مجله میدان آزادی: در ادامه فهرست برگزیدگان جشنواره فیلم ونیز، این بار به برگزیدگان بهترین کارگردانی میپردازیم. این فهرست را با گردآوری و مقدمه معید داستان در هشتمین صفحه از پرونده «جشنواره فیلم ونیز» میخوانید:
ونیزِ هشتاد و دوم شیرِ طلاییاش را تقدیم کرد به فیلمِ «پدر، مادر، خواهر، برادر» ساختۀ جیم جارموش، کارگردانِ صاحبنامِ آمریکایی تا بارِ دیگر در مظانِ اتّهامِ آمریکاییدوستی و توجّه به هالیوود قرار بگیرد. پس از بررسی مختصر یک فهرستِ هجده نفره از مهمترین کارگردانانِ برندۀ شیر طلایی از سال 1946 میلادی تا امروز، تأیید یا ردّ گزارۀ آمریکاییدوستیِ ایتالیاییها دقیقتر خواهد بود. بیایید ابتدا چند تا فرضِ اوّلیه را با هم مُرور کنیم: اگر فرض کنیم اُسکار به نوعی مهمترین جشنوارۀ فیلمِ دنیاست، دو جشنوارۀ دیگری که برای سکّوی دوم چه از لحاظ رسانهای و چه از منظرِ مردم و مخاطب با یکدیگر رقابت دارند جشنوارههای کَن و ونیز هستند. جشنوارۀ فیلم ونیز نه تنها یکی از بزرگترین و باسابقهترین جشنوارههای فیلمِ دنیاست که قطعاً یکی از سه جشنوارۀ برتر و مهمّ تاریخ نیز به شمار میآید. این به این معناست که مثلاً جشنوارۀ فیلم برلین، تورنتو، بوسان و دیگران همگی در رتبههایی دورتر قرار میگیرند. راهِ دور نرویم، واقعیت همین است که اعتبارِ ونیز خواسته و ناخواسته در رقابت با کَن بررسی میشود. چرا که شبیهترین جشنوارهها در فرم، محتوا و ادّعای جریانساز بودن در این درجه از اهمیت، همین دو فستیوال ایتالیایی و فرانسوی هستند. ونیز در نسبت با کَن فاصلۀ کمتری تا اُسکار دارد و همین شرایطِ زمانی و اکرانِ اکثرِ فیلمها برای اوّلین بار در ونیز باعث میشود تا نتایجِ نهاییِ آن نسبت به برندگانِ کَن تأثیر بیشتری بر تصمیمهای آکادمی اُسکار بگذارد.
1. ژان رنوآر | جنوبی | 1946
شروع به کار اهدای جایزهای با عنوانِ دقیق «شیر طلایی» از سال 1949 میلادی رقم خورده است. تا پیش از این سال و تا 1942 بزرگترین جایزهای که در قالب رقابت فیلمهای ایتالیایی و آمریکایی اهدا میشد جام موسولینی بود که طبیعتاً همانندِ محو شدنِ هر آنچه از یک دیکتاتور باقی نمیمانَد، نتایجِ جام موسیلینی هم به فراموشی سپرده شده است. در سالهای 1946 تا 1948 که ژان رنوآر کارگردان فرانسویالاصل هم یکی از برگزیدگان بود، جایزه با عنوان «جایزۀ بینالمللی بزرگ ونیز» اهدا شد. رنوآر «جنوبی» را در آمریکا امّا مستقل از استودیوهای هالیوودی ساخت. یک درامِ گرم و صمیمی که داستان خانوادۀ فقیری را که در مزارع پنبه کار میکنند به تصویر میکشد. ونیز تا پیش از رسمیت یافتن با عنوان «شیر طلایی» هم نسبت به کَن با آن همه اَداهای هنری و پُزِ روشنفکری تفاوتهایی جدّی از خودش نشان میدهد. مثلاً نشانههایی مبنی بر توجّه به درام و داستان یکی از این تفاوتهاست.
