و عمیق دارد و چنین لحنی بیشتر برای شخصیت‌های رمانتیک و رویایی مناسب است تا نقش زنی که بناست تا پایان فیلم به همسرش سرکوفت بزند.

اما آنچه نگران‌کننده‌تر است این است که رها در کنار وسعت مفهوم بدبختی، انجام هر عملی، تاکید می‌کنم، هر عملی را توجیه می‌کند. لپ‌تاپ یکی از اعضای خانواده دزدیده شده؟ پس هر کاری بکنیم عیبی ندارد. دزدی؟ قتل؟ خودکشی؟ ما بدبخت هستیم و هر کاری می‌کنیم طبیعی است؛ حتی اگر بدترین و احمقانه‌ترین تصمیم در آن لحظه باشد. بعد می‌توانیم به راحتی همۀ اعمال خودمان را گردن مشکلات و بدبختی‌هایمان بیندازیم، نه اینکه در لحظه بدترین تصمیم را گرفته‌ایم.

مطالب مرتبط