مجله میدان آزادی: به مناسبت فرارسیدن روز پدر، پرونده پیراپدری را با دوتا فهرست ویژه بهروز میکنیم. فهرست اول، فهرست پنج کتاب داستان خواندنی با محوریت و موضوع پدر ویژه مخاطب کودک است. این فهرست را به انتخاب و با قلم خانم زینب ایمانطلب -کارشناس ارشد ادبیات کودک و نوجوان- بخوانید:
1. «کوهی که خندهرو بود» : بابای خوب همه
در ادبیات دینی برای کودکان به نوزایی نیاز داریم؛ نوزایی در مفهوم، در زاویهدید و در استفاده از تنوع ژانری. شاید در بازار کتاب کودک کتابهای بسیاری ببینیم که به زندگی شخصیتهای بزرگ دینی میپردازند اما با بررسی محتوای آنها به لحن بزرگسالانهای برمیخوریم که نتوانسته زبانش را کودکانه کند و داستانی متناسب با اقتضای سنی کودک با محتوای دینی بسازد. در سالهای اخیر نویسندگان تازهنفسی در حوزهی ادبیات دینی توانستهاند جسارت کنند و با استفاده از ابزار پرتوان داستان آثاری دینی و فاخر بسازند. یکی از این کتابها که به زندگی حضرت علی (ع) از منظری پدرانه با تکیه بر شخصیتهای کودک و استفاده از فانتزی میپردازد، کتاب «کوهی که خندهرو بود» نوشتهی سنا ثقفی است. این کتاب سه داستان دارد که از زاویهدید فرشتهها روایت میشوند. در هر داستان، فرشتهی «کار و بار» فرشتهای را مأمور انجام کاری میکند. در داستان اول که «یک کوه توی چاه؟» نام دارد مخاطب با حضرت علی (ع) در فضای نخلستان و حفر چاه و سختکوشی آشنا میشود. مردی مهربان و کشاورز که هوای بچهها را دارد و بچهها مشتاقانه نتیجهی حفر چاه را دنبال میکنند. نام داستان دوم «شجاعتر از شیر؟! نه» است و در این داستان صفت شجاعت حضرت علی (ع) دستمایهی داستانپردازی شده است. بناست پیامبر شمشیر ذوالفقار را به شجاعترین مرد بدهد. فرشته بهدنبال شجاعترین مرد روی زمین میگردد. پس از حدس و گمانهایی پازل پاسخهایش در جنگ احد و با دیدن شجاعتهای حضرت علی تکمیل میشود. در داستان سوم، «آقای خندهرو»، یتیمنوازی حضرت و پدری کردن ایشان برای یتیمان موضوع قصه است.
هر سه داستان این کتاب بر اساس روایات و احادیث معتبر ساخته و پرداخته شدهاند.
کتاب «کوهی که خندهرو بود» از مجموعهی بالهای رنگیرنگی است که انتشارات مهرستان برای کودکان سالهای اول دبستان منتشر کرده است.
2. «قصهی گلهای قالی» : بابای قصهگو
در حالی که اسم مادرها با قصهگویی و لالایی خواندن عجین شده، شخصیت قصهگوی پدرها به حاشیه رفته است. باباها هم قصهگوهای قهاری هستند، همان وقت که سختیها و مشقتهای کار را پشت در چال میکنند و با یک بغل خوشی و اتفاقات جالب روزانه به خانه قدم میگذارند. شاید کتاب داستان دست نگیرند اما با تعریف کردن از رخدادها و اتفاقات محل کار و مسیر رفت و آمد به خانه، ذهن خلاق بچهها را فعال میکنند. مثل پدری که مرحوم نادر ابراهیمی بزرگ در کتاب «قصهی گلهای قالی» خلق کرده است. در این کتاب پدر چوپانی هست در زمانهای دور که مجبور میشود به علت خشکسالی از دیار کرمان گلهی گوسفندانش را به شمال کشور ببرد. همسر و دخترها در روستا چشم به راه پدر میمانند. پدر با موفقیت برمیگردد و خشکسالی تمام میشود. خانواده دوباره دور هم شاد و خندان جمع میشوند و حالا پدر حکایت میکند که کجاها رفته است. اما هرچه بیشتر از سرسبزی و جنگلها و طبیعت شمال میگوید دخترهای کویری کمتر متوجه منظورش میشوند. کویر خشک کجا و جنگلهای شمال کجا؟ پدر تصمیم میگیرد یکجوری به بچهها بچشاند کجا رفته است. این همت پدرانه به ابداع قالیبافی منجر میشود. پدر تصمیم میگیرد چیزی ببافد که بتواند نمایانگر تمام زیباییهای شمال کشور باشد. تار و پود قالی را چلهکشی میکند، رنگ میسازد، نخ رنگ میکند، طرح نقشه میریزد و تمام این کوشش مردانه میشود تاریخچهی خیالی قالیبافی در ایران.
