مجله میدان آزادی: فیلم کوتاه «تایپیست» به کارگردانی «هادی نوری» این روزها در چهلودومین جشنواره فیلم کوتاه به نمایش درآمده است. در این صفحه از پرونده «جشنواره فیلم کوتاه تهران» به سراغ نقد، بررسی و تحلیل این اثر رفتهایم. ریویوی آن را به قلم کیمیا صادقی بخوانید:

پوستر فیلم کوتاه «تایپیست» به کارگردانی «هادی نوری»
فیلم کوتاه «تایپیست» ملودرامی عاشقانه-سیاسی به کارگردانی «هادی نوری» است. فیلم دربارۀ دختری است عریضهنویس که دچار شکلی از اوتیسم است و شکایات مردم را تایپ میکند. او که در تایپکردن با ماشیننویس سریع و در طراحی متن عریضه خبره است، توجه مردی را به خودش جلب میکند. مرد که خود را «ناصر عاصف» معرفی میکند، سعی میکند با دختر ارتباط بگیرد اما دختر بیتوجه است.
طراحی صحنه فضای تاریخی فیلم را (حدود اوایل پهلوی دوم) به خوبی القا میکند و مخاطب از همان ابتدا وارد دنیای فیلم میشود؛ میزانسن، قاببندی، نورپردازی و رنگ بهگونهای طراحی شده است که اثری در ژانر نوآر را به مخاطب وعده میدهد.
شرایط خفقان سیاسی از همان ابتدا با ورود عوامل امنیتی به محل کار ماشیننویسها تعریف و تثبیت میشود و در نهایت فیلم از همین برای رسیدن به مضمون مورد نظر خود نیز استفاد میبرد. عامل ساواک (احتمالاً) از ماشیننویسها میخواهد که نامهای به شاهنشاه بنویسند و از او برای ادارۀ مملکت تشکر کنند و به بهترین نامه جایزه (یک ماشین تحریر مارکِ مشهور) خواهند داد. دختر داستان ما اولین کسیست که نامه را مینویسد و کاغذ را بالا میبرد. در این صحنه شخصیت اولیۀ دختر هم ساخته میشود.
اما ناصر عاصف، ولکن نیست و دم به دم به بهانهای کنار دختر مینشیند و حرف میزند تا در نهایت دختر زبان باز میکند. دختر وقتی میفهمد روزنامه بهارستان متعلق به برادر ناصر عاصف است راز مهم خود را به عاصف میگوید: او قصه مینویسد؛ از شکوائیههایی که مردم برایش میگویند قصه میسازد و حالا عاصف میتواند قصههای او را در روزنامه برادرش به چاپ برساند. و این در تضاد با نامهای تشکرآمیز از شاهنشاه است. و از این جا به بعد داستان، وعدۀ کشمکش و تقابل را به مخاطب میدهد.
ناصر عاصف که خودش هم ظاهراً معترض سیاسی است داستانهای دختر را با اسم مستعار در مجله سیاسی بهارستان به چاپ میرساند. داستانهای دختر با استقبال مردم روبهرو میشوند اما به دلیل این که موضوعات داستانها با بدبختیها و مشکلات مردم سر کار دارد، به مذاق حکومت پهلوی خوش نمیآید. او شناسایی میشود و از محل کارش اخراج میشود.
فیلم با ایدهای متناسب و ساختاری منسجم و با بهکارگیری درست عناصر صحنه در خدمت روایت، مضمون سیاسی خود را به خوبی بیان میکند: تیغ قصه از هر بیانیه سیاسی برندهتر است و مردم از آن استقبال بیشتری میکنند.
البته استفاده چندباره از سکانس مونتاژی باعث کند شدن ریتم داستان در ابتدای فیلم میشود اما بخاطر بازیهای باورپذیر و موقعیت کمتر پرداخته شده، مخاطب را پای فیلم نگه میدارد.

«فاطمه مسعودیفر» در فیلم کوتاه «تایپیست»
«فاطمه مسعودیفر» از عهدۀ بازی در نقش دخترِ تایپیست که دچار اختلال اوتیستی هم هست، خوب برآمده است. استفاده از ویژگیهایی اعم از حساسیت بالا به صدا، نور و لمس، تمرکز وسواسگونه روی موضوعی خاص، مشکل در برقراری روابط اجتماعی، رفتارهای تکراری و نیاز به نظم، شخصیت اصلی فیلم را برای ما منحصر به فرد میکند و فیلمساز قضیه را به همینجا ختم نمیکند؛ همین وجوه باعث همذاتپنداری عمیق مخاطب با شخصیت میشوند به طوریکه وقتی رقص انگشتان دختر روی دستگاه تایپ را میبینیم با او همراه میشویم یا در انتهای فیلم وقتی اضطرار دختر را بخاطر از دست دادن شغلش میبینیم، بعنوان مخاطب با او مضطر میشویم؛ چرا که در جریان حساسیتها و آسیبپذیری او هستیم و بازی درست فاطمه مسعودیفر شخصیت را برای ما باورپذیر کرده است. مهمتر از این، شخصیت در فیلمنامه الکن نمیماند و در انتها از یک دختر تایپیست که دچار اوتیسم است، یک فعال سیاسی میسازد.
شخصیت فرعی نیز پردازش درستی دارد و کاشتهایی که با این شخصیت در طول فیلم انجام شده، در انتها بهدرستی استفاده میشوند و جمله «ناصر هستم… عاصف» که در طول فیلم بارها تکرار شد، وجههای کاملا دراماتیک به خود گرفته و پایانبندی درخور و رضایتبخشی برای فیلم به ارمغان میآورد.
تهیهکنندگان فیلم تایپیست «سجاد نصراللهی» و «هادی نوری» هستند.