مجله میدان آزادی: فیلم «ماده» (The Substance) به کارگردانی «کورالی فارژا» محصول سال 2024 است که در بخش رقابت اصلی هفتاد و هفتمین جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و در آنجا فارژا برندهی جایزهی بهترین فیلمنامه شد. در بیست و هشتمین صفحه از پرونده «جایزه فیلم اسکار» ریویوی نقد، تحلیل و بررسی این فیلم را به قلم سمیه کشوری بخوانید:
فیلم ماده (The Substance)، دربارهی ماده و دیگر هیچ
کارگردان فیلم «ماده» یا The Substance یعنی «کورالی فارژا» که با فیلم اول خود، دغدغهاش در حوزهی زنان را بر همه فاش کرده بود، دوباره با همان بنمایهی فمینیستی ولی با روایتی متفاوت در جشنوارهی فیلم کن ۲۰۲۴ درخشید.
اولین نمایش جهانی این فیلم در می ۲۰۲۴ در هفتاد و هفتمین دورهی رقابت اصلی جشنوارهی فیلم کن بود. در همین جشنواره کورالی فارژا اولین جایزهی خودش را را برای بهترین فیلمنامه گرفت.
فیلم «ماده» را در بریتانیا و ایالات متحده Mubi و در فرانسه Metropolitan Filmexport در نوامبر 2024 اکران کردند. این فیلم توانست در باکسآفیس نزدیک به هشتاد میلیون دلار بفروشد و همچنین پرفروشترین فیلم در موبی شد. «ماده» موفقیتهای دیگری نیز به دست آورد؛ ازجمله پنج نامزدی در نود و هفتمین جوایز اسکار و هشتاد و دومین جوایز گلدنگلوب که جایزهی بهترین بازیگر زن را برای دمی مور به ارمغان آورد.
کورالی فارژا، کارگردان و فیلمنامهنویس فرانسوی در اولین فیلم بلندش به نام «انتقام» در سال ۲۰۱۷ عنصر تجاوز را دستمایه قرار داد و با همین موضوع بهسراغ فیلم دیگرش یعنی «ماده» رفت. همانطور که مشخص است این کارگردان میخواهد با پرداختن به مضامین فمینیستی معنای زن بودن را از منظر خود به جهان نشان دهد.
این کارگردان، هم بهعنوان یک زن، هم بهعنوان یک هنرمند، وحشت و تروماهای خاص زنان را بهخوبی میشناسد. آن هم وقتی زن در دنیایی قرار دارد که ادعای پیشرفته و روشنفکر بودنش، گوش جهان را کر کرده است. ولی همین جهان با ساختار مردسالارانهی مدرنشدهی خود هنوز که هنوز است نتوانسته دست متجاوز را کوتاه کند. کورالی فارژا در فیلم اول و دوم خود هجوم به بدن زنان و دستدرازی و در فیلم دومش نوعِ دیگری از این هجوم را سوژهی خود قرار داده است.
فیلمبرداری فیلم «ماده» در فرانسه صد و هشت روز طول کشید. از آرایش مصنوعی طراحیشده توسط «پیر اولیویه پرسین» و مجموعههای مختلف و تقریباً هزاران لیتر خون تقلبی گرفته تا مجموعهای از عروسکها و آدمکهای عجیب و غریب و فوق واقعگرایانه برای دگرگونی الیزابت، همگی باعث شدند فیلمبردای طول بکشد.

پوستر فیلم «ماده»، ساختهی «کورالی فارژا»
ژانر وحشت با مادهی ترس
فیلم «ماده» از همان اول با این زمینه که قرار است فیلمی ترسناک آن هم در زیرژانرBody horror یا همان وحشت بدنی باشد، سر و صدای زیادی به پا کرد.
اگرچه عنصر ترس در این فیلم با دیگر فیلمهای ژانر وحشت تفاوت چشمگیری دارد. فیلم «ماده» از عنصرِ ترس بهصرفِ وحشتناک بودن آن استفاده نمیکند، بلکه وحشت فیلم «ماده» چیزی فراتر از تصاویری است که بر روی صفحهی نمایش نقش میبندد.
بهعبارتی وحشت واقعی فیلم در مضمون آن نهفته است. گویی فیلم، ما را در مواجهه با نیمهی تاریک صورت بشری خودمان قرار میدهد. انسان در جنگ ابدی با خود است و این مواجههای شریف در آدمی است، اما ناگهان متوجه میشود که مواجههای نیز وجود دارد که چندان هم شریف نیست و ترس واقعی اینجا اتفاق میافتد. حالا همهی اینها را کنار ذات رسانه بگذارید تا ببینید این وحشت چطور بزرگتر و تاریکتر میشود.
