ﺳﻪشنبه 01 مهر 1404
به مناسبت سالروز تولد کارگردان سرشناس ایرانی

فهرست: بهترین فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا

«آژانس شیشه‌ای»، «از کرخه تا راین»، «بوی پیراهن یوسف» و ده‌ها اسم دیگر عناوینی هستند که در دهه‌ی هفتاد نام ابراهیم حاتمی‌کیا را در حافظۀ جمعی مردم ایران ماندگار کردند. آن سال‌ها مردم برای دیدن فیلم‌هایش صف می‌کشیدند و پس از تیتراژ پایانی ایستاده فیلم‌ها را تشویق می‌کردند. جدا از خود فیلم‌ها و قصه‌هایشان، موسیقی فیلم بعضی از کارهای حاتمی‌کیا آنقدر شنیدنی بود که هنوز هم در میان نسل‌های بعدی طرفداران زیادی دارد.

3.75
فهرست: بهترین فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا

مجله میدان آزادی: امروز یکم مهر، سالروز تولد ابراهیم حاتمی‌کیاست، هنرمندی که به نظر خیلی از منتقدان یکی از ده کارگردان برتر تاریخ سینمای ایران است. به همین بهانه در ایت مطلب فهرست ده فیلم برتر از بهترین آثار سینمایی او به انتخاب تحریریه مجله میدان آزادی را به شما معرفی می‌کنیم. این فهرست را به قلم فاطمه پالیزوان بخوانید:
 

راوی خاطرات جمعی جنگ

«آژانس شیشه‌ای»، «از کرخه تا راین»، «بوی پیراهن یوسف» و ده‌ها اسم دیگر عناوینی هستند که در دهه‌ی هفتاد نام ابراهیم حاتمی‌کیا را در حافظۀ جمعی مردم ایران ماندگار کردند. آن سال‌ها مردم برای دیدن فیلم‌هایش صف می‌کشیدند و پس از تیتراژ پایانی ایستاده فیلم‌ها را تشویق می‌کردند. جدا از خود فیلم‌ها و قصه‌هایشان، موسیقی فیلم بعضی از کارهای حاتمی‌کیا آنقدر شنیدنی بود که هنوز هم در میان نسل‌های بعدی طرفداران زیادی دارد. او می‌خواست بخشی از تاریخ و فرهنگ امروز ایران به‌ویژه تاریخ و فرهنگ مربوط به روزهای جنگ را تا جایی که می‌تواند برای حافظۀ ایرانیان ثبت و ماندگار کند. برای همین شمار زیادی از آثار او روایتگر دوران جنگ هستند و طبیعتا به‌عنوان یکی از مهم‌ترین کارگردانان جنگ یا دفاع مقدس شناخته شد. اما پس از دوران جنگ و پساجنگ وقتی به باقی آثار حاتمی‌کیا نگاه بیندازیم، در میانشان آثار اجتماعی و به تازگی اثر تاریخی-تمدنی هم رخ‌نمایی می‌کنند. سبک خاص و منحصر به فرد در کارگردانی، انتخاب موضوعات خاص و نگارش فیلمنامه‌های حاتمی‌کیا به‌مرور دستخط و امضایی را ساخت که اگر ما دو یا سه فیلمش را بادقت دیده باشیم، پیدا کردن فیلم‌های دیگرش برایمان کار مشکلی به نظر نمی‌رسد. همین سبک خاص و بسیار تاثیرگذار روایت‌ها، حاتمی‌کیا را جزو ده کارگردان برتر تاریخ سینمای ایران کرده است.  


