• 0

صاحبدلان

0.0
Sahebdelan
مجموعه‌ی تلویزیونی «صاحبدلان» به کارگردانی «محمدحسین لطیفی» و نویسندگی «عليرضا طالب‌زاده» محصول سال ۱۳۹۰ است که در شب‌های ماه رمضان از شبکه‌ یک پخش شده است. سید «خلیل» (حسین محجوب) پیرمرد متدین و باایمانی است که در کنار کار کتابفروشی و فروش نسخ قدیمی، به حرفه‌ی قدیمی خود صحافی نیز مشغول است. او برادری به نام «جلیل» (محمد کاسبی) دارد. او مردی بی اعتقاد است که از طریق کلاهبرداری به ثروت زیادی رسیده است. با آورده شدن یک قرآن قدیمی برای صحافی به مغازه‌اش، او و نوه‌اش «دینا» با بازی «باران کوثری» درگیر ماجراهایی می‌شوند که ریشه در قصه‌های قرآنی دارد. «سیروس گرجستانی»، «ثریا قاسمی»، «هایده حائری»، «مهرانه مهین ترابی»، «برزو ارجمند»، «پوریا پورسرخ»، «حمید ابراهیمی» و «مجید یاسر» از بازیگران سریال صاحبدلان هستند. این سریال از جمله سریال‌های پربیننده‌ی تلویزیون بود که در زمینه‌های کارگردانی، فیلمنامه، موسیقی و بازی بازیگران نقدهای مثبت زیادی دریافت کرده اما از وجه قرآنی و دینی، نقدهایی به آن وارد شده است.
بیشتر کمتر

ایران
(

1385

)

2006

30 0
عمومی
فارسی
محمدحسین لطیفی
رضا جودی

0 ریویو ثبت شده

نوشتن ریویوی تازه

«مولود ملاقاسم»، با نام هنری «ثریا قاسمی»، بیشتر از آنکه به‌عنوان گوینده، دوبلور، مجری یا کارگردان شناخته شود، به‌عنوان بازیگر مطرح است. دختر «حمیده خیرآبادی» (نادره) از همان کودکی با دنیای بازیگری آشنا بود؛ آن هم در دوره‌ای که فعالیت در تئاتر و تلویزیون هنوز چندان پذیرفته نشده بود و حتی اگر فاش می‌شد؛ واکنش نشان می‌دادند. ثریا از همان دوران می‌دانست پا به چه میدانی می‌گذارد. او از دهۀ چهل تاکنون در کارنامۀ هنری‌اش از بازی کمدی تا درام و ملودرام‌ خانوادگی را ثبت کرده است.

«محمد کاسبی» گرچه نویسنده، گوینده، مدیر هنری و کارگردان است اما تصویر او در ذهن مردم تنها به عنوان یک بازیگر ثبت شده است. بازیگری که در کارنامه کاری‌اش تنوع نقش فراوان دارد و در طی سال‌های فعالیتش به سبکی در بازیگری رسید که متعلق به خود خودش است.

همین وقت‌ها بود، رمضان سال 1384 که «او یک فرشته بود» ساخته و پخش شد. چه بود؟ شاید یادتان باشد. یک سریال بیست قسمتی که هر شب رمضان 84، چهل دقیقه از آنتن شبکه‌ی دو را از آنِ خودش می‌کرد. سریال به روایت ظاهری‌ترین برداشت از احادیث، اکتفا کرده بود. مثلاً؟ عزیز، مادر بهزاد که ثریا قاسمی با بازی درخور و تماشایی‌اش نقشش را ایفا می‌کرد، وقت نماز، از خودش نور سبز متصاعد می‌کرد! تسبیحی دُرگون در دست داشت که شیطان هر بار آن را می‌دید، می‌لرزید و بدحال می‌شد! اتاق عزیز که غالباً در آن مشغول نماز بود، منطقه‌ی ممنوعه برای شیطان بود، غرق در نور و اکلیل!

شاید قد و قواره‌ام هنوز به میز تلویزیون نمی‌رسید که «کت جادویی» با آن سکانس خاصش برای همیشه در خاطرم نقش بست: بهزاد فراهانی از پنجره‌ی ساختمان عریض و طویل شرکتش اسکناس‌های سبز را در هوا می‌ریخت، اسکناس‌ها چرخی می‌خوردند و مردم به‌دنبال جمع‌ کردن پول‌ها از کف زمین، با تمام توان از همدیگر سبقت می‌گرفتند. شاید در نگاه اول، فکر کنید این سکانس که مابازایی در دنیای واقعیِ آدم‌های عاقل ندارد و اصلاً چقدر احمقانه! اما اگر این سکانس و برخی دیگر از سکانس‌های این سریال را استعاری ببینید -همچنان که ظرفیت اثر فانتزی هم در این است- دیگر خبری از احمقانه ‌بودن ماجرا نیست و برعکس، خیلی از عناصر، کاملاً جدی و حساب‌شده هستند.