مجله میدان آزادی: امروز 11 آذر، به مناسبت تولد جلال آل احمد، از نویسندگان مهم ادبیات فارسی است. سبک زبانی او خاص و دلنشین است و مخاطب را با روایتش همراه میکند. از ویژگیهای این نویسندهی بزرگ این است که دربارهی وضعیت هنرهای زمانهی خودش روایتهایی با چاشنی نقد و نظر نوشته است. ما امروز به این بهانه، به سراغ یکی از دستنوشتههای جلال آل احمد رفتهایم. بخوانید بخشی از روایت سفر جلال آل آحمد به استان کرمان، اختصاص دارد به قالیباف و قالی کرمان که خانم پروانه شمسآبادی برای شما آماده کردهاند:
برگشتیم سراغ قالیبافها. به سه تا خانه سر زدیم. هر یک با دو دار قالی. یعنی از در خانهای میگذشتیم که شنیدیم صدایی میآید در حدود قرآن خواندن. اول گفتیم لابد رمضان است و مقابله دارند. اما پشت دیوار خانهی دوم ـ و همان آوا. که دقت که کردم دیدم عربی نیست. که انکشف استاد کار دارد نقشهی قالی را میخواند. به آوازی محزون و کشدار و ضربهای در آخر ـ همچو قافیه. و هجاها کوتاه و بلند. که تپیدیم توی خانه. در کوتاهی و بعد باغچهای خشک و بعد اطاقی و بعد باغچهی دیگری رنگین و شاداب ـ اما به دار آویخته. و از وسط بریده. و سه تا کودک پایش نشسته بر خاک. به تماشا که به ویجین . . . و بهجای در آوردن علفهای هرز ریشههای رنگین میکاشتند در شیار تارهای سفید. و هر سه دختر. سرهای بسته و انگشتهای باریک ـ با نوک ترکیده و قرمز. و اطاق بینور و یکیشان سرفهکنان. همان که نقشه را میخواند. به زحمت ۱۲ سالهای. که باز بغض آمد و دیدم که چه به زحمت میتوان پا نهاد برین قالی.
این صنعتی که نه پول سازمان برنامه را پس پشت دارد نه اعتبار بانک صنعتی را و نه وام بانک صادرات را و نه قرضهی بانک بینالمللی را. اما همچنان زنده است و به قیمت جوانی بیباعث و بانی ولایات ... .
و خانهی دیگر و قالی دیگر. و خانهی دیگر و قالیچهای. و ابریشمی. یک جا متن لاکی بود جای دیگر بیدمشکی یک جا ترنج بود و جای دیگر ترمه. اما زمینهی اصلی همه جا فقر بود و گرسنگی و رها شدن به تقدیر ... و آن یکی که سه ساله هم نمینمود! و خانهی سوم استاد کار مردی بود. سی ساله. میگفت برای شرکت فرش میبافیم. به گزی ۶۰ تومن مزد (از آن قالیها بود که در بازار متری هزار تومن میفروشند). و نقشه و پشم و ریسمان از شرکت و دار و ابزار کار و محل از ما.
به اختلاف اقوال شرک فرش تنها در ماهان ۲۵۰ تا ۳۰۰ دار قالی دارد. از مجموع ۸۰۰ داری که در تمام ماهان برپاست. و اگر پای هر داری بهطور متوسط سه نفر کار کنند میشود ۲۴۰۰ نفر. و جمعیت ماهان ۷ هزار. و وقتی متوجه باشی که این همه کشت و آبادی پای چنان آبی کار مردهاست میبینی که چرا این همه کودکان پای دار قالی میپژمرند.
و سلامت باد سر این شرکت فرش که بهجای تجدیدنظری در شرایط عادی بازار کار ... آمده عین همان شرایط را پذیرفته و شده یار و یاور استثمار. و بعد هم سلامتتر باد سر این هنرهای زیبا با آن عرض و طول دستگاهش که انگار این صنعت را وسیع کرده و دلش خوش است که نقشها را کج و کوله میکند... .
در هر هفت شمارهی «نقش و نگار» ـ که سیمین از ۳۴ تا ۳۹ برای آن اداره در میآورد و من دستی زیر بالش میکردم ـ مدام ازین قضیه دم زدهایم. اما کو گوش شنوا؟ و حتی طرح ملی کردن صنعت فرش را دادهایم (شماره ۶، بهار ۱۳۳۸، ص ۶۶) نه به آن معنی معهود ملی کردن! و اکنون بیفزایم که با یک«تعاون قالیبافی» چه واسطهها که دستشان از استثمار این صنعت بریده خواهد شد.
منابع
به نقل از کتاب فرهنگ جلال آلاحمد به کوشش مصطفی زمانینیا، جلد دوم: ادب و هنر
این مطالب در کتاب کارنامهی سهساله نیز ذکر شده که برخی از آن به عنوان «گذری به حاشیه کویر» سفرنامهی جلال آلاحمد به کرمان یاد میکنند.