مجله میدان آزادی: انیمیشن آمریکایی «درون و بیرون2» (Inside Out 2) در ژانر داستان بلوغ به کارگردانی کلسی مان در استودیوهای پیکسار ساخته شده و توسط والت دیزنی پیکچرز در 19 ژوئن 2015 عرضه شد. است. درون و بیرون ۲ نخستین بار در تئاتر ال کاپیتان در لس آنجلس به نمایش درآمد. نقد و بررسی این انیمیشن به قلم خانم مائده رضویمنش را در ادامه بخوانید:
«درونِ و بیرون ۲» (Inside Out 2) انیمیشن آمریکایی به کارگردانی کلسی مان (Kelsey Mann) در سال ۲۰۲۴ با همکاری دیزنی و پیکسار ساخته شده است. کلسی مان انیماتور و نویسندهی استودیو پیکسار است که در انیمیشنهایی مانند «روح»، «لوکا»، «دانشگاه هیولاها» و «دایناسور خوب» حضور داشته و با این انیمیشن اولین تجربهی کارگردانی خود را رقم زد. این اولین کارگردانی بلند سینماییاش محسوب میشود، زیرا قبلاً انیمیشن کوتاه Party Central را در سال ۲۰۱۳ کارگردانی کرده بود. از بازیگرانی که در این انیمیشن نقش ایفا کردند میتوان به اِیمی پولر (شادی)، مایا هاک (اضطراب)، کِنسینگتن تالمن (رایلی اندرسن)، لایزا لاپیرا (تنفر)، تونی هِیل (ترس)، لوییس بلک (خشم)، فیلیس اسمیت (غم)، ایو ادبری (حسادت)، ادل اگزارکوپولوس (ملال)، دایان لین (خانم اندرسن، مادر رایلی)، کایل مکلاکلن (آقای اندرسن، پدر رایلی)، پل والتر هاوزر (خجالت)، فرانک آز (دِیو پلیس ذهن)، پیت داکتر (پدر خشم) و... اشاره کرد. کلسی مان با بهرهگیری از ایدهی اولیهی پیت داکتر در «درون و بیرون ۱» و پنج احساسی که معرفی کرده بود، این انیمیشن را کارگردانی کرده است. این قسمت را که دنبالهی «درونِ و بیرون ۱» ساختهی سال ۲۰۱۵ است، مگ لافوو (Meg LeFauve، نویسندهی انیمیشن «دایناسور خوب») و دیو هولشتاین (Dave Holstein که با بازی در The Brink،Weeds ،Kidding شناخته میشود) نوشتهاند.
انیمیشن «درون و بیرون2»، ساختهی «کلسی مان»
خلاصهی داستان
رایلی اندرسون که با خانوادهی خود در «درون و بیرون ۱» به سانفرانسیسکو مهاجرت کرده، حالا در آستانهی سیزدهسالگی وارد دبیرستان میشود. هویت رایلی که در قسمت اول با پنج حس اصلی خود (شادی، غم، خشم، ترس و انزجار) و تجربهی لحظات شاد و فرستادن خاطرات ناگوار به پشت ذهن و جملهی «من آدم خوبی هستم» شکل گرفته با ورود به سن بلوغ دچار چالش میشود. رایلی با دوستان صمیمی خود به کمپ تابستانهی هاکی روی یخ دعوت شده است و تلاش میکند عضو تیم هاکی شود. شب قبل از رفتن به کمپ زنگ بلوغ در سر رایلی به صدا درآمده و کارگران ذهنی سرزده میآیند و میز کنترل ذهن را از حالت قبل خارج میکنند. سر و کلهی اضطراب، بیحوصلگی، حسادت و خجالت در مدیریت ذهن پیدا میشود. احساسات جدید با رویکردهای متفاوت با احساسات قبل درگیر میشوند. شادی میخواهد به رایلی خوش بگذرد، در حالیکه اضطراب به فکر آینده است و میخواهد او در تیم جایگاهی پیدا کند. اضطراب که شادی و احساسات اصلی را مانع اهدافش میداند آنها را دستگیر میکند و سعی میکند هویت جدیدی بسازد. رایلی با مدیریت اضطراب دوستان صمیمی خود را نادیده میگیرد و برخلاف باورهای قبل برای کسب جایگاه عمل میکند. غم دور از چشم بقیه به مرکز بازمیگردد و با کمک خجالت بقیهی احساسات را هم بازمیگرداند. اضطراب متشنج از کنترل خارج شده و نمیتواند رایلی را به حالت قبل برگرداند. همهی احساسات با کمک هم رایلی را آرام میکنند و با حفظ خاطرات قبل رایلی را کنار دوستان صمیمی و همتیمیهای جدیدش قرار میدهند.
