دوشنبه 12 شهریور 1403 / خواندن: 12 دقیقه
روزی روزگاری یک هابیت؛ به مناسبت سالروز درگذشت خالقش

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار جان رونالد رول تالکین

جان رونالد رول تالکین (۱۹۷۳-۱۸۹۲م) برای خیلی از ما با فیلم‌های «ارباب‌حلقه‌ها» آغاز شد. فیلم‌هایی که پیتر جکسون ساخت، چیزی را برای‌مان زنده کرد که سال‌ها بود دیگر احساسش نمی‌کردیم: جادو. جادوی سینما؛ جادویی که یک‌باره همه‌ی ما را گرفت و یکی‌یکی به دامان کتاب‌های تالکین انداخت.

4.5
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار جان رونالد رول تالکین

مجله میدان آزادی: جان رونالد رول تالکین، زبان‌شناس و نویسنده‌ی نام‌آشنای بریتانیایی و خالق اثرهای مهم «ارباب حلقه‌ها» و «هابیت» است که تک‌نگاری امروز مجله میدان آزادی به مناسبت سالگرد درگذشت او، به زندگی و آثار این نویسنده اختصاص یافته است. «محمد فائزی‌فرد» ما را به شناخت بیشتر تالکین فرامی‌خواند: 

جان رونالد رول تالکین (۱۹۷۳-۱۸۹۲م) برای خیلی از ما با فیلم‌های «ارباب‌حلقه‌ها» آغاز شد. فیلم‌هایی که پیتر جکسون ساخت، چیزی را برای‌مان زنده کرد که سال‌ها بود دیگر احساسش نمی‌کردیم: جادو. جادوی سینما؛ جادویی که یک‌باره همه‌ی ما را گرفت و یکی‌یکی به دامان کتاب‌های تالکین انداخت.

دنیای عظیمی که عمیقاً ‌باورپذیر و واقعی بود، حتی با وجود آن الف‌های درختی، و آن‌قدر گسترده بود که می‌دانستیم اگر چشم به کوه هلاکت دوخته‌ایم، جاهای دیگری در این دنیا، موجودات دیگری زندگی می‌کنند. واقعی بودن یعنی همین؛ یعنی اینکه اگر بعد از این همه‌ سال به کسی که فقط فیلم را دیده است بگوییم در شمالی‌تر، همان زمان که نبردِ پشت دروازه‌ی سیاه را می‌دیدی، یک نبرد دیگر هم در جریان بوده است، باور می‌کند. می‌داند آن بیرون، خارج از قاب دوربین، جهان تالکین پیش می‌رود و زمان و مکان در آن معنای ویژه‌ی خود را دارد.


تالکین؛ کدام خدا؟

اما تالکین که بود که چنین جهان فانتزی را زیر و رو کرد؟

حتماً شنیده‌اید که نویسنده خدای داستان خود است. اگر با این قاعده بخواهیم قضاوت کنیم، تالکین باید ارو ایلوواتار باشد. خدای یگانه‌ای که جهان آردا را از نغمه‌ای عمیق آفرید. نغمه‌ای که مانند عقول ده‌گانه‌ی سهروردی از مجرای آینور (مقدسان) پایین چکید تا به آردا رسید. خلقت در جهان تالکین این‌گونه است؛ پر از استعاره و اشاره به چیزی فراتر از داستان. خدای جهان تالکین، خدایی ابراهیمی است که فرستادگانش را راهی جهان مادی می‌کند تا شر، نفوس آدمی و الفی را، یا حتی نفوس دورفی را سیاه و مسموم نکند.

