• 4

نائوشیکا از دره باد

7.0
Nausicaa of the Valley of the Wind
دره‌ی باد، جایی است که مردم هزار سال بعد از جنگ‌های آخرالزمانی، در صلح و آرامش در آن زندگی می‌کنند. آن‌جا در میان جنگل‌هایی سمی قرار دارد که حشراتی بزرگ و غیرعادی از آن محافظت می‌کنند؛ جنگل‌هایی که به‌خاطر سلاح‌های شیمیایی و زباله‌های صنعتی ایجاد شده‌اند. پادشاه این دره‌ی آرام، پدر «نائوشیکا»ست و از پیشگوی دره شنیده است که نجات‌دهنده‌ی این دنیا، کسی است که لباس آبی پوشیده و روی یک مزرعه‌ی طلایی فرود می‌آید. نائوشیکا، شاهزاده خانم دره‌ی باد، به دنبال حفظ آرامش است. به همین دلیل وقتی امپراتوری «تولمکیا» برای از بین بردن جنگل‌های سمی قصد حمله به حشرات نگهبان را دارد، نائوشیکا سعی می‌کند او را از این کار منصرف کند. اما آیا او موفق می‌شود برای همیشه صلح را حفظ کند یا تسلیم امپراتوری تولمکیا می‌شود؟ «میازاکی» با الهام از نویسندگانی چون «تالکین»، «آسیموف» و «فرانک هربرت»، مانگایی پساآخرالزمانی را در سال 1981 خلق کرد به نام «نائوشیکا از دره باد». سردبیران مجله‌ی انیماژ میازاکی را تشویق کردند که با اقتباس از آن، یک فیلم بسازد. هایائو میازاکی ابتدا مخالفت کرد؛ اما سرانجام با کمک استودیویی کوچک، کارگردانی انیمه‌ی جدید خود را بر عهده گرفت و اولین همکاری‌اش را با «جو هیسایشی» در آهنگسازی این اثر، رقم زد. «نائوشیکا از دره باد» را استودیو جیبلی تولید نکرد؛ اما بسیاری آن را اولین اثر جیبلی در سال 1984 می‌دانند. «سومی شیماموتو»، «یوشیکو ساکاکیبارا» و «یوجی ماتسودا»، از صداپیشگان این اثر پیشرو هستند.
بیشتر کمتر

جوایز اثر
کینما جونپو

1985

بهترین فیلم

ماینیچی

1985

ژاپن
(

1362

)

1984

1 0
+15
ژاپنی
هایائو میازاکی
ایسائو تاکاهاتا

4 ریویو ثبت شده

نوشتن ریویوی تازه

  • 2
  • 0
8
هنر پالایش شده ژاپن پس از شکست!

ماسوجی ایبوسه توی رمان واقعگرا و تلخ "باران سیاه" توصیف میکنه که چطور در اطراف هیروشیما علف های هرزی که نسوخته بودند و فقط تابش اشعه بمب اتم بهشون رسیده بود رشد بیش از اندازه ای پیدا کرده بودند. آکیرا کوروساوا هم در یکی از اپیزودهای فیلم دیدنی "رویاها" جهان ویران شده پس از جنگ هسته ای جهانی رو نشون میده که یه ویژگی عجیب پیدا کرده: طبیعت گرچه تا حد زیادی از بین رفته اما اعتراض خودش را با فوران کوه فوجی یاما و از اون مهم تر با رشد محیرالعقول گلهای قاصدک که قدشون از قد آدمیزاد بلندتر شده نشون میده. این دو تا بذارید کنار هم تا مثل من درک چگونگی شکل گیری ایده لاروهای حشره غول پیکر به نام "اوهم" براتون ساده تر بشه. انگار در ذهن انسان ژاپنی این موتیف رسوب کرده که طبیعت از هیچ چیز شکست نمیخوره بلکه با ابعاد و قدرت بیشتر خودش رو نشون میده و سعی میکنه در برابر دستکاری بشر قد علم کنه به یکی از رفقا گفتم من اولش فکر میکردم ایده تغییر دادن نسبت ها به این شکل تکان دهنده از دل نقاشی های سوررئالیست ها مثل رنه مگریت اومده که مثلا یه جام شیشه ای رو بزرگتر از یه روستا در یک دشت کشیده. اما درست ترش به نظرم اینه که ایین موتیف حاصل تجربه ژاپنی ها از بمب اتمه یکی دیگه از رفقا گفت توی این انیمه ایده منجی هم هست. گفتم مخالفم. هر نوع ایدئالیسم ژاپنی با شکست در جنگ جهانی از بین رفت و نمونه ش همین تسلیمی که در قبیله نائوشیکا میبینیم. آخرین هنرمند ایدآلیست ژاپنی یوکیو میشیما رمان نویس نابغه شون بود که بالاخره با چند نفر در حمله ای چریکی به یه پادگان دست به هاراکیری زد و وقتی میخواست روده های خودش رو از شکمش بیرون بکشه و با خون خودش شعری در ستایش امپراطور ژاپن (امپراطور چه ژاپنی؟!!) بنویسه طاقتش تموم شد و به رفیقش اشاره کرد گردنش رو بزنه


