مجله میدان آزادی: این بار در ستون «بهترین سریالهای تلویزیون» دربارهی سریال «خوشرکاب» خواهیم گفت. این یادداشت را به قلم آقای «محمدصالح فصیحی»، در بیستمین صفحه از پروندهی «روزی روزگاری تلویزیون» بخوانید:
سریال «خوشرکاب»، تولید گروه حماسه و دفاع شبکهی یک، نوروز 1382 و در اواخر دورهی مدیریت علی لاریجانی بر سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، در پانزده قسمت روی آنتن رفت.
خوشرکابی که احتمالاً پربينندهترین کار علی شاه حاتمی، کارگردان آن است. محمد کاسبی، مجید صالحی، امیر نوری، مونا فرجاد و مریم سعادت بازیگران اصلی «خوشرکاب» هستند.
«خوشرکاب» در اوایل دههی هشتاد ساخته شد؛ وقتی جنگ تمام شده و مخاطبان قشر جدید جوانی هستند که در زمان انقلاب و جنگ کودک بودند و جریان اصلی انقلاب و جنگ را تشکیل نمیدادند و حالا برای اینکه با انقلاب همراه شوند باید محتوایی متفاوت از قبل برایشان تولید کرد که به مذاقشان خوش بیاید. این جریان جدید تولید آثار دفاع مقدس و انقلاب، از اوایل دههی هشتاد آغاز شد که «خوشرکاب» از اولین نمونههای آن است.
داستان سریال خوشرکاب
محمد کاسبی در نقش «آقاتقی»، یک رانندهکامیون است. شمایل او همان چیزی است که با شنیدن کلمهی رانندهکامیون به ذهنمان میآید. لحنش، لباسش و منشش، کاملاً یک رانندهکامیون است. آقاتقی بههمراه مجید صالحی در نقش عزت، شاگرد آقاتقی، باید طبق سهمیه مدتی کامیونش را به مناطق جنگی ببرد. داستان از آنجا شروع میشود که تقی عاشق و شیدای کامیونش است. یک داف هلندی قرمز که همیشه بهترین رسیدگی را از طرف تقی داشته و یک خط هم رویش نیفتاده. این آدم بیخبر از جنگ و جبهه سرش با ماشین سنگینش گرم است. با اینکه میترسد در مناطق جنگی اتفاق بدی برای کامیونش بیفتد و به قول گفتنی دلش نیست، اما وارد فضای جبهه و جنگ میشود. آنجا حال و هوای میدان جنگ و سربازان این شخص را بهشدت تحتتأثیر قرار میدهد که باعث تغییری شدید و عمیق در شخصیت او میشود.
دو سال بعد از پخش سریال، ادامهی این داستان تحول تقی در سریالی به اسم «خوشغیرت» در چهارده قسمت با کارگردانی شاه حاتمی پخش شد.
نگاهی به پیرنگ و فیلمنامه سریال خوشرکاب
فیلمنامهی «خوشرکاب» از فیلمنامههای خوشساختی است که یک پا در داستانهای شخصیت مدرنیستی دارد و یک پا در پیرنگهای کلاسیک. هم شخصیتمحور است و داستان تحولات شخصیتی تقی را بیان میکند، هم داستانمحور است و یک ماجرای سادهی دوستداشتنی را روایت میکند که اولی فرم مدرن و دومی فرم کلاسیک شاهپیرنگ است.
فیلم از فرم کلاسیک شاهپیرنگ شروع میشود و کمکم نمک پلات مدرن به آن اضافه میشود. تقی راننده کامیون است. همان چیزی که یک اثر در ژانر جادهای به آن نیاز دارد. ترکیب راننده، مرکب و جاده رابطهای میسازند که ژانر جادهای نامیده میشود. ژانری که در ایران نمونههای خوب و موفق زیادی از آن نداریم. از نمونههای خارجی مشهور در ژانر کلاسیک سینمای جادهای میتوان به «دلیجان» ساختهی جان فورد اشاره کرد. «توتفرنگیهای وحشی» در ژانر مدرن سینمای جادهای ساختهی اینگمار برگمان و «پاریس، تگزاس» ساختهی ویم وندرس نمونهی فرم مینیمالیستی ژانر جادهای و «ضد مرگ» اثر تارانتینو هم نمونهای پستمدرن از سینمای جادهای است.