کودکی در محله پامنار

ابراهیم حاتمی‌کیا، از برجسته‌ترین کارگردانان سینمای ایران، در ۱ مهر ۱۳۴۰ در محله پامنار تهران به دنیا آمد. او در خانواده‌ای پرجمعیت با اصالت آذربایجانی و مذهبی بزرگ شد؛ خانواده‌ای ترک‌زبان که تنها پسرش ابراهیم بود و او شش خواهر هم داشت. فضای مذهبی و سنتی خانواده، رفتن به سینمای آن سال‌ها را برای او در دوران کودکی ممنوع کرده بود و این محدودیت‌ها، به جای اینکه علاقه‌اش را خاموش کند، عطش و اشتیاقش به هنرهای تصویری را بیشتر می‌کرد. حاتمی‌کیا در مصاحبه‌هایش اشاره کرده که تعداد فیلم‌هایی که قبل از انقلاب در کودکی دیده بود، به دلیل باورهای مذهبی والدینش، حتی به سختی به ۱۰ مورد می‌رسید، اما از همان دوران با خواندن کتاب‌هایی درباره سینما و عکاسی، اولین قدم‌ها را برای آشنایی با این جهان برمی‌دارد. دوران جوانی او مصادف با انقلاب اسلامی می‌شود و فضای متفاوت عالم هنر در آن زمان و گشایش‌ها و آزادی‌هایی که پیدا می‌کند، همراه با علاقۀ ذاتی‌اش، او را به سمت تحصیل در رشتۀ سینما (گرایش فیلمنامه‌نویسی) در دانشکدۀ سینما و تئاتر دانشگاه هنر سوق می‌دهد. این عوامل، پلی بودند بین کودکی و جوانی و آغاز حرفه‌اش در سینما.

 

من از جنگ به سینما آمده‌ام!

«جنگ» یکی از معانی و مضامینی است که از قدیم در ادبیات و هنر، از جمله در سینما، سوژه‌ی بسیار مهم و جذابی برای هنرمندان بوده است. چراکه جنگ، علاوه‌بر داشتن جذابیت‌ها و هیجاناتی که می‌تواند در پس‌زمینه و حاشیۀ قصه و تصویر فیلم‌ها بیاید و نفس مخاطب را به شماره بیندازد، نقطۀ اتصال زندگی و مرگ است و اندیشۀ انسان را در زمینه‌های عمیقی مجبور به بازنگری می‌کند. برای همین است که فیلم‌های جنگی هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارند، هم محلی برای کسب تجربۀ بسیاری از کارگردانان بزرگ تاریخ و کارگردانان امروز بوده است؛ کارگردانانی همچون «استنلی کوبریک»، «فرانسوا تروفو»، «آندره وایدا»، «فرانسیس فورد کوپولا»، «استیون اسپیلبرگ» و.... 

جنگ ایران با عراق هم که حدود 8 سال از زندگی مردمان ایران را درگیر خود کرد، هم در درون جنگ هم پس از آن موضوعات زیادی برای روایت داشت دارد که حاتمی‌کیا در بسیاری از فیلم‌هایش به دنبال آن است. 

حاتمی کیا در یک مصاحبه‌ای با مجله «سورۀ اندیشه» گفته است:

در دوران تحصیلات متوسطه مسئول امور تربیتی دبیرستان چون به کارهای سمعی و بصری آشنا بود، بنده را به فعالیت در این واحد تشویق می‌کرد. با «هشت» کارم را شروع کردم. و بعد رفتم مرکز اسلامی فیلمسازی آماتور که آن وقت‌ها صداوسیما دایر کرده بود. با شروع جنگ کارهای تجربی ما شکل گرفت و من و عده‌ای از بچه‌ها، به‌طور جدی ضرورت انعکاس ارزش‌های جنگ را در حضور خودمان بین بروبچه‌های رزمنده دیدیم و راه افتادیم طرف جبهه. به‌طوری که می‌خواهم بگویم: واقعا من از سینما به جنگ نیامده‌ام، بلکه از جنگ به سینما آمده‌ام. حقیقتش را بخواهید بچه‌های رزمنده از بیان علت و انگیزۀ حضورشان در جبهه‌ها عاجزند. نه این که ندانند برای چه به جبهه آمده‌اند، اما اگر بپرسی در جواب کلمات را قاصر از بیان درونشان می‌بینی. حقیقت قضیه در یک جور عشق است که تفسیرپذیر نیست.

 

در این فهرست به بهانه زادروز حاتمی‌کیا می‌خواهیم ده فیلم برتر این کارگردان بزرگ سینما را با هم مرور کنیم: 
 