دنبالهی سرگردان
این دنبالهی وابسته، متمرکز بر گسترش دنیای درونی رایلی، احساسات و چالشهای نوجوانی او پیش میرود. نوجوانی بهطور طبیعی با تغییرات عاطفی و هویتی همراه است. این مسئله موقعیتی میسازد تا بهعنوان مخاطب، احساسات و تغییرات را به تماشا بنشینیم و با سفر درون ذهن رایلی به کاوش بپردازیم. انیمیشن با انتخاب این دوره و معرفی احساسات تازه و البته دکمهی بلوغ، دکمهی نجاتبخش انیمیشن روی میز کنترل، ما را از دوران کودکی رایلی کمی جدا کرده و با مسائل پیچیدهای مانند هویت و روابط اجتماعی، تلاش برای پذیرفته شدن در جمع همسالان و اضطرابهای نوجوانی روبهرو میکند. مسائل پیچیده که در مرکز کنترل ذهن و خارج از آن اغلب بلاتکلیف ماندهاند. با افزودن احساسات جدید انتظار میرفت هر یک از شخصیتها پرداخت کاملی داشته و حضور پررنگی هم در داستان داشته باشند. با این حال احساسات گوشهی تصویر و پسزمینهی حرکت برخی شخصیتها (شادی و اضطراب) بلاتکیف مانده و بیشتر آمده بودند تا بعضی جاها داستان بتواند پیش برود، بدون آنکه عمق کافی به آنها داده شود. برخلاف قسمت اول که با تعاملات قدرتمند بین احساسات، نشان دادن فضاهای مختلف ذهن مانند حافظهی کوتاهمدت، حافظهی بلندمدت، بخش خاطرهسازی، دپارتمان رؤیا و کابوس و شخصیتی مانند بینگ بونگ روایت بهشکل منسجم و قدرتمندی پیش میرود اینجا خبری از روایتگری مؤثر نیست. تغییرات جدید و احساسات تازه فرصتی بود تا داستان عمیقتر پیش برود، اما پیچیدگی و تمرکز کافی نداشتن بر روایت اصلی باعث آشفتگی میشود. همین باعث شده تا خط داستانی کند و گاهی گم شود و بهسختی در بعضی جاها بتوان فهمید کجای ماجرا ایستادهایم. با این حال پایانبندی طوری رقم میخورد که داستان به سرانجام میرسد.
انیمیشن «درون و بیرون2»
برای زندگی
تماشای «درون و بیرون» بهطور کلی ما را قانع میکند که برای زندگی بهتر به همهی احساساتمان نیاز داریم. کارکرد احساسات منفی و مثبت در کنار هم سبب میشود زندگیمان را مدیریت کنیم. پیت داکتر و همکارش با مشاورهی روانشناسان و علمای عصبشناسی، در قسمت اول کارکرد و اهمیت احساسات را بهخوبی نشان دادند. داکتر با مشاهدهی تغییرات دخترش و مطالعات دقیق، احساسات را بهخوبی توصیف کرد. قسمت دوم در برخی دیالوگها و صحنهها مانند بغل کردن نفس رایلی برای آرام کردنش توسط احساسات و در سکانس پایانی با وجود توصیف نشدن دقیق ضرورت وجودشان، این مسئله بیان شده. رایلی با داشتن همهی تجربههای خوب و بد توانست خودش را از حملهی عصبی رها کند و به حالت طبیعی برگردد.
برخی از دیالوگهایی که سعی بر انتقال کارکرد احساسات داشتند:
احساس اضطراب: «زندگی رایلی خیلی پیچیدهتر شده! به احساساتی پیچیدهتر از شادی و غم نیاز داره. اون دیگه به شما نیازی نداره.» ترس: «چطور جرئت میکنی این حرف رو بزنی؟» شادی: «تو نمیتونی ما رو تو یه بطری بندازی و زندانیمون کنی.» اضطراب: «وای! چه فکر خوبی.»