راستش تالکین، مسیحی معتقدی بود. پس بیایید دور این عبارت را خطی بزرگ، قرمز و ضخیم بکشیم. اصلاً امکان ندارد که تالکین ارو ایلوواتار باشد. تالکین یکی جایی پایین‌تر از خدایی است که جهان را آفریده. مثلاً می‌تواند یکی از والار باشد؟ همان عقول برتری که خلقت از مجرای آن‌ها جریان یافت؟ مثلاً اولمو باشد؟ که در میان نهرها و رودها، در شکاف عمیق دریاها نغمه سر می‌دهد؟ اولمویی که آواز می‌خواند و برترین خصیصه‌اش تکرار همان نغمه‌ای است که از مبدأ آفرینش بر او نازل شده است. در جهان آردا، الف‌ها که نزدیک‌تر از دیگر مخلوقات به خدای داستان هستند، نغمه‌ی او را در میان موج‌ها و شرشر آب می‌شنوند. و عجیب اینکه پلیدی در میان دریاها راه به جایی ندارد. آن زمان که پلیدی قوی‌تر از همیشه سر برآورد، زمین‌ها را سوزاند، فساد را گستراند و کوه‌های سیاه را برافراشت، اما دریاها! دریاها هرگز سر خم نکردند. با این همه هرچند که تالکین نیز چون اولمو نغمه‌ای سر داده است اما هنوز هم تالکین، اولمو نیست. اولمو از گاندالف هم برتر است و گاندالف همان فرستاده‌ای است که با دیگر فرستادگان بر جهان ماده نزول کرد تا راهنمایی باشد برای مخلوقات و با کمک آن‌ها شرارت را عقب براند. گاندالف وجهی از مسیح است، پس او را هم کنار می‌گذاریم. خلاصه و کوتاه بخواهم بگویم، تالکین یک هابیت است.

کوچک‌ترین عضو از لیگ مخلوقات شعورمندی که بر سرزمین آردا گام برمی‌دارند. حقیقت همین است که تالکین در این دنیای عظیمی که ساخته است، کوچک‌ترین نقطه را برای اقامت برگزیده است. موجود صلح‌طلب و کوچکی که دنیا او را به میانه‌ی آشوب می‌کشاند.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1403/Tolkien.jpg?ver=qpbvEQQDrjeg6EOT_d2e7g%3d%3d
جی آر تالکین


تالکین چگونه تالکین شد؟

تالکین در اطراف بیرمنگام زندگی می‌کرد. جایی سبز و خوش‌آب‌وهوا که آسیاب آبی قدیمی و کوچکش شباهت زیادی به خانه‌های هابیتی دنیای آردا داشت. جایی که دوران معصومیت و شادی‌اش را آنجا می‌گذارند. دور از چنگال وحشتناک و سیاه دوران صنعتی که خیلی زود خود را در بخشی از بیرمنگام نشان داد. جایی که دودکش‌های بلند کارخانه‌ها به آسمان، سیاهی می‌پاشید. موردوری که پیش می‌آمد تا خانه‌ی کوچک و شاد او را نیز در مشت محکمش بفشارد.

اما جای دیگری هم بود که تالکین را به چنین درک و جهان‌بینی‌ای برساند. جنگ ‌جهانی اول خیلی زود از مشرق سرزمینی که در آن می‌زیست شعله کشید. شعله‌ای درهم‌کوبنده و بزرگ. شعله‌ای که علم و صنعت هیولاهایش را هزاران برابر دهشتناک‌تر می‌کرد. ویرانی پیش می‌آمد و تالکین جوان را به مقابله فرامی‌خواند. موجودی کوچک که در ظاهر هیچ تأثیری بر این ماشین بزرگ جنگی نمی‌گذاشت، اما حقیقت این بود که با وجود تمام تلخی‌ها همین مهره‌های کوچک تأثیرات بزرگ را باعث می‌شدند. پس اینکه تالکین خودش را هابیت کوچکی در آن دنیای وسیع می‌دید از بی‌اعتمادبه‌نفسی ناشی نمی‌شد. او خوب می‌دانست که کیست و در برابر عظمت جهان کجای ماجرا ایستاده است. او خوب اطلاع داشت که همین موجود کوچک، می‌تواند بزرگ‌ترین قدرت‌ها را به چالش بکشد و همین موجود کوچک است که سرنوشت بزرگ‌ترین امپراتوری‌های انسانی، الفی و دورفی را رقم می‌زند. اوست که قدرت را در آتش می‌سوزاند و پلیدی را به دخمه‌های دوری که در آن پدید آمده است، پس می‌زند.