1. دیده‌بان 

در سال ۱۳۶۷ حاتمی‌کیا اولین فیلم خود را در جایگاه کارگردان-مولف به نام «دیده‌بان» می‌سازد که هم در زمان خود و هم در تمام زمان‌ها یکی از آثار برجستۀ سینمای جنگ ایران می‌شود. این فیلم با آن که دیالوگ‌های زیادی ندارد و شخصیت‌های فیلم محدود هستند، توانسته با بازی درخشان «مهرداد سلیمانی» آخرین روز یک سرباز عارف را در جبهه روایت بکند. روایت قصه و شخصیت‌پردازی بر نوعی تقسیم‌بندی درونی از واکنش‌های انسانی در ارتباط با ماوراء- امداد غیبی شکل می‌گیرد. همچنین این فیلم دارای طنزی خاص برای تلطیف فضا و نزدیک کردن آن به زندگی واقعی است و تمام صحنه‌های آن صداقت و لطافتی دارد که شما را بسیار به فضای جبهه‌های جنگ ایران در روزگار دفاع مقدس نزدیک می‌کند. شاید بنا به ذائقۀ بعضی از مخاطبان سینمای امروز ضرب‌آهنگ فیلم اندکی به حوصله نیاز دارد اما پایان‌بندی درست و دیدنی فیلم، شما را پشیمان از دیدنش نمی‌کند. پرداختن به شخصیت‌های گمنامی که در شرایط جنگی کارهای بزرگی انجام می‌دهند، از ویژگی‌های موضوعی این اثر حاتمی کیا محسوب می‌شود. ابراهیم حاتمی‌کیا در هفتمین جشنوارۀ فجر، برای این اثر، برندۀ جایزۀ ویژۀ هیئت داوران برای بهترین کارگردانی شد.
 

2. مهاجر

فیلم «مهاجر» (۱۳۶۸)، درام جنگی‌ای است که موضوع محوری آن به هویت، ایثار و قدرت درونی رزمندگان در دوران دفاع مقدس می‌پردازد؛ داستان حول محور یک مهاجر (هواپیمای بدون سرنشین کنترل‌شونده از زمین) می‌چرخد که نمادی از عملیات شناسایی پشت خطوط دشمن است، اما در لایه‌های عمیق‌تر، مهاجر به به «مهاجرت» معنوی و شهادت قهرمانان در جنگ اشاره دارد و نقدی بر دوران پس از جنگ وارد می‌کند. این فیلم در هشتمین جشنوارۀ فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و جایزۀ ویژۀ هیئت داوران و دیپلم افتخار فیلمنامه را دریافت کرد، و در بخش‌های موسیقی متن، صداگذاری و جلوه‌های ویژه نیز موفق بود؛ منتقدان سینمایی مهاجر را یکی از بهترین آثار حاتمی‌کیا و نقطۀ عطفی در سینمای جنگ ایران می‌دانند.
 

3. از کرخه تا راین

از کرخه تا راین اولین همکاری سینمایی مشترک ایران و آلمان است که در سال ۱۳۷۱ (۱۹۹۳) به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا ساخته شده است و یکی از تاثیرگذارترین، عاطفی‌ترین و محبوب‌ترین آثار حاتمی‌کیاست. داستان از آن‌جایی شروع می‌شود که سعید که بر اثر بمب‌های شیمیایی نابینا شده به همراه گروهی از همرزمانش برای معالجه به آلمان اعزام می‌شود. لیلا خواهر سعید که سال‌هاست در آلمان با شوهر آلمانی و پسرش زندگی می‌کند، سعید را در آسایشگاه می‌بیند. با کوشش‌های پزشکان متخصص یکی از چشم‌های سعید معالجه می‌شود، اما آزمایش‌هایی که بر روی او انجام می‌شود روشن می‌کند که او بر اثر گازهای بمب‌های شیمیایی، مبتلا به نوعی سرطان خون شده است و... . در این فیلم «علی دهکردی» در نقش سعید و «هما روستا» در نقش لیلا با بازی‌های بسیار درخشانی در این فیلم حضور دارند. 

این فیلم در یازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر، به عنوان بهترین فیلم و بهترین چهره‌پردازی برنده جایزه سیمرغ بلورین از این جشنواره شدند.

موسیقی این فیلم که ساخته‌ی «مجید انتظامی» است، از موسیقی‌متن‌های فیلم ماندگار است:


 

4. بوی پیراهن یوسف 

«انتظار ایمان می‌آفریند و ایمان انتظار»؛ داستان این فیلم از آنجایی شروع می‌شود که دایی غفور رانندۀ تاکسی فرودگاه، با وجود همهٔ مدارکی که ثابت می‌کند پسرش «يوسف» در جبهۀ جنگ به شهادت رسیده، باور دارد که او زنده است و سرانجام باز خواهد گشت. در روزهای انتظار دایی غفور، با دختر جوانی به نام شیرین که تازه از فرنگ برگشته روبه‌رو می‌شود و در می‌یابد که برادر او نیز در جنگ مفقود شده است. شیرین در پاریس زندگی می‌کند و به هنگام آزادی اسرا به ایران آمده است تا برادرش را پیدا کند. دایی غفور و شیرین سرنوشت مشترکی پیدا می‌کنند و در کنار یکدیگر به انتظار گمشدگان خویش می‌نشینند و...

