پنجشنبه 01 دی 1401 / خواندن: 4 دقیقه
پرونده پرتره محمد نوری | صفحه یکم

سرمقاله: «آن صدای گرم، آن آواز سرخ» | پرونده‌پرتره‌ای برای محمد نوری

مردم در صدای فرهاد، شجریان، فریدون فروغی، محمد نوری و صداهایی از این دست دنبال چه چیزی بودند؟ و سوال دیگر اینکه پس از آن دوران چه اتفاقی افتاد که دوباره صداهای نازک و زیر و ضعیف و نیم‌دانگ و الکترونیکی و افسرده و ابرونازک‌کرده حاکم بر فضای موسیقی ما شدند؟ چرا دیگر ناصر عبداللهی را نداریم نه در رنگ صدا و نه در رنگ محتوا؟ چرا ناصر عبداللهی شد آخرینِ بی‌جایگزینِ آن صداهای قدرتمند؟

4.13
سرمقاله: «آن صدای گرم، آن آواز سرخ» | پرونده‌پرتره‌ای برای محمد نوری

میدان آزادی: بنا داریم در کنار پرونده‌ی اصلی هرماه – که این ماه «از شیشه‌ی رنگی کلیسا»ست- یک یا چند پرونده‌پرترۀ کوچک برای هنرمندان بزرگی برویم که کمتر ازشان یاد می‌شود و همچنان می‌شود ازشان یاد گرفت. اولین پرونده‌پرتره‌ی مجله میدان آزادی را به خواننده‌ی سرشناس زنده‌یاد محمد نوری اختصاص می‌دهیم که امروز روز تولد اوست: پرونده‌پرتره محمد نوری سرمقاله این پرونده را به قلم صدرالدین عالی‌نژاد بخوانید:

قبل از اینکه کارتل‌های قدرتمند موسیقی تجاری در دو دهه اخیر دوباره قدرت بگیرند، بعد از اینکه برای مدتی به خاطر انقلاب کارتل‌های قدرتمند موسیقی تجاری زمان پهلوی (موسیقی لاله‌زاری، کاباره‌ای، فارسی، مطربی و...) متوقف شوند، در آن یکی دو دهه چه اتفاقی افتاد که بازار صداهای گرم و قدرتمند گرم شد؟ از اواخر دهه پنجاه تا اواخر دهه هفتاد تاریخ شنیدن ایرانی چه چیزی را تجربه کرد؟

مردم در صدای فرهاد، شجریان، فریدون فروغی، محمد نوری و صداهایی از این دست دنبال چه چیزی بودند؟ و سوال دیگر اینکه پس از آن دوران چه اتفاقی افتاد که دوباره صداهای نازک و زیر و ضعیف و نیم‌دانگ و الکترونیکی و افسرده و ابرونازک‌کرده حاکم بر فضای موسیقی ما شدند؟ چرا دیگر ناصر عبداللهی را نداریم نه در رنگ صدا و نه در رنگ محتوا؟ چرا ناصر عبداللهی شد آخرینِ بی‌جایگزینِ آن صداهای قدرتمند؟

شاید پاسخ به این پرسش‌ها آسان نباشد و شاید هرگز نشود از دستشان خلاص شد. شاید هنوز زود باشد برای فکر کردن به این پرسش‌ها. ولی همچنان «می‌رسد از دور صدای ساز مرد چوپان...» همچنان گاهی که صدای قدرتمندی، ولو صدای پیرمرد گم‌نامِ چوپانی از صحرا در رسانه انعکاس پیدا می‌کند که رد و رنگی از آن آوازهای قدرتمند و حنجره‌های گرم اساطیری ایرانی دارد، مخاطب موسیقی‌تجاری‌زده و کی‌پاپ‌زده را هم سر ذوق می‌آورد، گویی خونی گرم در رگی سرد دوباره به جوش می‌آید.

محمد نوری یکی از آن‌هاست. یکی از آن حنجره‌های گرم، یکی از آن صداهای قدرتمند، یکی از آن آوازهای سرخ که در زمانۀ موسیقی زرد غریب است. غریب است و همچنان سرخ. غریب است و همچنان می‌توان به لطافت «چوپان»ش، به رویای «کهکشان عشق»ش، به اندوهِ «کوچ»ش، به حماسۀ «ای ایران ایران»ش، به صمیمیتِ «عاشقانه»ش و به آرزوی «سفر برای وطن»ش دل سپرد و امید داشت.

در این پروندۀ کوچک دوست داریم او را و صدای جادویی‌اش را دوباره به یاد بیاوریم و بهترین ترانه‌هایش را مرور کنیم.




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
همچنان می‌توان به لطافت «چوپان»ش، به رویای «کهکشان عشق»ش، به اندوهِ «کوچ»ش، به حماسۀ «ای ایران ایران»ش، به صمیمیتِ «عاشقانه»ش و به آرزوی «سفر برای وطن»ش دل سپرد و امید داشت.


مطالب مرتبط