دوشنبه 13 اسفند 1403 / خواندن: 11 دقیقه
پرونده جایزه فیلم اسکار | صفحه سی‌ و یکم

ریویو: نقد و بررسی فیلم «آنورا» ساخته «شان بیکر»

آنورا (2024) این برگزیده‌ی توامان کن و اسکار یک فیلم معمولی است -نه چندان قوی و نه‌چندان ضعیف- که پیغامِ زوالِ بزرگترین جایزه‌های غربی را با خود دارد. آنورا دست‌نیافتنی‌بودنِ کن و اسکار را بسیار بیشتر کرده: دیگر حتی با زحمت و هنر بی‌نظیر هم نمی‌توانی برگزیده‌ی جوایز بزرگ غربی باشی، فقط وقتی کاملا هماهنگ با جریان سیاسی و رسانه‌ای روزِ دولت‌های غربی پیش بروی «احتمال» دارد بتوانی برگزیده شوی (فقط «احتمال» چون فیلم‌های این مدلی کم نیستند!)، و این ویژگی ویژگی‌ای است که آنورا دارد.

5
ریویو: نقد و بررسی فیلم «آنورا» ساخته «شان بیکر»

مجله میدان آزادی: فیلم «آنورا» (Anora) به کارگردانی «شان بیکر» محصول سال 2024 است که نخستین بار در ۲۱ مه ۲۰۲۴ در هفتاد و هفتمین جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و توانست نخل طلای این جشنواره را به‌دست‌آورد. بعد از اعلام فهرست برندگان اسکار 2025 نام این فیلم در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر زن اصلی (مایکی مدیسون)، بهترین فیلمنامه اصلی و تدوین اعلام شد و شان بیکر را به نخستین هنرمندی تبدیل کرد که به تنهایی، همزمان چهار اسکار را به خانه برد. در بخش در سی و یکمین صفحه از پرونده «جایزه فیلم اسکار» ریویوی نقد، تحلیل و بررسی این فیلم را به قلم حسن صنوبری -منتقد هنری- بخوانید: 

 

آنورا (2024) این برگزیده‌ی توامان کن و اسکار یک فیلم معمولی است -نه چندان قوی و نه‌چندان ضعیف- که پیغامِ زوالِ بزرگترین جایزه‌های غربی را با خود دارد.

 

هم پنج اسکار اصلی و هم نخل طلای کن؟

روزگاری یکی‌شدن برگزیدگان دو جایزه آمریکایی و اروپایی اسکار و کن نزدیک به محال می‌نمود. جایزه کنی که زمانی ارزش‌های هنری برایش از هرچیز پررنگ‌تر بود و اگر سمت سیاست می‌رفت مدعی حمایت از گروه‌های خاص بود و جایزه اسکاری که گرچه همواره در سایه سیاست بود اما اصولی برای خود داشت در حمایت از فیلم‌های پرسروصدا و قدرتمندِ عامه‌پسند. آنورا این فیلم معمولیِ ساده، با یک پیرنگ کلیشه‌ای و تکراری، با بازی‌های خوب و قابل قبول و با معانی و مضامینی تکراری که چیزی به کسی اضافه نمی‌کنند، نه واجد ارزش‌های هنریِ خاص‌پسند کنِ قدیم بود نه دارای استعدادهای قدرتمند عامه‌پسندیِ اسکار قدیم، اما امروز برنده‌ی هردو شده است. پس آنورا از یک نظر می‌گوید دیگر گرفتن اسکار یا کن رویا نیست که تو حتما باید یک شاهکار هنری درخشان بسازی که بتوانی کن بگیری، یا حتما باید ثروت و تکنولوژی تولید و تهیه‌ی یک تولید سنگین و بیگ‌پروداکشن را داشته باشی -و یک قصه‌گویی عامه‌پسند قوی- تا بتوانی اسکار را بگیری، از این نظر آنورا دست‌نیافتنی‌بودن و رویابودن اسکار و کن را از بین برده، از طرفی آنورا برای عامه‌پسندبودن زیادی حوصله‌سربر و کش‌دار است و برای خاص‌پسندبودن فاقد هرگونه شگفتی‌آفرینی خاص هنری یا معنایی.


«آنورا»، ساخته‌ی «شان بیکر»

اما از یک منظر دیگر اگر نگاه کنیم اتفاقا آنورا دست‌نیافتنی‌بودنِ کن و اسکار را بسیار بیشتر کرده: دیگر حتی با زحمت و هنر بی‌نظیر هم نمی‌توانی برگزیده‌ی جوایز بزرگ غربی باشی، فقط وقتی کاملا هماهنگ با جریان سیاسی و رسانه‌ای روزِ دولت‌های غربی پیش بروی «احتمال» دارد بتوانی برگزیده شوی (فقط «احتمال» چون فیلم‌های این مدلی کم نیستند!)، و این ویژگی ویژگی‌ای است که آنورا دارد.