بوی پیراهن یوسف از برترین آثار تاریخ سینمای جنگ در سال ۱۳۷۴ ساخته شده است و علی نصیریان و نیکی کریمی در آن نقش‌آفرینی کرده‌اند. مخصوصا بازی علی نصریان در این فیلم جزو بازی‌های خیره‌کننده و از یادنرفتنی تاریخ سینمای ایران است. فیلم بوی پیراهن یوسف توانسته در مجموع برای ۳ مورد نامزد کسب جایزه شود. «حمیدرضا تاج‌دوستی» نامزد جایزۀ نقش دوم مرد، «محمود سماک‌باشی» نامزد جایزۀ بهترین صدابرداری و «عزیز ساعتی» نامزد جایزۀ بهترین فیلمبرداری برای فیلم بوی پیراهن یوسف شده‌اند.

همچنین موسیقی این اثر هم از «مجید انتظامی» به یادگار مانده است. آلبوم موسیقی متن فیلم بوی پیراهن یوسف در ۱۹ قطعه به مدت ۵۱ دقیقه منتشر شده است.


 

5. برج مینو

برج مینو روایتگر داستان زوجی است به نام‌های موسی و مینو که به تازگی عروسی کردند و برای رفتن به ماه عسل به هتل شاه عباسی، راهی اصفهان می‌شوند. اما در میانه‌ی راه نامه‌ای به دستشان می‌رسد که بر خلاف علاقه‌ی موسی، مسیر زندگی آن‌ها را عوض می‌کند و آن‌ها را به جزیره‌ای به نام مینو می‌رساند. در این جزیره دکلی وجود دارد که در زمان جنگ با برادر مینو (منصور) به دیده‌بانی و مراقبت حرکات دشمن می‌پرداختند. نامه حاکی از آن است که موسی دکل را باید جمع بکند و این در حالی است که مینو خواهان ماندگاری آن و حفظ یادگاری برادر شهیدش است. 

در این فیلم «علی مصفا» و «نیکی کریمی» نقش‌آفرینی کرده‌اند و ابراهیم حاتمی‌کیا برای این فیلم کاندیدا بهترین کارگردانی در ششمین دورۀ جشنوارۀ دفاع مقدس در سال ۱۳۷۵ می‌شود.

علی مصفا در مصاحبه‌ای راجع به فیلمنامه‌ی این فیلم چنین می‌گوید:

« اولین‌بار که فیلمنامه را خواندم جذاب‌ترین وجه آن بازگشت‌هایش به گذشته و درهم‌آمیختن واقعیت و خیال بود. صحبت از گذشته و زمان ازدست‌رفته، به خودی‌خود و صرف‌نظر از محیط و شرایط وقوع داستان در من کشش زیادی به وجود آورد. نیمۀ اول داستان صحنه‌های شهری و آپارتمانی را نمی‌پسندیدم به دلگرمی وقایع بعد، با آن‌ها کنار می‌آمدم. از همان آغاز می‌فهمیدم که نوعی تلاش در نوگرایی و فرار از قالب‌های تکراری گذشته در جریان است و این خود انگیزه‌ای برای کار به وجود می‌آورد. اگر درست فهمیده باشم، حاتمی‌کیا سعی می‌کرد به قول خودش مرثیه‌سرایی نکند، در عین حال قصد داشت خشونت و تلخی واقعیت زندگی و جنگ را هم در کار بگنجاند.»
 