گویی فیلم طوری است که میگوید من چارهای جز بیان قصه با مضمون ویژهی خودم به شیوهی منزجرکننده ندارم و به هر صورتی که بیانش میکردم وحشت برخواسته از آن در شما ایجاد میشد. گویی شما را با این سؤال مواجهه میکند که اگر میخواستید همین مضمون را با تصاویر بصری دیگری که مشمئزکننده نباشد بیان کنید، میتوانستید موفق شوید؟ و اولین جوابی که به ذهن متبادر میشود «خیر» است.
در این راستا باید گفت «ماده» بهخوبی ویژگیهای سینمای «شدت نوی فرانسه» یا «نهایتگرایی نوین فرانسه» را نشان میدهد. در دانشنامهای اینترنتی برای تعریف New French Extremity آمده است: «ریشهی نهایتگرایی نوین فرانسه به سینمای هنری و سینمای وحشت میرسد و اگرچه هریک از فیلمهای متعلق به این جریان، مؤلفههای سبکی خاص خود را دارند، اما میتوان گفت انحطاط جنسی، خشونت عریان و اختلالات روانی وجه اشتراک تماتیک آنهاست.» بنا به این تعریف، تمام ویژگیهایی که گفته شد، در فیلم «ماده» نیز وجود دارد.

«کورالی فارژا»، کارگردان فیلم «ماده»
خلاصه داستان ماده یا مادهی زنان
«ماده» داستان یک سلبریتی به نام «الیزابت اسپارکل» با بازی «دمی مور» است که بالا رفتن سنش باعث از بین رفتن شهرتش میشود. وقتی تهیهکنندهاش با بازی «دنیس کوای» او را اخراج میکند، این موضوع تشدید میشود. الیزابت اسپارکل برای بازگشت به دورهی اوجش از دارویی در بازار سیاه استفاده میکند تا نسخهی جوانتری از خود با بازی «مارگارت کوالی» را به وجود بیاورد. اما آیا این کار عوارض و عواقبی ندارد؟ چه اتفاقی میافتد اگر او با نسخهی جوانِ خودش با همان جسارت و شیفتگی برای شهرت روبهرو شود؟
کورالی فارژا نوشتن فیلمنامهی این فیلم را در چهلسالگی شروع کرد. او فیلمنامه را در دو سال با توضیحات دقیق و حداقل دیالوگ نوشت. بنابراین فیلم را با انگیزهی توجه به فشارهای جامعه بر بدن زنان و موضوع افزایش سن بهویژه در زنان نوشته است. گویی خود نیز با همین افکار منفی دربارهی ظاهرش دست و پنجه نرم میکرده است. جایی که خود نیز در این باره میگوید: «من واقعاً شروع کردم به فکر کردن به صداهایی که در سرم بودند. صداهایی مانند اینکه حالا زندگیات به پایان رسیده است و هیچ کس قرار نیست به تو اهمیت بدهد.»
توجه به همین صدا، باعث پدید آمدن فیلم «ماده» شده و سلاحِ بیانی خود را در قالب ژانر وحشت بدن قرار میدهد تا حرفش را بزند. فیلمی که در نهایت میخواهد بگوید با این صدا در درون سرتان مقابله کنید، چراکه با انتظارات ناروای جامعه در مورد بدن زنان و نگاه منفی به پیری گره خورده است. توجه بیرویه به این صدا به خشونت درونی ختم میشود و ذرهذره شما را نابود میکند. این نابودی تنها به بدن شما ختم نمیشود، بلکه انسانیت و هستی شما را به قهقرا میبرد.
در اینجا باید گفت که بازی دمی مور در نمایش احساس ناامنیاش برای این آشوب درونی، خیرهکننده، بهاندازه و باورپذیر است.