این مکالمات بهخوبی نشان میدهد گاهی اضطراب همهی احساساتمان را کنترل میکند.
نکتهی قابل توجه در تماشای انیمیشن بخش کنترل ذهن بقیهی افراد است. با توجه به معرفی احساسات جدید، در ذهن مخاطب خبری نیست. مثلاً رایلی با بدنی عرقکرده و نشانههای بلوغ از خواب میپرد و کنترل ذهن مادر با همان پنج شخصیت قبل نشان داده میشود. درست است که در اینجا غافلگیری مخاطب مد نظر است، اما ذهن کنجکاو خردسالان و نیاز ما تا آخر زندگی به تعامل احساسات، نمود دیگری جز رایلی نیاز داشت.
از حیث اهمیت شناخت احساسات میتوان گفت تماشای انیمیشنی با مضمون «درون و بیرون» و هنرنمایی پیکسار در طراحی صحنه با داستانی پربارتر برای هر سنی ضروری است. البته بهشرطی که بتوان مانند قسمت اول سعی کرد بهجای پراکندگی شخصیتها با غنیسازی محتوایی مخاطب را بیشتر به فکر واداشت تا تصمیم بگیرد از احساساتش درستتر استفاده کند.
محافظهکاری راز موفقیت در فروش
پیکسار را میتوان بابت ایدهی ناب اولیهاش تحسین کرد. همین ایدهی تبدیل احساسات آدمی به شخصیت شایستهی تقدیر و تشویق است. پیکسار در این انیمیشن با وجود خلق صحنههای زیبا مانند اولویتبندی جزیرههای ذهن رایلی، حملهی عصبی و حتی بازی هاکی روی یخ نتوانست یک نسخهی جهانی ماندگار خلق کند. حتی بدون تماشای قسمت اول نمیشد فهمید داستان از چه قرار است. البته نمیتوان از آنها انتظار داشت مانند قسمت یک با نوآوری و خلاقیت خارقالعاده نسخهی پیشرفتهتری به نمایش بگذارند. چراکه محافظهکاری در پیکسار به «درون و بیرون» محدود نبوده و در انیمیشنهای دیگر مانند پایانبندی انیمیشن «روح» هم نمود پیدا میکند. به نظر میرسد مهمترین هدف «درون و بیرون 2» با نسخهای مشابه قبل، خالی از نوآوری و غافلگیری، موفقیت در گیشه بود که به آن هم رسید. این انیمیشن با بودجهی دویست میلیون دلاری توانست ۱٫۶ میلیارد دلار در باکس آفیس کسب کند. انتخاب کلسی من بهجای کارگردانی دات کیپر هم اهمیت فروش را برای پیکسار نشان میدهد. شورای ملی نقد و مؤسسهی فیلم آمریکا انیمیشن «درون و بیرون1» به کارگردانی دات کیپر را یکی از ده فیلم برتر سال ۲۰۱۵ اعلام کرد. این فیلم با بودجهی ۱۷۵ میلیون دلاری مجموعاً در جهان به ۸۵۸٫۸ میلیون دلار دست یافت و بهعنوان هفتمین فیلم پرفروش سال ۲۰۱۵ شناخته شد. این فیلم در نود و هشتمین دورهی جوایز اسکار نامزد دو جایزه شد و جایزهی بهترین انیمیشن را برد. حالا دنبالهی آن در سال ۲۰۲۴ با بودجهی ۲۰۰ میلیون دلاری رکورد فروش را با ۱٫۶۷۵ میلیارد دلار شکسته و به پنجمین انیمیشن پرفروش تاریخ سینما و پرفروشترین فیلم تاریخ پیکسار بدل شده است. اگر بخواهیم با هم صادق باشیم و وضعیت فعلی پیکسار و بحرانهای مالیاش را در نظر بگیریم باید منتظر دنبالهی دیگری با همین سبک و سیاق و صرفاً برای صدرنشینی در گیشه باشیم. چراکه رایلی هنوز در اوایل نوجوانی است و راه طولانیای را کنار پیکسار در پیش دارد.