جمعه 09 آبان 1404 / خواندن: 6 دقیقه
به مناسبت سالروز درگذشت شاعر معاصر فارسی

تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار سلمان هراتی

«سلمان هراتی» همزمان با بهار طبیعت، در اولین روز ماه اردیبهشت 1338 در روستایی به نام مزردشت تنکابن استان مازندران چشمان خود را به طبیعت زیبای پیرامونش گشود و این شروع سبز در جنگل‌های مازندران بعدها عطر خوشی را به نوشته‌هایش داد.

5
تک‌نگاری: نگاهی به زندگی و آثار سلمان هراتی

مجله میدان آزادی: امروز 9 آبان ماه، سالروز درگذشت شاعر سرشناس فارسی «سلمان هراتی»، یکی از شاعران مهم زبان فارسی است. به همین مناسبت بخوانید تک‌نگاری نگاهی به زندگی و آثار این شاعر اثرگذار فارسی را به قلم فاطمه پالیزوان:

 

سلمان هراتی
«سلمان هراتی»

شاعر باغ سبز 

«سلمان هراتی»1 همزمان با بهار طبیعت، در اولین روز ماه اردیبهشت 1338 در روستایی به نام مزردشت تنکابن استان مازندران چشمان خود را به طبیعت زیبای پیرامونش گشود و این شروع سبز در جنگل‌های مازندران بعدها عطر خوشی را به نوشته‌هایش داد. پدرش، عقیل نام داشت و مادرش نقره و آن‌ها را خانواده‌ای سنتی و مذهبی می‌دانستند. در سال 1345 وقتی که سنش شرایط لازم برای ورود به مدرسه را پیدا کرد، مدرسۀ روستا پذیرای حضورش شد. حوالی سال 1351 بود که همزمان با کار در یک خرازی، تحصیلات متوسطه در رشتۀ ادبی را به‌صورت شبانه آغاز کرد. و از همین زمان بود که طبیعت پیرامونش حرف‌های زیادی با او برای گفتن پیدا کرد و او شاعری را آغاز کرد. 

پنج سال بعد در سال 1356 در سال آخر دبیرستان مردود شد و برای شرکت در امتحانات متفرقۀ نهایی، به تهران آمد و با قبولی در امتحانات در تهران ماند و همزمان به کار در بیمارستان مشغول شد. حضورش در تهران و زندگی شهرنشینی خیلی او را نگه نداشت و دو سال بعد به تنکابن بازگشت و به سراغ خدمت و سربازی رفت. پس از دو سال برای تحصیل در کاردانی رشتۀ هنر مرکز تربیت معلم به تهران آمد و در رشتۀ عکاسی و نقاشی تحصیلاتش را ادامه داد. در همین سال‌ها بود که با حوزۀ هنری انقلاب اسلامی تهران آشنا شد و به‌صورت هفتگی در جلسات ادبی آن‌ها شرکت ‌می‌کرد. 

ازدواج با دخترخاله‌اش خانم «خورشید قنبر هراتی» و تولد «رابعه» و «رسول» خانوادۀ کوچک هراتی را در سال 1361 شکل داد. او دو سال بعد ازدواجش با خانوادۀ خود به شهر تنکابن بازگشت و در واجارگاه از توابع لنگرود به آموزگاری مشغول شد. در سال 1364 اولین مجموعه‌شعر خود با عنوان «از آسمان سبز» شامل شعرهای نو، چهارپاره، غزل، مثنوی، دوبیتی و رباعی را منتشر کرد. 

مزار سلمان هراتی
مزار «سلمان هراتی» در تنکابن

سلمان تازه آغاز شده بود؛ ولی ناتمام و بی‌فرجام!

او یک سال بعد از انتشار اولین کتاب خود، در پاییز طبیعت در حالی که هنوز حرف‌های زیادی برای گفتن داشت و به قول دوستانش «سلمانی که می‌خواست و می‌توانست بود، بسی فراتر از سلمانی بود که بود.» در اولین و آخرین سفر خانوادگی‌اش به کاشان در روز 9 آبان 1365 بر اثر تصادف مینی‌بوس در گسکرمحله رودسر، در مسیر تنکابن به واجارگاه به سمت آسمان سبز ابدیت خودش پرواز کرد و غم بزرگی را برای دوست‌دارانش به یادگار گذاشت. او در این سفر تنها 27 سال داشت و دوستانش در میان آخرین برگ‌های شعرش که  آن روز همراه خودش برده بود، نیایش‌واره‌هایی را پیدا کردند که به قول خودشان با خون سلمان امضا شده بود و بعد از رفتنش به چاپ رسید. پیکر او را در تنکابن به خاک سپردند. درحالی‌که روی سنگ مزارش بخشی از شعرش را به یادگار حک کرده بودند:«آه از پاییز سرد، ای کاش من/ از تو باغی در بهاران داشتم». همچنین او چندی قبل از این که چشمانش را برای همیشه بر زمین ببندد و راهی آسمان شود، مرگ خودش را پیش‌بینی کرده بود. آنجا که سروده بود: 

