چهارشنبه 07 آذر 1403 / خواندن: 11 دقیقه
پرونده هنر و آهستگی | صفحه‌ی پنجم

جستار: آهستگی و مجسمه‌سازی

مجسمه‌سازی تعاملی است میان دست و خیال هنرمند مجسمه‌ساز و هر نوع ماده‌ای که قابل فرم، تراش و یا پذیرنده‌ی انواع تجسمات و تلفیقات باشد. از سخت‌ترین مصالح چون چوب، سنگ، شیشه و یا فلز گرفته تا لطیف‌ترین‌ آن‌ها مانند کاغذ، پارچه، نخ و انواع مواد ریزودرشت می‌توانند مکمل‌هایی برای ساخت یک مجسمه باشند.

4.67
جستار: آهستگی و مجسمه‌سازی

مجله میدان آزادی: در پنجمین صفحه از پرونده «هنر و آهستگی» به سراغ آهستگی در هنر مجسمه‌سازی رفته‌ایم. در ادامه یادداشتی می‌خوانید که به قلم کبری احمدی - هنرمند مجسمه‌ساز - نوشته شده است:  

بوییدن، به نبوغ دست می‌انجامد؛
پس از آن، چه ورزِ تکه‌ای گِل باشد در دست
چه نوازش دانه‌ای گُل با دست.

جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر آورده است: «آن‌چنان کار کن که گویی تمام پاکان و قدیسان عالم در کار تو می‌نگرند و چنان‌که گویی برای معشوقه‌ی خود کار می‌کنی.»

هنرمند مجسمه‌ساز هم تمام آن چیزی که برای همسویی با این نگاه می‌خواهد همین است؛ ورود و قراری آهسته و عاشقانه به وادیِ آفرینش و خلوت و درنگ در تمام مراحل ساخت‌و‌ساز. اگر هنرمند در این وادی بتواند آهسته بنگرد، آهسته بفهمد و آهسته خلق کند، روایت آفرینش را به نحوی شایسته به سرانجام رسانده است.

مجسمه‌سازی تعاملی است میان دست و خیال هنرمند مجسمه‌ساز و هر نوع ماده‌ای که قابل فرم، تراش و یا پذیرنده‌ی انواع تجسمات و تلفیقات باشد. از سخت‌ترین مصالح چون چوب، سنگ، شیشه و یا فلز گرفته تا لطیف‌ترین‌ آن‌ها مانند کاغذ، پارچه، نخ و انواع مواد ریزودرشت می‌توانند مکمل‌هایی برای ساخت یک مجسمه باشند.

در این هنر مجسمه‌ساز با استفاده از ابزارهایی متناسب با خروجیِ اثر، مانند مغارها، چسب‌ها، رنگ‌ها و با به کارگیری انواع تکنیک‌های خلاقانه، خیال خود را به زیباترین شکل ممکن تجسم می‌بخشد. می‌تراشد، می‌خراشد، می‌افزاید، می‌کاهد و هر کنش را پیش از انجام، بارها و بارها به آزمون می‌گذارد.

در این هنر استفاده از هر نوع ماده‌ای چه به‎‌صورت جداگانه و به‌‎تنهایی و چه به‎صورت تلفیقی، از طراحی و شروع ساخت گرفته تا رنگ‌‎آمیزی و پرداخت، برای بالا بردن کیفیت اثر و تکنیک‌های زیبایی‌‎شناسانه و نهایی، همه و همه نیازمند صرف زمان، شکیبایی و عملکردی آهسته در انجام پروژه هستند.

به عنوان مثال در فرآیند ساخت یک مجسمه، سنگ و چوب به واسطه‌‎ی سفتی و سختی نیازمند تراش‌های پر قدرت و در عین حال سنجیده هستند. گِل نيازمند پخت در کوره، آهن و شیشه نیازمند حرارت‌دهی و شکل‌دهی، و کاغذ و پارچه هم به علت لطافت و ظرافتی که در جنس و بافت دارند نیازمند حوصله و مدارا در فرم‌دهی و تلفیق با انواع چسب‌ها برای استحکام و دوام بیشتر هستند.