این کتاب را کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای کودکان دبستانی چاپ کرده است.
3. «از من بپرس» : خلوت پدر و دختری
بابا از من بپرس. به درون من سفر کن. پدرجان از من بپرس چه چیزهایی را دوست دارم. بپرس بزرگترین آرزویم چیست. بزرگترین شادیام از کجا سرچشمه میگیرد. بپرس بزرگترین دلهرهام چیست. با من قدم بزن.
کتاب «از من بپرس» دربارهی یک خلوت پدردختری است. در یکی از روزهای پاییزی دخترک با پدرش روی برگهای خشک و طلایی قدم میزند و مشتاقانه میخواهد پدر از او سؤال بپرسد. این کتاب این قاعده را بر هم میزند که پدر مرجع و دانای کل باشد و بچهها از او سؤال بپرسند. این بار دخترک پدر را تشویق به جستوجوگری میکند. همانطور که در فضای آزاد قدم میزنند دخترک آزادانه با پدرش از درونیاتش میگوید و پدر را به جستوجو در درون خودش دعوت میکند.
نویسندهی این کتاب برنارد وابر است و ناشرهای مختلفی آن را ترجمه و منتشر کردهاند. نشر گیسا ترجمهی آن را به میترا نوحی جهرمی سپرده که مترجم هم خوب از عهدهاش برآمده است. این کتاب برای کودکان پنج تا نه سال مناسب است.
4. «خانهی درختی بهتر» : بابای بهتر یا خانهی بهتر؟
اسم باباها با ساخت و ساز و تعمیر عجین شده. از عوض کردن لامپ سوخته تا عوض کردن واشر شیر آب حمام تا ساختن چیزهایی که عقیده دارند هیچ نیازی به خریدشان نیست و از عهدهی ید پرتوان خودشان برمیآید که صفر تا صدش را بسازند، از نمونهی کارخانهایش هم بهتر. نگرانی پدرها این است که زحمتهایشان حتی اگر بهاندازهی عوض کردن یک لامپ یا یک حلقهی واشر کوچک شیر کهنهی حمام یا بهاندازهی ساختن یک خانه باشد از دید بچهها پنهان بماند. آنها دلشان میخواهد بچهها زحماتشان را ببینند و این زحمتها ارزشمند تلقی شوند. آنها تمام توانشان را برای برطرف کردن کاستیهای زندگی ما به کار میبرند و برایشان مهم است به توانشان باور داشته باشیم و به نتیجهاش قانع باشیم.
بابای کتاب «خانهی درختی بهتر» پسری دارد که شیفتهی خانهی درختی است. بابای داستان ساعتها با پسرش مشغول کشیدن نقشهی خانهی درختیشان میشود. ساعتها برنامهریزی و طراحی میکنند، بعد به فروشگاه میروند و وسایل لازم را میخرند. پدر ساعتهای ارزشمند زندگیاش را به فرزندش هدیه میدهد و با کمک پسرش خانهی درختی زیبایی روی درخت خانهشان میسازند. حالا من میگویم زیبا، شما قبول کنید ولی واقعاً خانهی محقر و کجوکولهای است. اما پسرک خوشحال است. با خانهی درختیاش کیف میکند. هرچند شبیه نقشهاش نشده؛ نه سرسره دارد برای پایین رفتن، نه توانستهاند برایش لولهکشی کنند و گوشهاش آشپزخانه بسازند.