زیبایی با مادهی جامعه
قطعاً از انواع و اقسام عملهای جراحی زیبایی که زنان در جامعه به بدن خود تحمیل میکنند و در این چند سال اخیر به اوج خود رسیده است بیاطلاع نیستید. سؤالات زیادی در این باره به ذهن میرسد: چه چیزی باعث میشود چنین فشاری بر زنان تحمیل شود؟ آیا دلیل آن خود زنها هستند و باید انگشت اتهام را بهسمت زنها نشانه گرفت؟
قطعاً جواب این سؤالات یک «خیر» بزرگ است؛ اگرچه به همان قطعیت هم باید گفت این موضوع باعث نفی قصور زنان در به وجود آمدن چنین سرابی در جامعه نمیشود. اما نباید بار این اتفاق را تماماً بر دوش زنان گذاشت. قرار بود پیشرفت و دانایی ارزش جامعه باشد، اما هنوز ظاهر افراد از همه چیز مهمتر است و نمیتوان در این بلبشوی ظاهرگرایی فقط یک جنس را در متهم کرد.
اگرچه در فیلم، الیزابت/سو هیچگاه با خود و بدن خود به صلح نمیرسند ولی فیلم یادآور میشود که نپذیرفتن این حقیقت که بدن سیر طبیعی خودش را دارد، جنگی نابودگر بههمراه دارد. تا جایی که «ماده»، الیزابت/سو را که یک روح در دو جسماند در تقابلِ هم قرار میدهد و همین نبرد باعث نابودی هر دوی آنها میشود.
مضمون دیگری که فارژا سعی کرده در فیلم قرار دهد استفادهی ابزاری از بدن و ظاهر زنان در صنعت سرگرمی آمریکاست. فیلم میگوید ببینید هیچ کس در این صنعت به خلاقیت و رشد هنر فکر نمیکند و همه چیز در آن مصرفی است؛ آن هم در راستای تحقق اهداف صاحبان قدرت که عموماً مردان هستند.
در فیلم «ماده» همهی این مفاهیم در هم تنیده میشود و شخصیتهای الیزابت/سو را در خود میبلعد و در نهایت کولاژی درهمبرهم و فیزیکال بهشکل هیولا به وجود میآید که پایان «ماده» را رقم میزند.

فیلم «ماده»، ساختهی «کورالی فارژا»
رنگها و نمادها در فیلم ماده
کورالی فارژا در فیلمش از نمایشِ نمادها و اثرات روانی رنگها غافل نبوده است. اگرچه این نمادها، جاهایی از فیلم را به یک مانیفست اغراقشده تبدیل میکنند، ولی گویا کارگردان ترجیح داده بعضی اطلاعات را از طریق رنگها و اشیا به ما بدهد تا بیانیهاش را روشنتر در ذهن مخاطب بنشاند.
در واقع اثر روانی رنگها در جایجای فیلم قرار داده شده؛ از سبز رنگ بودن ماده گرفته تا لباسهای شخصیتها و طراحی داخلی خانه، همگی مفهوم خاص خود را دارند. برای مثال رنگ آبی موجود در خانه نشانگر دوران افول ستارهی سابق است. رنگ سبز، نماد طبیعت، حیات و سرزندگی و در معنای کلیتر به معنای قدرت است. این مادهی سبزرنگ که زن به بدنش تزریق میکند، گویی طعنهای به مفهوم روانی رنگ سبز است. مادهای که قرار بود به او زندگی و جوانی ببخشد تا به قدرت او تبدیل شود، بهمرور همان را از او میگیرد. از نگاهِ دیگر گویی این ماده همان چیزی است که جامعه به هر طریقی میخواهد به زنان تزریق کند.
البته خود کارگردان نیز گفته که موقع نوشتن فیلمنامه به تکتک عناصر در فیلم اشاره کرده است: «ژاکت زرد الیزابت اسپارکل که نمایانگر کیفیتی «شبه ابرقهرمانی» قبل از تغییر شکل او بود و کت صورتی سو که نشاندهندهی زنانگی او بود. شخصیت سو که در پیشنویس فیلمنامهی ۲۰۲۰ بهعنوان بلوند توصیف شده بود، به نام او داده شد تا ناخودآگاه لولیتا و مرلین مونرو، شمایلنگاری شبیه عروسک نوزاد و استانداردهای زیبایی کلاسیک را که همچنان پابرجا هستند، تداعی کند.»
این کارگردان حتی اسمها را با همان ذهنیت نمادین و با همان وسواس انتخاب کرده. مثلاً نام الیزابت طنین نمادینی از ستارههای قدیمی هالیوود دارد و اسپارکل یادآور شادی، درخشیدن و زیر نور بودن است.
اینها فقط چند مورد از تلاشهای کارگردان در استفاده از جنبههای نمادین در فیلم است. در سراسر فیلم این نمادها از گوشه و کنار تصاویر بیرون میزنند، تا جایی که «ماده» را به یک فیلم تماماً سمبولیک تبدیل میکنند.