پیش از آنورا این وضعیت جدید را در انگل (2019) ساخته‌ی بونگ جون هو شاهد بود. انگل هم همینطور بود و متناسب نیازِ جهت‌دهی فکریِ دولت‌های سرمایه‌دار غربی: «مردم وحشی و عقده‌ای فقیری زیر ساختمان ثروتمندان زندگی می‌کنند و حتی برای خودشان هم بهتر است هیچگاه به طبقه‌ی بالا نیایند، چون گند می‌زنند! حتی به خودشان!» اما می‌توانیم بگوییم اگر در جهت‌گیری معنایی و حوزه مخاطب‌شناسی پیام، شباهت‌هایی بین انگل و آنورا وجود دارد، در ساخت و ساختار فنی و هنری تفاوت از زمین تا آسمان است. انگل در مجموع یک فیلم سخت و فکرشده و مهندسی‌شده بود. از پیرنگ و قصه تا تولید و اجرا و کارگردانی همه در حد خودش فیلم حساب‌شده و توانمندی بود. بله همان وقت هم برگزیده‌شدنش، مخصوصا در هر دو جایزه، انتقادات زیادی را برانگیخت، ولی بالاخره موافقان هم دلایل سینمایی خودشان را داشتند. اما آنورا فاقد آن مهندسی‌ها و جذابیت‌های ساخت و ساختار است و با همین معمولی‌بودنش یک نقطه‌ی عطف در زوالِ جوایز هنری و مدیریت فرهنگی غرب است. پیام جایزه گرفتن آنورا چنین چیزی است: سینما چیز مهمی نیست. و یا شاید هم این یکی: در جبهه غرب خبری نیست!


«مایکی مدیسون» و «مارک آیدلشتاین» در فیلم «آنورا»

آیا آنورا حرفی برای گفتن دارد؟

غرب زمانی در سینمایش حرف می‌زد. اصلا همه‌ی حرف‌های مهمش را در سینمایش می‌زد. کاری به راست و دروغش نداریم، ولی غرب در سینمایش و با همین جایزه‌هایش درباره خانواده، اخلاق، اقتصاد، روان، سبک زندگی، جامعه و مخصوصا مخصوصا سیاست و نیز تفسیر وقایع جهان حرف می‌زد. حرفی داشت که بزند. شاید هم باید بگوییم حرف‌هایی، مثلا حرف‌های رسمی‌ترو شعاری‌ترش را از تریبون اسکار به مردم جهان می‌گفت و حرف‌های خاص‌تر یا حساب‌شده‌ترش را از تریبون جایزه‌هایی مثل کن، اما امروز جدا از یکی‌شدن حرفِ تریبون‌ها – که نشان از ضعف مدیریت شعب است!-  می‌بینیم غرب دیگر حرفی برای گفتن ندارد. پس فقط مجبور است حرف را عوض کند! چون بالاخره حرفی در میان است، یعنی حرفی که در جامعه و ذهن مردم وجود دارد، اما این حرف حرف حاکمان غربی نیست، پس تنها راهی که پیش پایش می‌ماند این است که حالا که جوابی برای حرف‌های حسابی ندارد، حواس مردم را از حرف‌های اصلی پرت کند. مثلا با سرکردن یا ضریب دادن به قصه‌ای که ماجرای ازدواج یک فاحشه‌ی دو رگه با یک آقازاده‌ی تن لشِ فاسد روسی است. عروسِ قصه چون دو رگه است می‌تواند فاحشه و کارگر جنسی باشد و داماد چون روسی و فرزند یک مسئول ارشد روسیه است می‌تواند تن لش و فاسد و احمق باشد. اینجوری به تریج قبای آمریکا و خانواده‌های محترم و اصیل آمریکایی برنمی‌خورد و فیلم می‌تواند اسکاری شود. پس هم موضوع فیلم، هم نشانه‌های هویتی و فرهنگی فیلم متناسب است برای جوایز این غربی که در گیر و دارِ دو جنگ اوکراین و غزه همه‌چیز خود را از دست داده است: هم میدان جنگ را واگذار کرده هم آبروی رسانه‌ساخته‌ی بشردوستی خود را.


«شان بیکر»، کارگردان «آنورا»