«من هم می‌ميرم
اما در خيابانی شلوغ
در برابر بی‌تفاوتی چشم‌های تماشا
زير چرخ‌های بی‌رحم ماشين
ماشين يک پزشک عصبانی
وقتی که از بيمارستان بر می‌گردد
پس دو روز بعد
در ستون تسليت روزنامه
زير يک عکس 6 در 4 خواهند نوشت
ای آنکه رفته‌ای...
چه کسی سطل‌های زباله را پر می‌کند؟» (تابستان ۶۵، تنکابن)


آذرباد؛ پرنده‌ای آزاد و بلندپرواز

«آذرباد» نامی بود که در آغاز شاعری برای تخلصش برگزیده بود. به معنای رستن و رستگاری جستن و نوعی مرغ آبی و آسمانی. آذرباد را «به پرنده‌ای می‌گفتند که محدود به قیود دست‌وپاگیر زمینی نبود! و پرواز به سوی آسمان آینده را برای کشف آفاق تازه، بال گشوده بود تا نهایت اوج خود را در پرواز بیازماید.» 


سلمان در آیینۀ شاعران معاصر

سلمان از هم‌ولایتی‌های «نیما یوشیج» بود و می‌توان گفت اولین کسی که سلمان از او اثر گرفته؛ همین نیما یوشیج است. او یکی از ادامه‌دهندگان راه نیما در زمینۀ شعر نوی فارسی است که فراتر از یک تقلید صرف با روش خودش باعث بسط و گسترش این نوع شعر بعد از انقلاب اسلامی شده است. 

در کنار نیما، «سهراب سپهری» نیز از چشمه‌های الهام‌بخش سلمان هراتی بود. شعر سلمان تقاطعی از طبیعت و شعر اجتماعی است که همراه عرفان روستایی شده و رنگ‌وبویی از شعرهای سهراب به خود گرفته است. او با تخلص آذرباد در شعرهایش همانند «سهراب سپهری» جغرافیای خاصی را به تصویر می‌کشد و عناصر طبیعی در آن‌ها حرف اول را می‌‎زنند. گویی که این پرندۀ بلندپرواز، بر آسمان زمین در حال حرکتی است که با آن ارتفاع همه چیز برایش دیدنی شده و حالا به دنبال نشان دادن آن زیبایی به دیگران است. این ویژگی و صداقتی که در پشت کلماتش به چشم خواننده می‌آید، منتقدان را به این سمت برده است که سلمان از شعرهای سهراب سپهری، شاعر سرشناس شعر نوی معاصر، تاثیر پذیرفته است:

«تابستان، پابرهنه 
از ساحل رودخانه گذشت
پاییز از جنگل سرازیر شد
با طغیان آب‌ها
و رقص برگ‌ها
تن نمناک خاک را فرامی‌گیرد
اما من هنوز گرمم
از آن نگاه تابستانی و سبز
آسمان از هر جا که تو باشی شروع می‌شود... » (از مجموعۀ «دری به خانۀ خورشید»، نیایش‌‌واره‌ها، شمارۀ 13)

زندگی روستایی، طبیعت بکر مازندران، قرار گرفتن در شرایطی که از نزدیک نظاره‌گر چوپانی و آداب مختلف روستا باشد، به سلمان هراتی زبانی داده است، بسیار نزدیک به زندگی روستا؛ ساده، صمیمی، لطیف، هماهنگ با آرامش و سکوتی تأمل‌برانگیز. او سعی می‌کند همانند یک نقاش زبردست، تک‌تک عناصر طبیعت را با کلماتش رنگ بزند و طرحی تازه به آن‌ها بدهد:

