مقدمه مجله آزادی: فیلم کوتاه «انار» به نویسندگی و کارگردانی «مهرداد جلالی» این روزها در چهلودومین جشنواره فیلم کوتاه به نمایش درآمده است. در این صفحه از پرونده «جشنواره فیلم کوتاه تهران» به سراغ نقد، بررسی و تحلیل این اثر رفتهایم. ریویوی آن را به قلم خانم سمیه کشوری بخوانید:
فیلم «انار» با نمایی از پسربچهای ساکت در دفتر مدرسه شروع میشود که در کنار مادربزرگش که گلدانی از درختی خشک را در آغوش کشیده. پسربچه تحت هیچ شرایطی حاضر نیست گلدان را رها کند چرا که منتظر است درخت خشک میوهی انار بدهد تا مادرش به آغوش او برگردد. پسربچه از مدرسه اخراج میشود چون حاضر نیست گلدان را کنار بگذارد.
همین تصویر ساده اما چندپهلو بیآنکه توضیحی بدهد، مثل قلابی نامرئی ذهن تماشاگر را درگیر میکند و به جستوجوی معنا وامیدارد. در واقع فیلم با تکیه بر یک میزانسن مینیمال و کنش بهظاهر سادهی کودک، بهسرعت موفق به ایجاد تعلیق میشود؛ و تعلیق در «انار» از دل همین سکوت و نگاهها زاده میشود؛ نه از حادثه، بلکه از پرسشهای بیجواب. بهعبارتی تعلیق فیلم نه بر پایهی اتفاقات بیرونی، بلکه بر کنجکاوی درونی شکل میگیرد: چرا این گلدان برای کودک چنین اهمیت دارد و چه رازی پشت رفتار او پنهان است؟

فیلم «انار»، ساختۀ «مهرداد جلالی»
مدرسهی جدید پذیرای پسربچهی عجیب و غریب است؛ و قصهی فیلم با همان تعلیق جاندار روی دیگر خود را نشان میدهد. چرا که متوجه میشویم مادر پسربچه به جرم قتل همسرش زندانی است.
گویی فیلم کوتاه «انار» روایتی تلخ و شاعرانه از کودکی است که در دل چرخهی خشونت خانوادگی گرفتار شده. فیلم از خلال رفتار پسرکی که گلدانی خشک را همهجا با خود حمل میکند، جهانی درهمشکسته از وابستگی، فقدان، انتظار و احساس گناه را میسازد.
داستان فیلم انار
در ظاهر، قصه ساده است: پسربچهای در انتظار بازگشت مادر زندانیاش است؛ مادری که بهخاطر قتل همسرش در زندان است و آزادیاش وابسته به رضایت مادربزرگ پدری است. اما فیلم با بهرهگیری از زاویهدید کودک، حقیقت را پنهان نگه میدارد تا در پایان، تماشاگر با کشف تدریجی راز درونی ماجرا روبهرو شود. این ساختار معمایی، فیلم را از یک درام خانوادگی ساده به اثری روانکاوانه تبدیل میکند.
عنصر نمادین انار در فیلم
گلدان خشک که پسربچه همهجا با خود میبرد، در واقع نماد پیوند عاطفیاش با مادر است؛ نشانهای از زندگی متوقفشده. مادر وعده داده اگر درخت انار بار بدهد، بازخواهد گشت؛ وعدهای کودکانه که امید را در قالب یک نشانهی عینی به او تزریق میکند.
در اینجا انار، همانطور که از نام فیلم برمیآید، نماد زندگی، خون و تداوم نسل است؛ اما در دل این روایت، بدل به یادآور خشونت و مرگ میشود. فیلم با وارونهسازی معنای نماد، از «انار» بهعنوان استعارهای از گناه و بازتولید خشونت بهره میگیرد.
پسر در طول فیلم، میان دو نیروی متضاد گرفتار است: عشق به مادر و نفرت ناخودآگاه از پدری که خشونت را به ارث گذاشته. تصمیم او برای ریختن «سم» در غذای همکلاسی، نه از شرارت، بلکه از تقلید ناآگاهانهی همان الگوی خشونتی میآید که در خانه به نوعی با آن مواجه شده است.
در پایان، زمانی که مادربزرگ درمییابد که داستان چیز دیگری است و او در اشتباه بوده است، فیلم به تراژدی اصلی خود میرسد: انتقال خشونت از نسل پیشین به نسل بعد.

قابی از فیلم کوتاه «انار»، ساختۀ «مهرداد جلالی»
فیلم با قابهای ساکن، رنگهای سرد و سکوتهای طولانی، بهخوبی جهان بسته و بیپناه کودک را بازتاب میدهد. حضور دائمی گلدان در قابها همچون سایهای از وجدان و انتظار عمل میکند. ریتم متناسب به دور از زیادهگویی چه در نمایش تصویر و چه در دیالوگ به فیلم اجازه میدهد تماشاگر در ذهن و دنیای پسر غوطهور شود؛ و قصه را از زاویه دید کودک ببیند. جایی که واقعیت و خیال در جهان کودکانه مرزی مبهم دارند.
فیلم در بازیگری نیز به تعادل رسیده است. بازی مادربزرگ با بازی «مریم بوبانی» تأثیرگذار و کنترلشده است. اما نقطهی درخشان فیلم، بازی پسربچه «مازیار سیدی» است؛ نگاههای خیره، حرکات آرام و سکوتهای طولانی او، بهتنهایی بار عاطفی فیلم را حمل میکنند و معنا را بینیاز از کلام منتقل میسازد.
انار فیلمی است دربارهی زنجیره تکرار خشونت و بیپناهی کودک در برابر بزرگسالانی که یا خشونتورزند یا سکوتپیشه. با اینکه برخی لحظات فیلم شاید بیش از حد نمادین یا توضیحی جلوه کند، اما در مجموع، اثر با زبان بصری و تمهیدات شاعرانهاش موفق میشود تصویری ماندگار از درد و تکرار بسازد.
و نقطهی قوت فیلم نیز همین است که کارگردان و فیمنامهنویس از دلِ یک لحظهی شاعرانه بدون نمایش خشونت به موضوع «خشونت خانگی» و تبعات آن پرداخته است. پایان غافلگیرکنندهی فیلم اگرچه قابل حدس است اما همچنان سیلی خود را به بزرگسالان حاضر در قاب و بیرون از قاب فیلم میزند.
درباره مهرداد جلالی
فیلم کوتاه «انار» به نویسندگی و کارگردانی «مهرداد جلالی» است. جلالی دانشآموخته کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی، متولد سال ۶۵ و اهل اصفهان است. فیلمسازی را از انجمن سینمای جوانان اصفهان شروع کرده وعلاقه اصلیاش فیلمنامهنویسی است. فیلم «باغ سیب» او در سیامین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان توجه مخاطبان را به خود جلب کرد. از این دید میتوان گفت شاید این کارگردان و فیلمنامهنویس دغدغهی خود را که در آن کودکان حضور دارند را یافته است.