6. آژانس شیشه‌ای

عباس (با بازی حبیب رضایی) از رزمندگان دفاع مقدس است که به خاطر ترکشی که در گردنش دارد، باید زودتر عمل شود وگرنه جان خود را از دست می‌دهد. برای همین به درخواست همسرش به تهران برای معالجه حرکت می‌کند و در تهران همرزم سابق حاج کاظم (با بازی پرویز پرستویی) را می‌بیند که بعد از جنگ به دنبال مسافرکشی است. حاج کاظم تمام سعی‌اش را می‌کند تا با فروش ماشینش و تامین هزینه، عباس را راهی آلمان کند تا معالجه شود. اما وقتی هزینه ماشین را نمی‌تواند تامین بکند، موفق به خرید بلیط سفر از آژانس هم نمی‌شود، در نهایت هم دست به اقدامی خطرناک می‌زند. دیالوگ‌های این فیلم نشانه‌ای از اعتراض به شرایط و موضوعاتی همچون غفلت اجتماع از قهرمانان خود، عدم توجه صاحبان قدرت و دولت به رنج‌کشیدگان و حماسه‌سازان روزگار جنگ، وجود چندصدایی در حاکمیت و کشمکش از بین رفتن ارزش‌ها به واسطه‌ی نزاع سیاسی است. تمام فیلمبرداری این فیلم تنها در یک آژانس شیشه‌ای رقم می‌خورد.

رضا کیانیان دربارۀ آزادی عمل دادن به بازیگران در این فیلم (که جزو سبک کارگردانی حاتمی‌کیا نیز به حساب می‌آید و از اکثر بازیگرانی که با او کار کرده‌اند، می‌توان آن را شنید.) چنین می‌گوید:

«در این فیلم حاتمی‌کیا اجازه داد که نظراتم را دربارۀ این نقش بگویم. من در واقع هم بازیگردان فیلم بودم و هم مشاور فیلمنامه. فیلمنامه‌ای که از یک نامه شروع شد. همان نامه که حاج‌کاظم به همسرش فاطمه نوشت و کم‌کم رشد کرد و شد فیلمنامه «آژانس شیشه‌ای». من حدود ۳۵ روز با بازیگران تمرین کردم.»

جدا از تاثیرگذاری بی‌نظیر این سینما هم در اجتماع هم در میان مخاطبان جدی سینما، آژانس شیشه‌ای با سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین موسیقی متن، بهترین تدوین، بهترین فیلم از نگاه تماشاگران از موفق‌ترین شاهکارهای ابراهیم حاتمی‌کیا و برترین آثار سینمایی ایران محسوب می‌شود. در نظرسنجی‌های متعددی این فیلم موفق‌ترین فیلم سینمای پس از انقلاب است.
 

7. روبان قرمز 

ماجرای روبان قرمز از این قرار است که محبوبه (با بازی آزیتا حاجیان) دختری است که همهٔ خانواده‌اش را در جنگ از دست داده است و تنها به سمت خانه‌ی پدری خود در یک بیابان حرکت می‌کند تا برای همیشه آن‌جا زندگی کند. هنگامی که به خانه‌ی پدری می‌رسد مشاهده می‌کند که زمین پر از روبان قرمز است و زمین با این روبان‌ها تقسیم‌بندی شده است و مردی به نام داوود (با بازی پرویز پرستویی) در حال خنثی‌سازی مین‌هاست. از این جای داستان صحبت‌های داوود و محبوبه سر ترک خانه آغاز می‌شود و داوود به محبوبه اصرار دارد که آن‌جا را ترک کند و...

فیلم روبان قرمز در سال ۱۳۷۸ ساخته شده است و توانسته سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (ابراهیم حاتمی‌کیا) و نقش اول زن (آزیتا حاجیان) را در بخش بین‌الملل و سیمرغ بلورین بهترین تدوین (هایده صفی‌یاری) را در بخش مسابقۀ سینمای ایران از آن خود کند.

فیلم سینمایی «روبان قرمز» با دیگر آثار حاتمی‌کیا این تفاوت را دارد که یک داستان درام و عاشقانه را با نگاهی فلسفی و نمادگرایانه به ایران و جنگ روایت می‌کند. برخی معتقدند که در روبان قرمز، مین‌های داخل زمین که داوود در حال جمع‌آوری و خنثی کردن آن‌هاست نماد زخم‌هایی است که از جنگ بر پیکرۀ وطن باقی مانده است.

آزیتا حاجیان در برنامه‌ی «اکنون» به تازگی درباره‌ی نقش‌آفرینی در این فیلم گفته است:

« به آن نقش در فیلم سینمایی «روبان قرمز» عشق می‌ورزیدم و احساس می‌کردم آن بیابان به من تعلق دارد. گویی تانک و همه‌چیز از آنِ من بود و و تاحد زیادی در آن فضا احساس خوبی داشتم.»
 