پسرک توی خانهی درختیاش خوش است که چشمش به حیاط خانهی همسایه میافتد. کلی کارگر دراز و کوتاه بسیج شدهاند و برای پسر همسایه خانهی درختی میسازند. در چشمبههمزدنی خانهی درختی آماده میشود. پسرک داستان به دیدار پسر همسایه و خانهی درختیاش میرود. خانهی درختی او همان چیزی است که پسرک آرزویش را داشته. بسیار مجهز و شیک و بینقص. حتی آشپزخانه هم دارد و شیر آب برای شستن دستها. پسرک به خانهی درختی خودش برمیگردد. آیا بابای پسر همسایه بابای بهتری است که چنین خانهی درختی زیبایی برایش سفارش داده یا بابای خودش که با تمام بضاعتش برای او وقت گذاشته و این خانهی درختی محقر را ساخته است؟ همیشه یک خانهی درختی بهتری هست اما آیا همیشه بابایی بهتر از بابای خودمان وجود دارد؟
کتاب «خانهی درختی بهتر» را جسیکا اسکات کرین نوشته است و انتشارات بازی و اندیشه با ترجمهی محبوبه نجفخانی آن را به زیور طبع آراسته است. کتابی خوب برای پنج تا هشت سالهها و همهی باباها.
5. «پدر، پرچین، پسرها» : پدر، خلاقیت، امیدواری
پدرها اگر ناامید شوند جامعه ناامید میشود. بدون اغراق میگویم. پدر خسته و ناامید میتواند اندوهی طولانی و غمی بزرگ و نامرئی اما جانکاه را بر جامعه تحمیل کند. اندوهی که شاید ریشهیابیاش سخت باشد، چون مردها ناامیدیشان را به زبان نمیآورند. در کتاب «پدر، پرچین، پسرها» همه چیز خوب پیش میرود. پدر با سه پسرش زمینی حاصلخیز دارند، حیوانات مختلف دارند و موقع کار آواز میخوانند. پدر آوازهایی دربارهی محصولات کشاورزی و حیوانات مزرعه میخواند. پسر بزرگ آوازی دربارهی کالسکهرانان، پسر دوم آهنگ مربوط به دریا و کوچکترین پسر دربارهی ویولنزنهای دورهگرد. تا اینکه خشکسالی میآید. پدر مجبور میشود مزرعه و حیوانات و همهی داراییاش را بفروشد و خانهای کوچک بخرد. کمکم دل آسمان و زمین به رحم میآید و خشکسالی میرود. آسمان میبارد و زمین سبز میشود. دور تا دور خانهی پیرمرد را پرچین پر میکند اما دیگر نه زمینی برای زراعت هست، نه حیوانی برای پرورش. اگر پدر ناامید شود پسرها ناامید میشوند. پس پدر از امکانات موجود برای تزریق امید استفاده میکند. پرچین را بهشکل حیوانات مزرعه اصلاح میکند. از پسرها میخواهد آنها هم هر قسمت پرچین را بهشکل دلخواهشان سر و شکل بدهند. پسر بزرگ از پرچین شکل یک کالسکه و اسب، پسر دوم کشتی بادبانی و پسر سوم گروهی نوازنده درست میکند. پسران پس از مدتی برای پیدا کردن کار از پیش پدر میروند. پس از مدتی دوباره پیش پدر برمیگردند، پیش منبع الهامشان. هرکدام کار آبرومندی پیدا کردهاند. اگر گفتید چه کاری؟
این داستان از دلسوزی و امیدواری عمیق و سازندهی پدرانه حکایت دارد. از مردی که در عین اینکه همه چیزش را از دست داده اما چراغی در دلش روشن است که میتواند پسرانش را نجات دهد. نویسندهی این کتاب پل فلیشمن است. ترجمهی کتاب را نسرین وکیلی به عهده داشته و انتشارات میچکا آن را برای کودکان دبستانی منتشر کرده است.
مطلب مرتبط:
پنج کتاب داستانی از بهترین کتابها با موضوع پدر برای مخاطب نوجوان