2. آکیرا کوروساوا | راشامون | 1951
اوّلین نمادِ سینماییِ کشورِ ژاپن «یاسوجیرو اُزو» و پس از آن مهمترین کارگردانِ تاریخ ژاپن که سینمای آن کشور و فرهنگِ ژاپن را به دنیا معرّفی کرد بدون شک آکیرو کوروساواست. اوّلین فیلمی از کوروساوا که آوازۀ جهانی پیدا کرد شاهکارش «راشامون» بود. فیلمی اکشن با طرحی پیرامونِ فلسفۀ عدالت. راشامون هرچند در سال 1951 اُسکار افتخاری را برای فیلمی که شایستگی اُسکار دارد امّا جایزۀ اصلی را نمیبَرَد، بُرد امّا چند ماه قبلترش در ونیز کشف شده بود و شیر طلایی را برای کوروساوا به ارمغان آورده بود. ونیز اوّلین جایی بود که توانسته بود کوروساوا و جهانِ داستانگوییِ غیرخطیاش در راشامون را که در آن زمان بسیار پیشرو به حساب میآمد و انقلابی در نحوۀ روایت محسوب میشد به جهان معرّفی کند.
3. روبرتو روسلینی | ژنرال دلا روره | 1959
روسلینی با «رُم شهر بیدفاع» برای اهالی سینما شناخته میشود. شیر طلایی امّا برای فیلمِ دیگری از او رقم خورد. جایزۀ ونیز برای روسلینی و «ژنرال دلا روره»اش بارِ دیگر توجّهِ ونیز به نئورئالیسم را برجسته کرد. هرچند برخی ریشۀ نئورئالیسمِ ایتالیایی را در فیلم «تونی» ژان رنوآر میدانند امّا روی کاغذ بنیانگذار نئورئالیسم و یکی از مهمترین تأثیرگذاران بر صاحبانِ آثارِ موجِ نوی فرانسه، کسی نیست جز روبرتو روسلینیِ ایتالیایی. کارگردانی رها از قید و بندهای ساختِ فیلم با فیلمنامههای کلاسیکِ هالیوودی که در این فیلم داستانِ کلاهبردارِ خردهپایی را روایت میکند که خودش را در نقشِ ژنرالی وطنپرست جا زده و آنقدر در این نقش فُرو رفته که به تدریج متحوّل میشود.
4. آندری تارکوفسکی | کودکی ایوان | 1962
با گذشت حدود هفده سال از پایان جنگ جهانی دوم هنوز اهمیتِ پرداختن به مفاهیم فلسفی و انسانیِ ناشی از جنگ تقلیل پیدا نکرده است. یکی از مهمترین فیلمهای ضدّجنگِ تاریخ و اوّلین اثرِ آندری تارکوفسکی در این سال شیرِ طلایی را از آنِ خودش میکند. داستانِ کودک یتیمِ دوازدهسالهای که خانوادهاش را در جنگ جهانی دوم توسط نازیها از دست داده و در همان کودکی به عنوان مینیاب وارد ارتش میشود تا انتقامِ خودش را بگیرد. خیلی از بزرگانِ سینما مثل کیشلوفسکی، پاراجانف یا حتّی از غیرشرقیها، اینگمار برگمان بعدها تأثیرپذیریشان از «کودکی ایوان» را در آثارشان نشان دادند. همین مورد برای اثباتِ درجۀ اهمیتِ برگزیدۀ شیر طلایی در این سال کافی خواهد بود.
5. فرانچسکو رُزی | دستها روی شهر | 1963
این بار کارگردانی از نسل دوم نئورئالیسمهای ایتالیایی شیر طلایی را در خانه نگه داشت. رُزی به عنوان یکی از چهرههای سینمای سیاسی، چند سال بعدتر برای فیلم دیگری نخل طلای کن را هم بُرد. ونیز همچنان در کشف و معرّفی نبوغ، پیشروتر از کَن عمل میکند. «دستها روی شهر» داستانِ تسلط ثروتمندان بر اهالی فقیری بود که با دادن رشوه به سیاستمداران محلی هر چه میخواهند انجام میدهند و هیچ کس هم جلودارشان نیست. همچنان در ونیز شانس با سینمای واقعگرا همراه است، به دور از اداهای روشنفکری، چپ یا هر چیز دیگری.
6. لوئیس بونوئل | زیبای روز | 1967
اگر جان فورد را مهمترین کارگردان همۀ اعصار بدانیم، بونوئل این کارگردان اسپانیایی که البته اکثر آثارش را در مکزیک و فرانسه به تصویر کشید در ردۀ دوم قرار میگیرد. احتمالاً ونیز میتوانست خیلی زودتر از «زیبای روز» به او جایزۀ شیر طلایی ونیز را تقدیم کند. بونوئل مشخصاً از سورئالیسم در سینما نمایندگی میکرد. با این حال «زیبای روز» وجوه اجتماعی دیگری هم داشت که بتواند نظرِ ونیزیها را جلب کند. زیبای روز داستان زنی است که زندگی مرفه و در ظاهر بینقصی دارد امّا در یک جهان فانتزی به سر میبَرَد و همین رفاه و کامل بودن او را به ملال و بیانگیزگی دچار میکند.