روزی پای برگه‌ی یکی از دانش‌آموزانش نوشت: «در سوراخی، در زمین، هابیتی زندگی می‌کرد.»
با آنکه خودش در نامه‌هایش می‌گوید نمی‌دانسته این جملات از کجا آمده‌اند، اما شاید این جمله پاسخ به سؤالی بود که در ناخودآگاهش شکل یافته بود. اینکه ضعیف‌ترین موجود برای نابودی تاریکی کدام است؟ یک هابیت!


«در سوراخی، در زمین، هابیتی زندگی می‌کرد.»

این هابیت که بیرون آمدنش از سوراخ، سنگ‌ریزه‌ای بود برای نابودی تاریکی، جهان ادبیات فانتزی را چنان تکان عظیمی داد که هرگز به دوران پیش از «ارباب حلقه‌ها» بازنمی‌گردد.


هابیت و ارباب حلقه‌ها

او کتاب‌های مهمی نوشت و میراث عظیمی بر جا گذاشت. هرچند دستاوردهای او تنها به کتاب‌هایش محدود نمی‌شود، اما پل میان ما و او همین کتاب‌ها هستند. پیش از همه، کتاب «هابیت» منتشر شد. داستان هابیت کوچکی که اولین بار از گودال گرم ‌و نرمش بیرون جهید و به کشف جهان پرداخت. چنان جسارتی که همه‌ی هم‌نوعانش او را دیوانه می‌پنداشتند، یا دست‌کم عجیب می‌دیدندش. هم اوست که حلقه‌ی قدرت را از گودال‌های عمیق بیرون می‌کشد و آغاز تمام ماجراها می‌شود.

هابیت‌ها را باید مردم عادی دانست. مردمی که قدرت به‌واقع در دستان آن‌هاست. حتی پیش از بیلبو باز هم دو هابیت هستند که حلقه را از عمق آب بیرون می‌کشند. «مردم» در داستان «هابیت» قدرت را در دست دارند و اعمال‌شان آن قدرت را هدایت خواهد کرد؛ خواه به‌سوی خوبی، خواه به‌سوی شر و پلیدی.

در اثر بعدی او که «ارباب حلقه‌ها»ست، باز هم هابیت‌ها قهرمانان واقعی هستند. «مردم عادی» بار این تقدیر عظیم را به دوش می‌کشند. همان‌طور که در جنگ جهانی تجربه کرده بود و می‌دید که مردم هزینه‌ی جنگ را خواهند پرداخت. این اثر به هابیت، به مردم عادی می‌پردازد و مسیحی که در سه پیکر متجلی می‌شود و رنج آدمیان را به دوش می‌کشد، از کوه هلاکت بالا می‌رود و انگشت خود را، نشانی از خود را، فدا می‌کند تا آدمی و جهان را از گناه بزرگی که بر دوش می‌کشد رها سازد.

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1403/%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA.jpg?ver=9Y5AvBZY29mYrKaU33aqpg%3d%3d
رمان «هابیت» تالکین


ردپای افلاطون

قدری هم از فلسفه‌ی قدرت بگوییم. حلقه‌ی قدرت که نابودی‌اش به دست همین مردم عادی سرزمین میانه است، ریشه‌ای عمیق در فلسفه و اخلاقیات دارد. 

ماجرا به رساله‌ی «جمهور» افلاطون برمی‌گردد و داستانی که پرسشی اساسی در دل خود دارد. اینکه اگر ترس از عقوبت رفتار ظالمانه وجود نداشته باشه، آیا باز هم کسی عادلانه رفتار می‌کند؟
گیگس در «جمهور»، چوپانی است که برای پادشاه گله‌داری می‌کند. روزی شکافی در برابرش ظاهر می‌شود و گیگس به داخل شکاف راه می‌یابد. آنجا سرگذشتی عجیب را از سر می‌گذراند و در آخر ماجرا، حلقه‌ای را از دست یک مرده بیرون می‌کشد. حلقه‌ای که به او قدرت نامرئی شدن می‌دهد؛ امکان اعمال قدرت و ظلم، بی‌آنکه دیده شود و عقوبتی در پی باشد. یاد نامرئی شدن فرودو و بیلبو نیفتادید؟

https://azadisq.com/Portals/0/images/content/1403/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%20%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%20%D8%A7%D9%81%D9%84%D8%A7%D8%B7%D9%88%D9%86.jpg?ver=3aO0nU41mjyEn8Bxu0jV0A%3d%3d
رساله‌ی «جمهور» افلاطون