«گاهی آنقدر واقعیت داری 
که پیشانی‌ام
به یک تکه ابر سجده می‌برد
به یک درخت خیره می‌شوم 
از سنگ‌ها توقع دارم 
مهربانی را 
باران بر کتفم می‌بارد 
دست‌هایم هوا را در آغوش می‌گیرد 
شادی 
پایین‌تر از این مرتبه است 
که بگویم چقدر 
گاهی آنقدر واقعیت داری 
که من 
صدای فروریختن 
شانه‌های سنگی شیطان را می‌شنوم 
و تعجب نمی‌کنم 
اگر ببینم ماه 
با بچه‌های کوهستان 
گل گاوزبان می‌چیند؟» (از مجموعۀ «دری به خانۀ خورشید»، نیایش‌‌واره‌ها، شمارۀ 4)

از دیگر شاعرانی که منتقدان معتقد هستند سلمان هراتی از آن‌ها تاثیر گرفته، «فروغ فرخزاد» است. از دوستانش نقل می‌کنند که:

«هر هفته جلسۀ شعر در حوزۀ هنری برپا بود. او هم پنجشنبه به پنجشنبه از شمال می‌آمد. شعرها را می‌شنید، سوغاتی‌ها را می‌داد، شعرش را می‌خواند، گپ‌و‌گفت‌ها را می‌زد و فردایش بازمی‌گشت به شمال؛ اما صبح آن پنج‌شنبۀ آخر، یک‌سر به قبرستان ظهیرالدوله زده بود. نارنگی‌ها را گذاشته بود سر قبر فروغ فرخزاد و دست خالی آمده بود حوزه.»

«مصطفی علی‌پور» هم در خاطراتش نقل می‌کند که سلمان هراتی برای این که فوت‌وفن شاعری را به او یاد بدهد، کاسِت شعرخوانی فروغ فرخزاد و شاملو را به او داده تا تجربۀ شعری آن‌ها را جدی بگیرد و در مسیر پیشرفت خودش از آن‌ها استفاده کند. این خاطرات بیانگر آن است که سلمان هراتی به‌دقت تجربۀ شاعری معاصرانش را زیرنظر داشته و سعی می‌کرده از آن‌ها الهام بگیرد. 

اما این که سلمان هراتی از «نیما یوشیج»، «سهراب سپهری»، « فروغ فرخزاد» و «احمد شاملو» تاثیر پذیرفته باشد به این معنا نیست که او ویژگی منحصربه‌فردی از خود ندارد و صرفا مقلد شعرهای آن‌هاست. تصویرسازی‌های سلمان در شعرهایش نسبت به طبیعت بسیار بدیع و نو است و مفاهیمی مانند خدا، ایمان، دفاع مقدس، عدالت و حقیقت از المان‌های کلیدی مفاهیم شعرهایش هستند که به نحوی تازه و نو آن‌ها را به تصویر کشیده است. 

مجموعه‌کامل اشعار سلمان هراتی
مجموعه‌کامل شعرهای «سلمان هراتی»

سبک شعری و مضامین

شعر اجتماعی و عدالت‌خواهانه، اولین مشق‌های جدی او بعد از انقلاب بود. به طوری که او را می‌توان از پیشگامان شعر اعتراضی بعد از انقلاب دانست. که بعد از سلمان هراتی، «علیرضا قزوه» و «محمد حسین جعفری» و... از او تاثیر پذیرفته بودند و راه او را ادامه دادند. 

اکثر شعرهای سلمان هراتی، در قالب سپید است؛ اما در قالب‌های مختلف شعری هم سعی کرده است تمرین شاعری کند. همچنین او در غزل نو یکی از مهم‌ترین شاعران پس از انقلاب است که آثار ارزشمندی را از خود به جا گذاشته: 

«دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است
مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست 
هزار عرصه برای پریدنم تنگ است

اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود 
فروپریدن و در خاک بودنم ننگ است
چگونه سر کند اینجا ترانۀ خود را 
دلی که با تپش عشق او هماهنگ است؟
هزار چشمۀ فریاد در دلم جوشید
چگونه راه بجوید که روبه‌رو سنگ است
مرا به زاویۀ باغ عشق مهمان کن
در این هزاره فقط عشق، پاک و بی‌رنگ است»

ایران، از دغدغه‌های مهم شعرهای اوست. به‌طوری‌که وقتی شروع به خواندن شعرهایش می‌کنید، در جای‌جای آن این موضوع به چشمتان می‌آید. یکی از معروف‌ترین شعرهای او در این زمینه، شعر «دوزخ و درخت گردو» است که بخشی از آن را با هم می‌خوانیم: 

«ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم
وطن من!
ای تواناترین مظلوم
تو را دوست می‌دارم!
ای آفتاب شمایل دریادل
و مرگ، در کنار تو زندگی است
ای منظومۀ نفیس غم و لبخند
ای فروتن نیرومند!
ایستاده‌ایم در کنار تو سبز و سربلند
دنیا دوزخ اشباح هولناک است
و تو آن درخت گردوی کهن‌سالی
و بیش از آن‌که من خوف تبر را نگرانم
تو ایستاده‌ای
بگذار گریه کنم
نه برای تو
که عشق و عقل در تو آشتی کرده‌اند
که دست‌های تو سبز است
و آسمان تو آبی
و پسران تو
مردان نیایش و شمشیرند
و مادران صبوری داری
و پدرانی به غایت جرأتمند
و جنگل‌هایی در نهایت سبزی و ایستادگی
و دریاهایی
با جبروت عشق هماهنگ
نه برای تو
که نام خیابان‌هایت را شهیدان برگزیده‌اند!
دوست دارم تو را
آن‌گونه که عشق را
دریا را
آفتاب را
کی می‌توان از سادگی تو گفت
... بگذار گریه کنم
نه برای تو
که پایان بی‌قراری تو پایان زمین است
و در خنکای گلدسته‌های تو
انسان به پرواز پی می‌برد
ای مجمع‌الجزایر گل‌ها، خوبی‌ها
ای مظلوم مجروح
از جنگل دستمالی خواهم ساخت
تا بر زخم تو گذارم
و دنیا را می‌گویم
تا از تو بیاموزد ایستادن را
... کجای زمین از تو عاشق‌تر است
ای چشم‌انداز روشن خدا
در کجای جهان
این همه پنجره برای تنفس باز شده است؟
من از تو بر نمی‌گردم تا بمیرم... .  (تنکابن – 08/04/1364 )

سلمان هراتی و قیصر امین پور
«سلمان هراتی» و «قیصر امین‌پور»

آثار دیگر آذرباد 

در سال 1367 به همت دوست‌دارانش از جمله «سیدحسن حسینی» و «وحید امیری» و خانوادۀ سلمان خصوصا دختر وی «رابعه هراتی»، «دری به خانۀ خورشید» که گزیده‌ای از شعرهای بازمانده از سلمان در قالب‌های شعر نو، غزل، مثنوی و رباعی است در انتشارات سروش به چاپ رسید. همچنین یک سال بعد مجموعۀ «از این ستاره تا آن ستاره» که مجموعه‌شعری برای نوجوانان است توسط انتشارات سورۀ مهر به چاپ رسید. که در این مجموعه هم شعرهایی در قالب نیمایی، چهارپاره و دوبیتی بود. و در نهایت در انتشارات دفتر شعر جوان، مجموعه‌ کامل شعرهای سلمان هراتی در سال 1380 با تلاش و مقدمۀ «قیصر امین‌پور» منتشر شد.

بعضی از افراد معتقدند که «سلمان هراتی» می‌توانست نبوغ شعری خود را در سال‌های پختگی بزرگسالی‌اش به نمایش بگذارد و اگر نفس‌هایش به شماره نمی‌افتاد، شاید یکی از چند شاعر مهم زبان فارسی معاصر می‌شد؛ اما او در همین سن کم هم نشان داد که تا همین میزانی که مجال نوشتن و سرودن پیدا کرده است، تاثیرات عمیقی را توانسته بر هم‌عصران و شعر فارسی خصوصا غزل نو بگذارد. 


1. سلمان قنبر هراتی




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
کجای زمین از تو عاشق‌تر است
ای چشم‌انداز روشن خدا
در کجای جهان
این همه پنجره برای تنفس باز شده است؟
من از تو بر نمی‌گردم تا بمیرم... . 

بعضی از افراد معتقدند که «سلمان هراتی» می‌توانست نبوغ شعری خود را در سال‌های پختگی بزرگسالی‌اش به نمایش بگذارد و اگر نفس‌هایش به شماره نمی‌افتاد، شاید یکی از چند شاعر مهم زبان فارسی معاصر می‌شد؛ اما او در همین سن کم هم نشان داد که تا همین میزانی که مجال نوشتن و سرودن پیدا کرده است، تاثیرات عمیقی را توانسته بر هم‌عصران و شعر فارسی خصوصا غزل نو بگذارد.

مطالب مرتبط
cover
هیچ قطعه ای انتخاب نشده پادکست
0:00 0:00