7. ویم وندرس | وضعیت چیزها | 1982
باز هم ونیز جلوتر از کَن به کسی توجّه نشان داد که در سالهای بعد نهتنها در کَن که در جشنوارۀ فیلم لوکارنو و جوایزِ دیگر هم درخشید. کارگردان آلمانی ویم وندرس همیشه در نقطهای مقابلِ هالیوود و سیاستهای آن قرار میگیرد. «وضعیت چیزها« یا همان «وضعیت اشیا» روایتی فراداستانی است دربارۀ روند ساخت یک فیلم، توسط یک گروه فیلمبرداری که بدون هیچ نگاتیوی در پرتغال سرگردان شدهاند. ایدۀ «وضعیت چیزها» از تضاد بین سینمای اروپا و آمریکا سرچشمه میگیرد. چهبسا همین ایده توانست نظرِ مثبتِ داورانِ ونیزی را جلب کند.
8. ژان لوک گدار | نام کوچک: کارمن | 1983
ونیز میتواند ادّعا کند در طول ادوارش کسی از بزرگان را از قلم نیانداخته است. گُدار این غولِ فرانسوی نیز پس از عبور از دورۀ موج نو و دورۀ انتقالیاش نهایتاً در دوران موسوم به موج دوم برای «نام کوچک: کارمن» برگزیدۀ شیر طلایی شد. کارمن دختر جوانی است که عمویش یک کارگردان قدیمی سینماست، به نامِ گُدار و با بازی خودِ ژان لوک گدار. کارمن عضو یک گروه تروریستی هم هست و باقی ماجراها... .
9. رابرت آلتمن | برشهای کوتاه | 1993
سال 1993 شیر طلایی به طور مشترک به دو فیلم از دو قاره داده شد. آمریکا و اروپا. سمتِ آمریکایی متعلّق بود به رابرت آلتمن که در گذرِ تاریخ با وجود نامزدیهای متعدّد در اُسکار هیچگاه برندۀ نهایی نبود و صرفاً در سال 2006 اُسکار «دستاورد یک عمر فعالیت هنری» را از آنِ خود کرد. این در حالی است که ونیز آلتمن را سالها پیش از اُسکار برای «برشهای کوتاه» یا همان «میانبرها« برگزید. فیلم از ده داستان تشکیل شده بود که به صورت موازی روایت میشد. شخصیتها، زوجها و خانوادههایی ساکن حومۀ لسآنجلس که به سبکِ داستانهای کوتاه ریموند کارور هر کدام ماجراهای خودشان را داشتند. احتمالاً همانقدر که فرهنگِ آمریکایی در این فیلم موردِ بحث بود، تیم داوری و سیاستگذارانِ ونیزی هم نیمنگاهی انتقادی به آن داشتهاند.
10. کریشتوف کیشلوفسکی | سه رنگ: آبی | 1993
سمتِ اروپاییِ شیر طلاییِ سال 1993 سهمِ کیشلوفسکی بود. کارگردانِ لهستانی که اوّلین قسمت از سهگانۀ فرانسویاش را در فرانسه و با کَستی فرانسوی ساخته بود. سه رنگِ کیشلوفسکی آنقدر در تاریخِ سینما و به خصوص برای عشّاقِ سینما اهمیت دارد که هرگونه بیتوجّهی یا نظرِ منفی دربارۀ آن به قولی نظرِ نامحبوب تلقّی میشود. از همین روی فستیوالهای مهمّ جهانی نیز با هر رویکرد فرمی و محتوایی نمیتوانستند خیلی نسبت به این تحسینِ جهانی سکوت پیشه کنند. آبی هم نامزدی اُسکار، هم خرس نقرهای برلین و البته از همه مهمتر شیر طلایی ونیز را برای کارگردان به ارمغان آورد.
