احمد بیگدلی
داستان نویس
ایران
اهواز
1393 (0)

احمد بیگدلی در فروردین 1324 در اهواز متولد شد. اندکی بعد به ‌واسطه پدر که کارمند شرکت نفت بود به آغاجاری کوچیدند. دیپلم را گرفت و به خدمت سپاه دانش در خرم‌آباد درآمد و در کرمان زندگی ‌کرد. پس از سربازی دوباره به اهواز برگشت. اما بعد در آموزش و پرورش مشغول ‌شد و به روستایی حوالی لاهیجان منتقل‌. همان ایام بود که اولین داستانش را برای مجله "فردوسی" فرستاد و نوشتن را شروع‌کرد. حضورش در آن‌جا مصادف شد با واقعه سیاهکلِ چریک‌های فدایی خلق و او را با سیاست درآمیخت. بعد منتقل شد به دزفول. در دزفول نمایش‌نامه‌نویسی را پی‌گرفت. نمایش‌نامه‌هایش توسط تئاتر دزفول در قالب تله تئاتر در تلویزیون مرکز خلیج فارس پخش ‌می‌شد. او در نمایش‌نامه‌ای که در مدرسه روی صحنه رفت از انقلاب سفید گفت به همین بهانه و به قول خودش کارشان کشید به اداره بدون تابلو. نمایش‌نامه "دالو" از جمله آثار اوست. بیگدلی سپس دانشجوی دانشکده هنرهای دراماتیک شد که انقلاب فرهنگی سبب‌ شد درس را رها کند و به نجف‌آباد برود. آشنایی با زاون قوکاسیان سبب نوشتن بیگدلی می‌شود برای نشریات اصفهان. او با چندین نفر نشست ادبی جمعه را تشکیل داد که حاصلش مجموعه داستان "من ویران شده‌ام" بود. رمان "اندکی سایه"ی او برنده جایزه کتاب سال و مجموعه داستان "آوای نهنگ" برگزیده جایزه کتاب فصل جمهوری اسلامی شد. شهریور 93 درحالی که در انتظار چاپ رمان عاشقانه "ذبیح" بود دنیا را ترک ‌گفت.

9.0

نام لاتین هنرمند : Ahmad Bigdeli
ملیت هنرمند: ایرانی
شهر زادگاه: اهواز
کشور زادگاه: ایران
سال تولد (شمسی-میلادی): 1324 - 0
سال درگذشت (شمسی-میلادی): 1393 - 0

نقل قولی برای این هنرمند ثبت نشده است!

حاشیه ای برای این هنرمند ثبت نشده است!

نظر سنجی برای این هنرمند ثبت نشده است !

آثار شاخص احمد بیگدلی

«احمد بیگدلی» را می‌توان یکی از نقطه‌های پیوند بین «مکتب داستان جنوب» و «مکتب داستان اصفهان» دانست. او که زاده و پرورده‌ی خوزستان بود، طبیعتا از واقع‌گرایی که مهمترین رکن مکتب جنوب بود بسیار بهره می‌برد، اما در عین حال بسیار دلبسته‌ی آثار «گلشیری» بود و رابطه‌ی دوستانه‌ی نزدیکی که با «محمد ایوبی» داشت باعث می‌شد همیشه به فُرم که مهمترین رکن مکتب اصفهان بود نیز متوجه باشد.

تابستان آن سال سال بدی بود. تلخی پیش آمده را، گزندگی اجتناب‌ناپذیر را کمتر کسی باور می‌کرد. «سنگ بر آهن زنی، آتش جهد». کارگرهای شرکت نفت اعتصاب کرده بودند. فیدوس سروقت به صدا در می‌آمد و همه سر کارشان حاضر می‌شدند. گروه‌گروه می‌آمدند و در محوطه‌ی کارگاه روی زمین داغ می‌نشستند. کسی با کسی حرف نمی‌زد. ساکت و ساکن، سر‌به‌زیر و آرام اما گوش‌به‌زنگ، انتظار وقایع بعدی را می‌کشیدند.

برای این هیچ یک از آثار این هنرمند ریویویی ثبت نشده است.