انتخاب ژانر جادهای انتخاب هوشمندانهای است. چون اولاً ژانری است که در ایران خیلی به آن پرداخته نشده و دوم اینکه برای روایت یک ماجرای کلاسیک چه بهتر از داستان جاده و سفر که در آن لوکیشن و حادثههای زیادی متصور است. و سوم هم اینکه برای پرداختن به شخصیت، ژانر جادهای ژانر درخوری است؛ از قدیم گفتهاند «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی».
اجازه دهید ابتدا فرم روایی سریال را بررسی کنیم. تقی با یک کارکتر تیپیکال با ماجراهایی که در مسیر رخ میدهد، دست و پنجه نرم میکند. گفتم که ابتدا فرم سریال کلاسیک است. موانع سر راه تقی درونی نمیشوند و ما صرفاً کلنجار رفتن تقی و ماجراهای مسیر را مشاهده میکنیم؛ روشی بسیار مناسب برای معرفی شخصیت تقی، تا وقتی وارد محیط جنگ میشود تکلیفمان با او و اینکه او کیست، چگونه مردی است و چه میخواهد روشن شده باشد. بعد از رسیدن تقی و عزت به جبهه است که روند داستان، صحنهها و دیالوگها همه درونی میشود و دیگر قرار نیست کشمکش تقی و مصائبش را دنبال کنیم. حالا تقی باید با خودش کلنجار برود و تغییرات در لحن و نگاه و اکت بازیگر نشان تغییرهای بنیادین کارکتر است. چیزی که «خوشرکاب» را به «خوشغیرت» تغییر میدهد.
راننده اولین رکن سینمای جادهای است و ضلع دوم مرکب او است. داف هلندی آقاتقی از یک ماشین سنگین صرف فاصله میگیرد ولی هیچ وقت به شخصیت تبدیل نمیشود. یعنی چه ماشین شخصیت نمیشود؟
فیلم «خوشههای خشم» جان فورد را در نظر بگیرید. یک خانوادهی پرجمعیت که با یک کامیون راهی کالیفرنیا میشوند. خود کامیون کمکم بخشی از خانواده میشود، انگار که تشخصی برای خود دارد. یک نمونهی دیگر که از سینمای جادهای نیست «ارتش سایهها» اثر ملویل است. در صحنهی قتل سیمون سینیوره وقتی ماشین منتظرش میایستد تا برسد و او را به قتل برسانند یک کل واحدی تشکیل میشود که خود ماشین است، نه آدمهای درون او. کامیون تقی یک جسم صرف نیست ولی تشخصی هم ندارد که به یک کارکتر مستقل تحتعنوان مرکب تبدیل شود.
ضلع یا رکن سوم هم که مسیر و جاده باشد در سریال کم پرداخته شده. اصولاً سریال «خوش رکاب» یک اثر جادهای است که بیشتر از اینکه با جاده کاری داشته باشد با شخصیتش سروکار دارد و اصل ماجرا تغییر تقی است. برای همین در آن از خیلی از نماهای باز جادهها و موسیقی خاص سفرهای جادهای خبری نیست.
تیتراژ پایانی سریال «خوشرکاب» با صدای «علی خلج»
با این همه شخصیتهای جذاب و خواستنی، لحن طنازانهی سریال و مسیر داستانی پرهیجانی که برای مخاطبش تکراری نمیشود، سریال خوشساختی را که نوروز ۸۲ پخش شد، به یکی از پربینندهترین سریالهای آن سال تبدیل کرد. «خوشرکاب» طوری با اقبال عمومی روبهرو شد، که خیلی زود دنبالهی آن «خوشغیرت»، هم ساخته شد.