• 0

عاشقانه

0.0
Romance
سریال «عاشقانه» یک درام عاشقانه و اجتماعی ایرانی است که داستان زندگی چند زوج جوان را روایت می‌کند، زوج‌هایی که با مسائل و مشکلات مختلفی در رابطه با عشق، خیانت، و مسائل خانوادگی مواجه می‌شوند. یکی از زوج‌های اصلی سریال سهیل و پگاه هستند. سهیل مردی موفق و خوش‌تیپ است که با پگاه زندگی می‌کند اما رابطه آن‌ها به دلیل مشکلاتی که در گذشته برایشان به وجود آمده در حال فروپاشی است. با ورود گیسو که زنی مرموز و جذاب است به زندگی این زوج‌ و همینطور گم شدن سگ پگاه، مشکلات بالا می‌گیرند و اوضاع از قبل نیز خراب‌تر می‌شود. زوج دیگر رضا و همسرش ریحانه هستند که پس از سال‌ها زندگی معلوم می‌شود رازهای پنهانی از یکدیگر دارند. پیمان خواهر ریحانه که مجرد جمع است نیز به نوعی درگیر مشکلاتی است که به زندگی این جمع بار می‌شود. سریال «عاشقانه» با تمرکز بر موضوعاتی مانند عشق، خیانت، وفاداری و مشکلات زناشویی مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است.
بیشتر کمتر

جوایز اثر
جشن حافظ

1396

بهترین کارگردان

جشن حافظ

1396

بهترین بازیگر مرد درام

جشن حافظ

1396

بهترین بازیگر زن درام

ایران
(

1395

)

17 0
+15
فارسی
منوچهر هادی‏
هومن کبیری

0 ریویو ثبت شده

نوشتن ریویوی تازه

اگر در تعریف قصه‌ی گیلدخت بگوییم داستان عشق دختری از شاهزادگان قجری به یکی از رعیت‌زاده‌های باجنم است که الی ماشاالله فیلم و سریال در این موضوع ساخته شده و اصلاً همین یکی دو سال پیش بازیگر نقش اول گیلدخت یعنی میترا رفیع، سریال «بی‌همگان» را روی آنتن داشت که در آنجا هم دختر سرمایه‌داری بود که عاشق پسر فقیر اما نابغه‌ی دانشگاه می‌شود! در هر دو سریال هم دختر با مخالفت سرسختانه‌ی پدرش و موانعی که او برای معشوق بیچاره می‌تراشد مواجه می‌شود.

در دهه‌ی 80 خورشیدی که هنوز تلویزیون برای مخاطبانش تره خرد می‌کرد، چند مناسبت داشتیم که واجب بود برای آن‌ها سریال‌هایی اصطلاحاً خیابان‌خلوت‌کن ساخته بشود: رمضان، نوروز و محرم. حالا حسابش را بکنید سال 81 که نوروز آن با محرم مصادف شده‌بود، دست‌اندرکاران امر سریال چه آزمون سختی در پیش داشتند! و «شب دهم» برای یک چنین موقعیتی ساخته شد؛ نوروز_محرم سال 1381. سریالی که نمی‌توان موفقیتش را پای خوش‌اقبالی‌ گذاشت

درون‌مایه‌ی سریال «پدر»، تقابل دو جبهه‌ی حق و باطل است. جبهه‌ی حق، خانواده‌ی تهرانی است: خانواده‌ای طرفدار نظام، داخل دستگاه حکومت، مذهبی و پول‌دار که پسری صالح تحویل جامعه داده‌اند. و جبهه‌ی باطل خانواده‌ی ثروتمند، غیرمذهبی و نابسامان شریفی است که دختری لاابالی تربیت کرده‌اند. این دوقطبی در تمام سریال، به مستقیم‌ترین شکل ممکن جریان دارد؛ تا جایی که پسر صالح، ناجی دختر لاابالی می‌شود و نه‌تنها خود او، که خانواده‌اش را نجات می‌دهد.

تقلید کورکورانه از نوشته‌های نویسنده‌های بزرگ، گاهی یک اثر اجتماعی را به طنزی مبتنی بر هجویات تبدیل می‌کند. آثار اقتباسی مانند باقی آثار می‌توانند در پیوستاری از فاخر-مبتذل قرار گیرند. طبیعتاً قضاوتِ این که سریال تلویزیونی «آوای باران» با دنباله‌روی از ایده‌ی داستانی «الیور توئیست» دقیقاً در کدام نقطه از این پیوستار قرار گرفته، از فردی به فرد دیگر متفاوت است، اما با این حال شاید بتوان نکات انتقادی مشترک بسیاری داشت.

احتمالاً خیلی‌ها مثل من به‌خاطر «سرخ‌پوست» سراغ دیدن سریالش رفتند و احتمالاً آن‌ها هم دست خالی برگشته‌اند. «آکتورِ» جاویدی در سبک معماگونه‌اش مثل «سرخ‌پوست» موفق نیست بلکه ناقص و سرهم‌بندی‌شده است و در بخش درام هم همان پیرنگ و شخصیت‌پردازی و حرف‌های تکراری سریال‌ها و فیلم‌های امروز ایرانی را می‌زند.

اثر در فهرست‌ها