8. چ

«چ» یک فیلم در ژانر جنگی است که در ۱۳۹۲ منتشر شد. این فیلم در ابتدا قرار بود مثل دیگر کارهای ابراهیم حاتمی‌کیا با «پرویژ پرستویی» پیش‌ برود که به دلایل مختلفی قرعه به نام «فریبرز عرب‌نیا» می‌خورد. 

کل فیلم «چ» داستان دو روز از زندگی شهید «مصطفی چمران» طی نبرد پاوه در سال‌های ۵۹–۱۳۵۷ در ایران را به تصویر می‌کشد. حاتمی‌کیا از گذشته علاقه‌ی زیادی به ساخت فیلمی درباره‌ی شهید چمران داشت به طوری که در نامه‌ای در سال ۸۵ می‌گوید:

« بار‌ها گفته‌ام آرزو می‌کنم آخرین کار من ساختن فیلمی دربارۀ شهید چمران باشد و آن را بزرگ‌ترین انگیزۀ شخصی خودم می‌دانم.»


همچنین حاتمی‌کیا دوره‌های مختلفی از زندگی شهید چمران مثل فعالیت او در لبنان و تشکیل ستاد جنگ‌های نامنظم و... را کنار گذاشته و راوی ماجرای پاوه می‌شود. او علت این انتخاب را چنین عنوان می‌کند:

« از نظر من فیلم «چ» صرفا فیلم چمران نیست. فیلم «اصغر وصالی» و «تیمسار فلاحی» و کسانی که برای استقلال ایران بعد از انقلاب دفاع کردند و شهید شدند نیز هست. اصلا نام «چ» از همین احساس شکل گرفت. من کار روی این فیلم را از سال ۸۰ شروع کردم، اما وقتی در سال ۹۰ می‌خواستم فیلمنامه را بازنویسی کنم، چمران روزی برای من چمران شد و از لحظه‌ای برای من زنده شد که دیدم چمران مرد صلح است. اما نه به هر قیمت. آقای چمران آن روز‌ها درست در آن وضعیت روحی و روانی که آن قتل‌های فجیع در بیمارستان رخ داده، مصاحبه کرده... روحیات افکار عمومی به خاطر آن فاجعۀ بزرگ جریحه‌دار شده بود. آقای چمران در آن فضا نفس می‌کشد و احساس می‌کند باید آن روح را آرام کند و به خاطر همین از آن‌ها حرف می‌زند.» 

ستون اصلی این فیلمنامه بر اساس گزارشی نوشته شده است که شهید چمران بعد از این واقعه در قالب کتاب «کردستان» نوشته است.

«چ» در سی و دومین دورۀ جشنوارۀ بین‌المللی فیلم فجر، نامزد نه جایزه شامل سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد که توانست شش جایزه شامل بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای «بابک حمیدیان» را دریافت کند.
 

9. بادیگارد

ابراهیم حاتمی کیا در خاطرات این فیلم نقل می‌کند که روزی با محافظان در حال گفت‌وگو بوده است و سوالی از آن‌ها می‌پرسد که از پاسخش ایدۀ اولیۀ ساخت «بادیگارد» در ذهنش شکل می‌گیرد. او می‌پرسد که فرق شما با باقی محافظ‌های دیگر چیست؟ آن‌ها هم گفته بودند که آن‌ها بادیگارد حرفه‌ای هستند و انتخاب می‌شوند و اصطلاحاً لژیونری بودند برای خودشان و تمام تلاششان را هم می‌کردند از آن چیزی که وظیفه دارند، پاسداری کنند. لزوماً هم اعتقادی به آن چیزی که از آن دفاع می‌کنند، نداشتند. اما کاری که ما می‌کنیم این نیست و در واقع اعتقاد به دفاع و پاسداری است که از آن شخصیت دفاع می‌کنیم و بابت چیزی حاضریم کشته شویم که به آن اعتقاد داریم.

و اصل حرف این فیلم، در همین تفاوت است. موضوع دربارهٔ بادیگاردی است به نام «حیدر» با نقش‌آفرینی «پرویز پرستویی»، که وظیفهٔ حفاظت از مسئولان بلندپایه کشور را برعهده دارد. حیدر شخصیت آرمانگرایی است که مسائلی را در کارش می‌بیند و این مسائل او را نسبت به کارش دچار تضاد و شک و تردید می‌کند. بازی «مریلا زارعی» در کنار نقش حیدر فیلم را بسیار دیدنی‌تر کرده است و خانواده‌ای باورپذیرتر را به نمایش می‌گذارد.