شباهت ماجرا اما فقط همین نیست. حلقه پاسخی است به سؤالی که مطرح شده بود. گیگس به شری عظیم بدل می‌شود. او پادشاه را می‌کشد و جنایات و ظلم‌های زیادی می‌کند. در واقع حلقه، گیگس را به فساد می‌کشاند. همان کاری که حلقه‌ی یگانه با پادشاهان انسان، گالوم و خیلی‌های دیگر کرد.

بعدها سقراط پاسخ این پرسش را می‌دهد؛ همان پاسخی که تالکین نیز به آن رسیده است. سقراط می‌گوید که عدالت و ظلم ربطی به توان و ناتوانی انسان ندارد. این‌طور نیست که عدالت حس انتقام شخص ناتوان نسبت به قدرت شخص ظالم باشد. او استدلال می‌کند که ظلم شخص قدرتمند، یعنی سقوطش در برابر قدرت حلقه. چیزی که باعث می‌شود شخص ظالم با وجود قدرتی که دارد، شاد نباشد. با‌این‌حال شخص عادل حتی اگر حلقه را در دست داشته باشد، با مهار این قدرت، شاد می‌ماند. تالکین نیز نشان می‌دهد که همین انسان‌های عادی، عدالت را برمی‌گزینند و قدرتی را که ظلم در پی داشته باشد در دریایی از آتش نابود می‌کنند.


دیگر آثار تالکین

در آخر باید اشاره کرد که آثار تالکین تنها به «هابیت» و «ارباب حلقه‌ها» محدود نمی‌شود. دو کتاب دیگر، به نام‌های «ماجراهای تام بامبادیل» و «درخت و برگ» را خود تالکین منتشر کرد و آثار دیگری را پس از مرگ او از میان نوشته‌هایش گرد آوردند که حجمی بیشتر و عظیم‌تر از آثار منتشرشده‌ی اوست. این آثار ریشه‌های جهانی که تالکین خلق کرده بود شرح می‌دهند و از تاریخی می‌گویند که در جای‌جای این سرزمین و از ابتدایی‌ترین روزها جریان می‌یافت و پیش می‌آمد. درست مانند همان نغمه‌ای که جریان یافت و جهان آردا را آفرید.




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
نویسنده خدای داستان خود است. اگر با این قاعده بخواهیم قضاوت کنیم، تالکین باید ارو ایلوواتار باشد. خدای یگانه‌ای که جهان آردا را از نغمه‌ای عمیق آفرید. نغمه‌ای که مانند عقول ده‌گانه‌ی سهروردی از مجرای آینور (مقدسان) پایین چکید تا به آردا رسید. خلقت در جهان تالکین این‌گونه است؛ پر از استعاره و اشاره به چیزی فراتر از داستان.

او کتاب‌های مهمی نوشت و میراث عظیمی بر جا گذاشت. هرچند دستاوردهای او تنها به کتاب‌هایش محدود نمی‌شود، اما پل میان ما و او همین کتاب‌ها هستند. پیش از همه، کتاب «هابیت» منتشر شد. داستان هابیت کوچکی که اولین بار از گودال گرم ‌و نرمش بیرون جهید و به کشف جهان پرداخت. چنان جسارتی که همه‌ی هم‌نوعانش او را دیوانه می‌پنداشتند، یا دست‌کم عجیب می‌دیدندش. هم اوست که حلقه‌ی قدرت را از گودال‌های عمیق بیرون می‌کشد و آغاز تمام ماجراها می‌شود.

مطالب مرتبط