مقدمه مجله میدان آزادی: فیلم کوتاه «بیرنگی» به نویسندگی و کارگردانی «فرید نوری» این روزها در چهلودومین جشنواره فیلم کوتاه به نمایش درآمده است. در این صفحه از پرونده «جشنواره فیلم کوتاه تهران» به سراغ نقد، بررسی و تحلیل این اثر رفتهایم. ریویوی آن را به قلم خانم سمیه کشوری بخوانید:
فیلم با نمایی از چند پسر که گویی در حال بازسازی صحنهی قتل هستند، شروع میشود. قتلی که ظاهراً در خوابگاه رخ داده و حالا بازپرس و سرباز حضور دارند. افتتاحیه فیلم به ما وعده یک فیلم معمایی و پلیسی میدهد ولی وعدهاش را عملی نمیکند. فیلم پیچش عجیبی به نگاه فلسفی دربارهٔ گمشدن پسری در خوابگاه پیدا میکند. چرا که پسر وارد خوابگاه شده اما هیچکس خروج او را ندیده و در خوابگاه هم اثری از او نیست.
.png?ver=B3GiSYwOXBqQ2wC3Ejh7fA%3d%3d)
فیلم کوتاه «بیرنگی»، ساختۀ «فرید نوری»
اینجاست که فیلم کوتاه «بیرنگی» اثر «فرید نوری» مانند آونگ میان خیال و واقعیت به حرکت میافتد؛ این پیچش با درگیرشدن کارآگاه با قصهی پسر ادامه پیدا میکند. اگرچه مشخص نمیشود چرا قصهی پسر گمشده در خوابگاه برای کارآگاه حیاتی میشود ولی جدا از باورپذیر بودن یا نبودن این امر، قصه در بافت داستان فیلم جلو میرود. بنابراین فیلمی که در ابتدا نوید روایتی کارآگاهی را به ما میداد، کمکم از منطق جنایی فاصله میگیرد و به قلمروی فلسفی و استعاری پا میگذارد. چرا که روایتی از محوشدن انسان در جهانی است که دیگر هیچ کس او را نمیبیند. این موقعیت، قلاب محکمی است که ذهن تماشاگر را به جستوجو وامیدارد، اما بهجای پاسخهای منطقی، او را با پرسشهای وجودی روبهرو میکند.
گویی بیرنگی دربارهٔ محوشدن انسان در جامعه بیتفاوت معاصر است. پسر گمشده، نماد نسلی است که صدایش شنیده نمیشود، حضور دارد اما دیده نمیشود. حتی دوستانش او را نه از خلال گفتوگو، بلکه از زاویهی عکسها و سکوتهایش به یاد میآورند. نام گربهاش، «کافکا»، اشارهی ظریفی به همین وضعیت دارد: جهانی پوچ و بیچهره که در آن، آدمها در روند روزمرگی و بیتفاوتی ناپدید میشوند.
کارآگاه در ابتدا بهعنوان نماینده منطق و نظم وارد میشود، اما هرچه بیشتر در فضای خوابگاه فرو میرود، خودش هم دچار بیرنگی میشود. جستوجوی او برای یافتن پسر، به جستوجوی معنای حضور بدل میشود. لحظهای که با نور به دنبال سایه میگردد، استعارهای زیبا از تلاش انسان برای یافتن ردّی از معنا در جهانی تاریک است.

فیلم کوتاه «بیرنگی»
فیلم با حذف تدریجی رنگها و استفاده عمدی از پالت خاکستری، حس محوشدن را بهصورت بصری بازآفرینی میکند. انتخاب رنگ آبی در پایان، که کارآگاه برای دیدهشدن پسر به کار میبرد، معنایی دوگانه دارد: آبی، رنگ حیات و امید است، اما در عین حال رنگ اندوه و انزوا نیز هست. در پایان، وقتی کارآگاه نیز ترجیح میدهد همراه پسر محو شود، فیلم به نتیجهای تلخ اما شاعرانه میرسد: در جهانی که رنگ از انسان گرفته، تنها راه بقا، محو شدن است.
کارگردان با استفاده از قابهای ثابت، در کنار سایهپردازیها و حرکتهای نرم دوربین، فضای تعلیق و وهم را بهخوبی میسازد. طراحی صدا، با تکیه بر سکوتهای ممتد و نمایش گاهبهگاه گربه، به فیلم کیفیتی ذهنی و رؤیایی میدهد. ریتم تقریباً کند فیلم نه تنها تعمدی، بلکه بخشی از منطق محوشدن تدریجی است؛ گویی هرچه پیش میرویم، تصویر و زمان از وضوح میافتند.
در سکانس پایانی، تصمیم کارآگاه برای محوشدن با پسر، درواقع پذیرش نوعی آشتی با نیستی است. او درمییابد که دیدن، در جهانی که دیگر رنگی ندارد، بیفایده است. پایان فیلم، نقطهی تلاقی «وظیفه» و «انسانیت» است؛ جایی که کارآگاه به جای کشف جرم، معنای فقدان را درک میکند.

قابی از فیلم کوتاه «بیرنگی»، ساختۀ «فرید نوری»
نقطه قوت فیلم در این است که فیلم دربارهی نامرئی شدن نیست، بلکه دربارهی محو شدن است؛ و این دو تفاوتی بنیادین با یکدیگر دارند. در نامرئی شدن هنوز نوعی دید زدن دیگران و حضور در نگاه آنها باقی است، اما در محو شدن، نه دیدهشدنی در کار است و نه دیدنی. محو شدن، کیفیتی فلسفی دارد که در نامرئی شدن نمیتوان یافت. بنابراین فیلم اساساً از محو شدن سخن میگوید؛ از ناپدیدیای که نه در چشم دیگران، بلکه در عمق وجود شخص رخ میدهد. فیلم موفق میشود همراستا با ایدهی فلسفی محو شدن قرار بگیرد؛ جایی که مسئله نه پنهان شدن از چشم دیگران، بلکه گم شدن در بیاعتنایی و بیمعنایی جهان است.
در نهایت اینکه بیرنگی فیلمی است درباره محو شدن تدریجی انسان در سایهی بیتفاوتی. اثری که از دل یک معمای ساده، به پرسشی فلسفی دربارهٔ «بودن» میرسد. درخشش فیلم در آن است که با زبان تصویر، نه با کلام، نشان میدهد چگونه انسان امروز، آرامآرام از قاب جهان بیرون میافتد.
کارگردان «فرید نوری»، دانشآموخته رشته هنر از دانشگاه دامغان و استاد مدعو این دانشکده، با فیلم کوتاه بیرنگی موفق شد سه جایزه مهم از هفتاد و یکمین دوره جشنواره منطقهای سینمای جوان سهند را از آن خود کند. از بازیگران فیلم کوتاه میتوان به «مجتبی فلاحی»، «علی پیمان»، «مصطفی فاضلی» و «پارسا جوهریفرد » اشاره کرد.