  • 2
  • 0
0
قصه ی نقطه ی مشترک

شروع یه قصه ی جدید از دل تاریکی با یک نگاه جدید، آغاز میشه نگاهی از جنس مهر به دنیا ،توسط نائوشیکا . هسته اصلی داستان های میازاکی بر مدار محبت میچرخه ، محبت آدمها به هم ، به دنیا ، به طبیعت و ساخت زندگی زیبا در کنار هم، حتی اگه این فقط در انیمیشن ممکن باشه میازاکی از اون دست نمیکشه، بلکه خلقش میکنه . تاریکی جلوی نور رو میگیره، اما نمیتونه اونو از بین ببره ،چون نور اصیله و قدرت داره و تاریکی قدرتشو از نور میگیره .دقیقا شبیه سایه ها که اصالت ندارند اما ترسناک و مبهمن . یا مثلا شبیه کف آلوده ای که روی جریان رود قرار میگیره و آدم ممکنه اول اون تاریکی و اون آلودگی رو ببینه ولی اگه کسی بپره تو آب میفهمه که این کف ها رفتنی ان ولی پریدن جسارت میخواد ،کشف میخواد . نقطه ی مشترک ما در کشف دنیا و حتی آدمها هم همینطوره که باید دنبال نور بگردی بین تاریکی ای که فکر میکنی ابدیه ،ولی خدا میگه که فطرت همه چیز پاکه ، پس نباید گول این تاریکی رو بخوریم و نا امید بشیم ، باید دنبال نور باشیم و مطمئن باشیم وجود داره که اگه وجود نداشت چطوری اون دنیای زیرین زیر دریای تباهی وجود داشت؟


سپیده جانباز

1404/07/20 16:28

چه ریویوی لطیفی! :""

  • 4
  • 0
0
نکات آموزنه انیمه

بیشتر فیلم های میازاکی آموزنده هستند و خیلی از انیمه هاش آموزش اصلیش صبر هستش و مثل فیلمای آمریکایی جزئایتش زیاد هیجانی نیست و نکته یه آموزشی این فیلم اینه که آسیب نزدن به طبیعت بود اگه دقت بکنیم نیوشکا بخاطر اینکه خیلی به محیط زیست اهمیت می داد و نمی‌خواست حشره های روی زمین منقرض بشن و جونشو حتی بخاطرش فدا کرد


  • 4
  • 0
7
نائوشیکا از دره باد: در جست‌وجوی راهی به پاکی در اعماق دریای تباهی

چند سال پیش این انیمیشن رو دیده بودم، ولی وقتی دیشب توی اکران‌های نقد و تماشای مجله دوباره دیدمش انگار یک چیز کاملا تازه بود. گمونم این ویژگی یه اثر هنری خوبه که آدم هرچقدر نگاش کنه تموم نمیشه؛ و به فراخور اینکه در چه زمانی، چه سنی، و در حال درگیری با چه مسائلی تماشاش کنی، لایه‌هایی از خودش رو بر تو آشکار می‌کنه که قبل از اون کشف نکرده بودی. من که این روزا از دفعه قبلی که نائوشیکا رو دیدم کمی بزرگترم، و درک بیشتری از ساختارهای نامهربون و خشن زندگی اجتماعی انسان‌ها دارم، با قصه‌ای مواجهه شدم که حرف تازه‌ای برای گفتن بهم داشت. چیزی که در این دور از تماشای آثار میازاکی خیلی برام جالب و دلکِشه، تلاش قهرمان‌های او برای مهربانانه‌تر کردن زندگی، و زندگی کردن مهربانانه‌تر و روادارانه‌تره. نائوشیکا هم مثل همه می‌تونست از اون حشرات چندش‌آور زشت خطرناک متنفر باشه، اما نبود. میتونست از پجیتی‌ها و تُلمکیایی‌ها بابت کاری که با او و مردمش کردن بیزار بمونه. می‌تونست، اما تصمیم گرفت چرخه‌ی خشونت رو تموم کنه. تصمیم گرفت جور دیگری بودن رو انتخاب کنه. و تونست جور دیگری باشه، چون توان مهر ورزیدن داشت. و توان مهرورزی داشت، چون انگار، انگار هنوز کودکی در وجودش زنده بود و در چمنزارهای طلایی درونش پرسه می‌زد و آواز می‌خوند. همون آواز قطعه‌ی درخشان «Nausicaä Requiem» که دلم میخواد دست جو هیساشی رو بابت خلق ببوسم :"") آوازی که در نهایت کاری کرد همه اون انسان‌ها تو اون دنیای روبه‌ویرانی، یاد بگیرن چطور باهم «همزیستی» داشته باشن، و مهربانانه‌تر، و در صلح زندگی کنن. دیروز توی مسیر باغ کتاب، بچه‌هایی رو دیدیم که توی خلوتی اون پیاده‌راه بین باغ‌موزه و باغ کتاب جیغ می‌کشیدن و می‌خندیدن، و دوستی که همراهم بود گفت: «جدا بدون بچه بودن چطور میشه زندگی و دنیا رو تاب آورد؟» پ.ن: کاشکی میشد آخر برنامه اکران دسته جمعی باهم اون آواز لا لالالالا لا لا رو بخونیم! میشه برای دفعات بعدی این پیشنهاد رو در نظر بگیرید؟ =) پ.ن2: باورم نمیشه چطور پونیو و توتورو و همه این موجودات لطیف بانمک از کله‌ی این مرد درومده، و این موجودات ترسناک کابوس‌مانند هم همینطور! چطور همه اینا رو خیال یک نفر خلق کرده؟ حس میکنم ذهن این مرد شبیه اون نشان یین و یانگه: اوج تاریکی و اوج نور و روشنایی در هم ممزوجن، و از نهایتِ یکی به دیگری راهی هست.