بادیگارد که در سال ۱۳۹۴ ساخته شده است، در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دورۀ جشنوارۀ فیلم فجر به‌نمایش درآمد و در شش بخش نامزد سیمرغ بلورین شد. این فیلم دو سیمرغ بلورین بهترین جلوه‌های ویژه میدانی و جلوه‌های ویژه بصری و بهترین بازیگر نقش اول مرد را به خود اختصاص داد و همچنین در جشنواره فیلم مستقل وین توانست برنده ۳ جایزه شود.

این فیلم نیز در کنار خود، موسیقی متن ماندگاری را در حافظۀ جمعی مخاطبینش ساخته است که کار «کارن همایونفر» است.


 

10. موسی کلیم الله 

موسی کلیم الله: به وقت طلوع، بعد از تجربۀ موفق یوسف پیامبر (ص) «فرج‌الله سلحشور»، دومین فیلم زنده‌یاد سلحشور از سری فیلم‌های ساخته شده راجع پیامبران است که فیلم‌نامه‌ی ابتدایی‌اش را این کارگردان سرشناس نوشته بود و بعد از درگذشتش، بازنویسی آن را ابراهیم حاتمی‌کیا انجام داد. نسخه‌ی ابتدایی اپیزود اول فیلم موسی در سال ۱۴۰۳ به اکران عمومی درآمد و رتبۀ اول خرید بلیط از گیشه‌های جشنوارۀ بین‌المللی فجر را کسب کرد. 

همچنین این فیلم توانست در چهل و سومین دورۀ جشنوارۀ فیلم فجر، پنج سیمرغ بلورین از جمله سیمرغِ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (فرهاد آئیش)، بهترین چهره‌پردازی، بهترین طراحی لباس، بهترین طراحی صحنه و بهترین جلوه‌های ویژه بصری را دریافت کند.

این فیلم همچنین اولین فیلم/سریال عظیم تاریخ تمدنی ابراهیم حاتمی‌کیا است که به شیوۀ قهرمانی و به خصوص ملودرامیک ساخته شده است. حاتمی کیا برای نوشتن این فیلمنامه، تحقیقات گسترده‌ای در ادیان مختلف یهودیت و مسیحیت و اسلام انجام داده است و دیالوگ‌ها با حساسیت‌های خاصی انجام شدند. مریلا زارعی درباره‌ی نقش‌آفرینی در این فیلم می‌گوید:

« تنها فیلمی است که در روز آخر و پلان آخر احساس کردم که بخشی از وجودم کنده شده است.»

همچنین استفاده از هوش مصنوعی و تکنولوژی‌های برتر روز نیز به فیلم، جذابیت‌های بصری خاصی بخشیده است. 

حاتمی‌کیا، دربارۀ ادامۀ ساخت این اثر مطرح کرده است که از تولد تا رحلت حضرت موسی (ع) را روایت خواهیم کرد و سریال در پنج فصل تولید می‌شود که هر قسمت ۵۰ تا ۵۵ دقیقه خواهد بود. همچنین بنا به اخبار اعلام‌شده نسخۀ نهایی این فیلم تا دو سال دیگر قابل پخش خواهد بود.




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
ابراهیم حاتمی‌کیا، یکی از برجسته‌ترین کارگردانان سینمای ایران، در ۱ مهر ۱۳۴۰ در محله پامنار تهران به دنیا آمد. او در خانواده‌ای پرجمعیت با اصالت آذربایجانی و مذهبی بزرگ شد؛ خانواده‌ای ترک‌زبان که تنها پسرش ابراهیم بود و او شش خواهر داشت. فضای مذهبی و سنتی خانواده، تماشای تلویزیون و رفتن به سینما را برای او در دوران کودکی ممنوع کرده بود و این محدودیت‌ها، به جای اینکه علاقه‌اش را خاموش کند، عطش و اشتیاقش به هنرهای تصویری را بیشتر می‌کرد.

من از سینما به جنگ نیامده‌ام، بلکه از جنگ به سینما آمده‌ام. حقیقتش را بخواهید بچه‌های رزمنده از بیان علت و انگیزۀ حضورشان در جبهه‌ها عاجزند. نه این که ندانند برای چه به جبهه آمده‌اند، اما اگر بپرسی در جواب کلمات را قاصر از بیان درونشان می‌بینی. حقیقت قضیه در یک جور عشق است که تفسیرپذیر نیست».

مطالب مرتبط