نمایی از سرستون‌های اسفنکس تخت جمشید (اسفنکس به مجسمه‌های ساخته شده از تلفیق پیکر چند حیوان مختلف گفته می‌شود)

به هرحال بهره‌ی خلاقانه از مواد و اتفاقات سرزده، ساخت اشکال، ترکیبات و اتصالات به‌نحوی هوشمندانه و در نهایت خلق اثر نهایی، اگر در فرآیندی آهسته و خلاق باشد، به ساخت آثاری بدیع، اثرگذار، فاخر و اصیل منتهی می‌شود.

شگفت‌انگیز است که انسان در قامت خالقی کوچک عمل می‌کند و چه خالقی بهتر از عاشقی که به نرمی و آهستگی رمز و راز کار خود را فاش می‌کند؟ 


رازیست که در گوشِ تو می‌گویم

در دنیایی که هر عمل و ارتباطی با سرعت و جهش همسو شده است، تو مانند پروانه‌‌ای باش که با قاصدک دوستی می‌کند.

واضح است که در این هنر، آهستگی رونقِ کار است. اما انتقال آن به مخاطب هم نیازمند ملایمت و مراقبت است؛ درست مانند نجوایی اسرارآمیز که نقل آن به گوش مخاطب مشتاق، بارها بیشتر از فریادهایی بلند ارزشمند و قابل فهم است. 

مخاطب، دل به روایت نبوغ دست می‌سپرد، در منحنی‌ها و پیچ‌و‌خم‌های اثر خانه می‌کند و در سرایت به این آهستگی از تماشا و شکوه اثر حظ و لذت می‌برد. خیال می‌بافد و داستان می‌پردازد و دقیقا مانند طلایه‌داری آگاه این معنا و رسالت را به دیگران هم منتقل می‌کند. شگفت است، چرخه‌ی بی‌انتهای این شکافتن و شکفتن.


مجسمه «پرتره دوشیزه پوگانی» اثر کنستانتین برانکوزی

در اسارتِ شتابزدگی

در عصر حاضر که در معرض بارش تند انواع ایده‌ها و داده‌ها قرار گرفته‌ایم، کمتر، هم‌نشین و هم‌زیست با آهستگی هستیم.

مجسمه‌سازی هم مانند بسیاری از هنرها، غالباً دیگر نه با خلق آثاری یگانه و تراش و طمأنینه‌های استادکار، که با تولیدات انبوهِ قالب‌ریزی شده و دستگاهی انجام می‌گیرد. این شتاب را از دو رویکرد می‌توان مورد نقد قرار داد: رویکرد مثبت، بهره‌مندیِ افراد بیشتری از مجسمه‌های تولید شده با ماشین و در مقابل ایجاد شکاف در فروش‌های مافیایی و مزایده‌های هنگفت آثار هنری است؛ و رویکرد منفی، فروپاشی در سلیقه و ذائقه‌ی مخاطب که دچار نوعی تنوع‌طلبیِ غیرمنطقی و پرسرعت شده است. درست است که این تولیدات، از لحاظ صرفه‌ی اقتصادی پاسخ مناسبی به نیاز عامه‌ی مردم هستند، اما به هر جهت فاقد ظرافت و جزئیات دست‌ساز و به کارگیری مواد مختلف با جنسیت‌های متفاوت و منحصربه‌فرد هستند.

احساس نیاز به این تولیدات، ممکن است در لحظه‌ای و فقط با ارتباط چشمی و میلی آنی باشد اما اثری که فرآیندمحور است، داستان دارد و با گذشت زمان، به آهستگی و با تفکر خلق شده است، به‌آرامی و از راه خیال ورود می‌کند؛ و بی‌شک هر ورودی که از دروازه‌ی خیال باشد، مطلوبِ طبع، ماندگارتر و عزیزتر است.

در نهایت و در دنیای امروز، همواره نوعی خلأ احساسی و عطش درونی در میلِ به معنا و محتوا است که منجر به خلق ارزش می‌شود.


مجسمه «باکره سوگوار» یا به ایتالیایی «پیه‌تا» اثر میکل‌آنژ

پیام‌آورانِ دیرین

بشرِ نخستین، مجسمه‌سازی را نه فقط یک هنر، که آن را یک آیین و ضرورتی برای ادامه‌ی بقا می‌دانست. برای آن‌ها مجسمه‌سازی سخن و رشته‌ی اتصالی بود میان خود و تمام نیروهای طبیعت؛ هنری که موجب فهمِ بهتر او از خود، محیط پیرامون و هم‌زیستانش می‌شد.