داوری آنورای شان بیکر

کارگردانِ آمریکاییِ آنورا «شان بیکر» پیش از این فیلم هیچ اثر شاخصی ندارد. این فیلم هم شاخص نیست ولی حتما چند سر و گردن از فیلم‌های قبلی بیکر بلندتر است. پیرنگ و کل داستان مدل پیرنگ کلاسیک هالیوودی و سینمای قصه‌گو و عامه‌پسند آمریکایی است. اینجا هم مثل بیشتر فیلم‌ها مضمون داستان حولِ فاحشه‌ها و کارگران جنسی و نیز مهاجران به آمریکا شکل می‌گیرد. در این فیلم هم باز حضور ارمنی‌تبارها را می‌بینیم، که شاید به دلیل حضور کارن کاراگولیان است که چه‌بسا بهترین بازیگر این فیلم نیز همین کاراگولیان است (کلا تنها نقطه قوت فیلم فقط در بعضی از بازی‌هاست). البته سوژه‌ی اصلی فیلم چندان سوژه‌ی یک صنف یا طبقه یا گروه نیست این‌بار. بلکه قصه از آن قصه‌های بر حسب تصادف و غیرمتعارف است، یعنی سوژه فیلم نه می‌تواند موضوع همه مردم جهان باشد، نه حتی مردم آمریکا و نه حتی صنف خاصی از آمریکایی‌ها، ولی می‌تواند بهانه‌ای خیالی باشد هم برای سرگرم‌شدن و وقت‌تلف کردن هم برای ایجاد یک حس منفی در جهت سیاست‌های آمریکایی (که البته در این هم چندان قوی و موثر عمل نمی‌کند) و هم مهمتر از همه همان موضوع عوض کردن حرف!

نزاع غرب و شرق، از اوکراین تا آنورا

سینما برای آمریکا همواره یک سلاح بوده است، مخصوصا در جنگ با سرزمین‌های شرقی. آنورا البته نه چندان سیاسی است نه در همان نمادها و نشانه‌های سیاسی‌اش چندان قدرتمند و هوشمند عمل نمی‌کند. شاید جایزه‌باران کردن آنورا یک رویکرد تسلیحاتی باشد، ولی آنورا واقعا در حد یک سلاح هم نیست، مخصوصا سلاح موثر. چه‌بسا بتوانیم در خوانش و تماشای دوم فیلم بگوییم این فیلم آمریکایی به طور ناخواسته پیشگویی وضعیت اوکراین و مخصوصا زلنسکی و جلسه اخیرش در کاخ سفید است: سرانجام کارگر جنسی دو رگه‌ی شرقی غربی، طرفی از رویاهای خود نمی‌برد و از اینجا مانده از آنجا رانده، بهتر است به فکر ازدواج با یک مهاجر دیگر و ماندن در همان طبقه‌ی پایین باشد، چون نه آمریکا پایش می‌ماند و به رسمیتش می‌شناسد، نه روسیه سهمش را می‌دهد!

در نهایت باید گفت آنورا فیلمی است که ندیدنش باعث نمی‌شود ما چیز زیادی را از دست بدهیم، اما جایزه‌گرفتنش باعث شد جوایز مدعی و رو به زوالی مثل اسکار و کن اعتبار زیادی را -بیش از همیشه- از دست بدهند. البته توقعی نبود اسکار به فیلم‌های خوب یا کارگردانان مستقل و بزرگی که امسال هم حضور داشتند -مثل جناب مایک لی- توجهی کند، ولی این میزان تنزل و برجسته‌سازی یک فیلم معمولیِ فراموش‌شدنی فقط می‌تواند معنایی نمادین داشته باشد! آنورا با یک اسکار هم می‌توانست کارکرد خود را برای سیاست‌های امروز دولت آمریکا و جبهه‌ی غرب داشته باشد، ولی پنج جایزه اسکار که از قضا اکثرا جزو مهمترین‌ها هستند (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین تدوین و بهترین بازیگر زن) بدون هیچ منطق و حساب و کتابی فقط نمایش اعتبارسوزی و نشان از اضمحلال اسکار در صلاحیت ارزشگذاری برای آثار سینمایی است.




تصاویر پیوست

مسلم
15 اسفند 1403

واقعا فیلم مسخره ای بود
حیف عمر و وقتی که گذاشتیم براش

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
آنورا فیلمی است که ندیدنش باعث نمی‌شود ما چیز زیادی را از دست بدهیم، اما جایزه‌گرفتنش باعث شد جوایز مدعی و رو به زوالی مثل اسکار و کن اعتبار زیادی را -بیش از همیشه- از دست بدهند. البته توقعی نبود اسکار به فیلم‌های خوب یا کارگردانان مستقل و بزرگی که امسال هم حضور داشتند -مثل جناب مایک لی- توجهی کند، ولی این میزان تنزل و برجسته‌سازی یک فیلم معمولیِ فراموش‌شدنی فقط می‌تواند معنایی نمادین داشته باشد!

کارگردان اثر پیش از این فیلم هیچ اثر شاخصی ندارد. این فیلم هم شاخص نیست ولی حتما چند سر و گردن از فیلم‌های قبلی «شان بیکر» بالاتر است. پیرنگ و کل داستان مدل پیرنگ کلاسیک هالیوودی و سینمای قصه‌گو و عامه‌پسند آمریکایی است. اینجا هم مثل بیشتر فیلم‌ها مضمون داستان حولِ فاحشه‌ها و کارگران جنسی و نیز مهاجران به آمریکا شکل می‌گیرد و باز هم حضور ارمنی‌تبارها را می‌بینیم، که شاید به دلیل حضور کارن کاراگولیان است که چه‌بسا بهترین بازیگر این فیلم نیز همین کارن است

مطالب مرتبط