مردم‌شناسان دین و جادو را در دسته‌ی امور مقدس قرار می‌دهند که اعتقاد به وجود نیروهای ماورایی در آن مورد نیاز است و در مقابل علم قرار می‌گیرد که وقایع و حوادث در آن فرموله می‌شوند و دانشمند برای هر مسئله‌ای به دنبال یافتن علت آن است. این‌گونه است که جادو و دین درهم تنیدگی غیرقابل انکار دارند. در بسیاری از آثار هایائو میازاکی نیز جادو و عالم غیب حضور جدی دارد و دستمایه‌ی اصلی برخی از داستان‌های وی است.

میازاکی برخلاف هم‌تایان خود در دیزنی از تمایز کلاسیک خیر و شر دوری کرده و در عوض در قلب فلسفه‌ی استودیو جیبلی به موضوع بزرگ‌تری اشاره می‌کند: رابطه‌ی میان انسان و طبیعت. اگرچه برخی، آثار این استودیو را «سینمای سبز» لقب داده‌اند، اما محدود کردن درون‌مایه‌ی‌ این آثار به موضوع تغییرات آب‌وهوایی، صدور ناعادلانه‌ترین حکم و قضاوتی نادرست است

هایائو میازاکی از لحاظ طراحی متأثر از سبک اوسامو تزوکا، فوکوشیما تتسوجی، یاماکاوا سوجی و نقاشی اصیل ژاپنی است. او از نسل انیماتورهایی است که آثار خود را همچنان به‌صورت دوبعدی، دستی و سنتی و با صرف وقت بسیار زیاد تولید می‌کنند. او از لحاظ محتوایی به مفاهیم شرقی متعهد مانده است. فرهنگ شرقی و مفاهیم ژاپنی محتوای آثار او را می‌سازند.

چرا هیچ کدام از تیرهای آشیتاکا به خطا نمی‌رود؟ چرا او به‌خاطر این همه قدرت به خودش نمی‌بالد؟ چرا از کشتن دشمن خودش خوشحال نمی‌شود؟<br />این خصائل قطعاً برازنده‌ی «شاهزاده‌ی مونونوکه» است اما در خارج از بافت شخصیتی او این خصائل ما را به برخی ویژگی‌های اخلاقی راهنمون می‌شوند که ریشه‌های عمیق در فرهنگ اصیل شرقی دارند.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار میازاکی، شخصیت‌پردازی دختران او است. دخترانی که جسور و شجاع‌اند و متفاوت به نظر می‌رسند. برخی حتی میازاکی را فمینیست می‌خوانند. اما آیا میازاکی به دخترانش ویژگی‌های فراواقعی یا عجیب و غریب می‌دهد؟ آیا میازاکی همان میزان توجهی را که به شخصیت‌پردازی دخترها دارد به پسرهایش ندارد؟ یا اینکه میازاکی فقط واقعیت را به دور از کلیشه‌ها می‌بیند و می‌خواهد به همه یادآوری کند که دخترها با تمام ویژگی‌های دخترانه‌شان قوی هستند و به حذف یا اضافه کردن ویژگی‌های عجیب و غریب نیازی ندارند؟

اثر در فهرست ها