11. جعفر پناهی | دایره | 2000
وارد قرنِ جدید میشویم. بازی دارد کمکم عوض میشود و فُرمِ کلاسیک همین روزهاست که به تدریج رنگ ببازد و اُفول کند. دغدغهها و مسائل دنیای مدرن گریبانگیرِ سینما هم شده است. آزادی به هر شکل و نوعی، فمینیسم، مسائل مربوط به رنگینپوستان و...... بخشی از درگیریهای ذهنیِ جدید به شمار میرود. فستیوالها هم از این قضیه مستثنی نیستند. حالا ازقضا سال 2000 جایزۀ شیر طلایی به یک ایرانی میرسد. جعفر پناهی که سومین فیلمش را کارگردانی کرده است. فیلم داستان شش زن را روایت میکند که از زندان فرار کردهاند و هر یک سرنوشت متفاوتی را تجربه میکنند. پناهی جزو معدود فیلمسازانی است که موفّق شدند جوایز هر سه جشنوارۀ مهمّ سینمایی دنیا را کسب کنند. ونیز، برلین و کَن. باز هم میانِ این سه، رویدادی که پیش از آن دو دیگر توانست جعفر پناهی را به عنوانِ یک فیلمسازِ آسیاییِ ایرانیِ معترض، به فستیوالهای جهانی فیلم معرّفی کند ونیز بود.
12. آنگ لی | کوهستان بروکبک | 2005
این کارگردانِ چینی-تایوانی هم از آن فیلمسازانی است که محبوبِ جشنوارهها بوده و هست. از اُسکار و گلدنگلوب بگیرید تا ونیز و کَن و دیگران. «کوهستان بروکبک» به چند دلیلِ مشخّص انبوهی از جوایز بینالمللی را برای آنگ لی به ارمغان آورد. پیش از هر چیز تِم و موضوعِ اصلی بود که در دورانِ جدیدِ سینما قرار بود بیش از پیش موردِ توجّه قرار بگیرد. موضوعِ محوریِ همجنسگرایی و همراه شدنش با قصّۀ درست و اِجرای دقیق و وسواس در ریزهکاریهای کارگردانی، درمجموع توانسته بود فارغ از محورِ اصلی، فیلم بتواند از منظری کیفی از خودش دفاع کند. روایت زندگی و رابطۀ عاطفی میان یک کارگر مزرعه و یک گاوچران در کوهستان بروکبک در یک بازۀ زمانی بیست ساله. در تاریخِ ونیز چهار کارگردان هستند که هر کدام دو بار شیر طلایی را به خانه بُردهاند. مهمترینشان آنگ لی است که دومی را دو سال بعد از این برای «شهوت،احتیاط» به دست آورد.
13. دارن آرنوفسکی | کشتیگیر | 2008
باوری رسمی در کشورِ ما وجود دارد که هرگونه اشارۀ منفی یا اهانت به ایران میتواند مسیرِ نامزدی یا برگزیده شدن در جشنوارههای خارجی را برای کارگردان یا فیلمِ مذکور هموار کند. این نوعِ نگاه مشخصاً دقیق و درست نیست. خصوصاً وقتی پای کسی مثل دارن آرنوفسکی در میان باشد. غرض اینکه آنچه به عنوان اهانت به ایران در «کشتیگیر» مطرح میشود در مواجهه با کلّ اثر هیچ است. همانطور که «کشتیگیر» در نسبت با همۀ آثارِ دیگرِ آرنوفسکیِ بزرگ ممکن است در پایینترین رتبه قرار بگیرد. ولی به هر روی پسند و ترجیحِ ونیزیها در طولِ سالهای مختلف از میانِ «مادر» و «نوح» و «قوی سیاه» و صدالبته «مرثیهای برای یک رویا»، «کشتیگیر» بوده است. داستانِ کشتیگیرِ پا به سن گذاشته و بیماری که پس از سالها دوری از ورزش برای آخرین بار پا به میدان نبرد میگذارد.
14. گیرمو دلتورو | شکل آب | 2017
خالی از لطف نیست اگر تأکید کنم خیلی از فیلمهای برندۀ شیر طلایی ونیز همگی فیلمهایی هستند که برای اوّلین بار در دنیا در جشنوارۀ ونیز اکران شدهاند و جدا از اینکه از ونیز سربلند بیرون آمدهاند، در ادامه هم به موفقیتشان افزوده شده است. همانطور که «کشتیگیر» آرنوفسکی و همینطور که «شکلِ آب»ِ دلتورو. «شکلِ آب» برای اوّلین بار در ونیز به نمایش درآمد و فارغ از شیرطلاییای که بُرد بعدتر در نود و دومین دورۀ جایزۀ اُسکار، در سیزده رشته نامزد شد که درنهایت چهار جایزه از جمله بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را از آنِ خود کرد. داستانِ فانتزی زنی خدمتکار که عاشقِ موجودِ عجیب و غریبی میشود که در محلّ کارش مورد آزمایش قرار گرفته است. همۀ اینها در حالی است که اُصولاً فانتزیها جایی در سبدِ تیمهای داوری جشنوارههای بزرگ ندارند یا اگر هم دارند برگزیده شدنشان به ندرت پیش میآید.