پیکره زنان باور، مربوط به عصر سنگی

اولین مجسمه‌های ساخت دست بشر مربوط به دوره‌ی سنگی یا عصر حجر است. چیزی حدود ٢٣٠٠٠٠ هزار سال قبل از میلاد مسیح. ساخت پیکره‌هایی کوچک و فربه که نمادی از باروری هستند و انواع حکاکی‌های اعجاب‌انگیز در دل غارها و سنگ‌ها، نوعی هم‌زیستیِ خلاقانه‌ی بشر با دنیای اطرافش بوده است. با گذشت زمان، انسان در جای جای این جغرافیای کهن، با ساخت انواع خدایان، پیکره‌های تلفیقی انسان و حیوان و یا ساخت مجسمه‌هایی که تصویری از زندگی روزمره‌ی کشاورزی و دامداری‌اش بود، این آیین را بدل به هنری باشکوه و فاخر کرد.

آفرینشِ آهسته و عمیق توسط انسان، سفرنامه‌ای دیرینه و ظریف دارد. اگر نگاهی موشکافانه به این سفرنامه‌ی پر رمزوراز بیندازیم، می‌توانیم در مقابلِ اندام سنگی و غول‌پیکر بودا که ساخت آن توسط هایتنگ، یک راهب بودایی در چین آغاز شد، ماجراجویی کوچک باشیم. سفری اسرارآمیز به زیگورات‌ها و معابد معنویِ شرقی داشته باشیم، به ملاقاتی بی‌نظیر با اسفنکس‌های پر بهت و حیرتِ هخامنشی برویم و در شمایل رویاگونه‌ی رب‌النوع‌های مفرغی سِحر و جادو شویم. در سیر و چرخشی پر لذت، بر دامن باکره‌ی سوگوار که با دستان میکل‌آنژ خلق شده است بنشینیم و چون کاشفی مشتاق شگفتی و معنای پیکره‌های پر چین و شکن و مرمرینِ او را لمس و کشف کنیم. به دنیای شورانگیز آثار دوناتلو برویم و در انتزاعِ آرامِ پیکره‌ی «دوشیزه پوگانی»، اثر برانکوزی اهل رومانی، به مفاهیمی تازه  از درک هنر برسیم.


مجسمه بزرگ بودا واقع در شهر لشان چین

ودیعه‌ای از خالق

اکنون نبوغِ حقیقی آن است که ما گام‌به‌گام در آراستگی و پیوستگیِ هنرِ خلقت به تعالی برسیم. انسان هر صبح که چشم می‌گشاید انسانِ نخستین است و هر دم که در آفرینش تأمل می‌کند انسانِ کامل. امیدواریِ بزرگ آن است که  تمام این کشف و شهود و سیر و سلوک‌ها را بارقه‌ای کوچک و باریکه‌ای نازک از نور بدانیم، در برابر روشنایی ِ عظیم و شگرف و آفرینشِ بی‌مثالِ خالق خلاقِ خود. 

آن دم که درنگ و درد دیدم
دُرّین در این دهر به دامون رسیدم




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
احساس نیاز به این تولیدات، ممکن است در لحظه‌ای و فقط با ارتباط چشمی و میلی آنی باشد اما اثری که فرآیندمحور است، داستان دارد و با گذشت زمان، به آهستگی و با تفکر خلق شده است، به‌آرامی و از راه خیال ورود می‌کند؛ و بی‌شک هر ورودی که از دروازه‌ی خیال باشد، مطلوبِ طبع، ماندگارتر و عزیزتر است.

به عنوان مثال در فرآیند ساخت یک مجسمه، سنگ و چوب به واسطه‌‎ی سفتی و سختی نیازمند تراش‌های پر قدرت و در عین حال سنجیده هستند. گِل نيازمند پخت در کوره، آهن و شیشه نیازمند حرارت‌دهی و شکل‌دهی، و کاغذ و پارچه هم به علت لطافت و ظرافتی که در جنس و بافت دارند نیازمند حوصله و مدارا در فرم‌دهی و تلفیق با انواع چسب‌ها برای استحکام و دوام بیشتر هستند.


مطالب مرتبط