15. آلفونسو کوآرون | رما | 2018
کوآرون مهم است. نه فقط به خاطر «جاذبه» و «فرزندانِ انسان»، که این را یک طرفدارِ چروپاقرصِ هری پاتری خوب میفهمد که از میانِ آن همه اپیزود و کارگردان، بهترین قسمت و وفادارانهترین فیلمِ منطبق بر رُمان را آلفونسو کوآرون کارگردان مکزیکی برای قسمتِ سوم هری پاتر به تصویر کشیده است. کوآرون بالاخره در سال 2018 در کسبِ شیر طلایی ونیز موفّق عمل کرد. یک درامِ سیاه و سفید که وقایع یک سال از زندگی یک خانوادۀ طبقۀ متوسط در مکزیکوسیتی اوایل دهۀ 1970 را به نمایش میگذارد.
16. تاد فیلیپس | جوکر | 2019
تاد فیلیپس شاید به خودیِ خود به عظمتِ دیگر اسامی یادشده در این یادداشت نباشد، خصوصاً با رزومۀ «هنگوور» و «بُرات» و.... امّا «جوکر» و حواشیاش آنقدری مهم هستند که تاد فیلیپسِ بعد از «جوکر» را بتوان در فهرستِ هجده نفرۀ مهمترین کارگردانانِ پیروز در صحنۀ ونیز جای داد. «جوکر» داستانِ کمدینِ شکستخوردهای است که پس از تجربههای تلخِ متعدّد واردِ دنیای جرم و جنابت میشود. البته که هم فیلم آمریکایی محسوب میشود، هم بعدتر در اُسکار نامزدیهای زیادی برای فیلم رقم میخورد. آنارشیسمِ ذاتی این تریلر روانشناختی را هم که بگذاریم کنارِ باقی موارد کسبِ جایزه برای فیلیپس چیزِ خیلی غریبی به نظر نمیرسد.
17. یورگن لانتیموس | بیچارگان | 2023
لانتیموسِ یونانی به گواهِ مسیرِ فیلمسازیاش راه و رسمِ هالیوودی شدن را خوب بلد است. راهی که از کمی قبلتر از «دندانِ نیش» آغاز میشود و به محصولی به نام «بیچارگان» میرسد. داستانِ زنی جوان که پس از خودکشی و پیش از مرگ توسط یک دانشمند عجیب و غریب نجات پیدا میکند. در «بیچارگان» آنقدر فرمولِ موفقیت را دقیق و درست اجرا میکند که نتیجهاش را در فصلِ جوایز میبیند. انبوهی از نامزدیها و کسبِ جایزه که شروعش باز هم با شیرِ طلاییِ ونیز است. سورئالیسم و فمینیسمِ افراطی بخشی از فرمولِ همیشهجوابِ پیروز در میادینِ سینمایی این سالهاست. همۀ آن چیزی که بیچارگان را پیروزِ جشنوارههای 2023 کرد.
18. پدرو آلمودوار | اتاق همسایه | 2024
اتاق همسایه یا اتاق مجاور داستانِ روزهای پایانی زنی را روایت میکند که درگیر سرطانی کشنده است. او در حالی که با مرگ دست و پنجه نرم میکند با دوست قدیمیاش روبرو میشود که اخیراً کتابی دربارۀ مواجهه با مرگ نوشته است. آلمادوار با این فیلم توانست اوّلین شیر طلایی برای یک فیلم اسپانیایی را نیز به دست آوَرَد. البته که این مورد جزو معدود استثنائاتی است که به جز شیر طلایی هیچ جایزۀ مهمّ بینالمللی دیگری کسب نکرده است. از همین روی میتوان علّتِ برگزیده شدنِ آلمادوار در ونیزِ 2024 را در این موردِ خاص تقسیمِ سهمِ غیرقابلِ انکارِ سینمای اسپانیا و به ویژه خودِ آلمادوار دانست که با توجّه به ادوارِ مختلفِ ونیز امکانپذیر نبوده که برای همیشه از جایزه بینصیب بماند.