دوشنبه 15 مرداد 1403 / خواندن: 15 دقیقه
پرونده هزار و یک سریال | صفحه سوم

ریویو: نقد و بررسی سریال «بازی مرکب» ساخته «هوانگ دونگ هیوک»

سریال «بازی مرکب» یا Squid Game را شبکه‌ی نتفلیکس در سپتامبر 2021 منتشر کرد. در همان زمان سریال انگلیسی «بریجرتون» (Bridgerton) که رکورد پربیننده‌ترین سریال نتفلیکس را از آن خودش کرده بود مجبور شد به نفع «بازی مرکب» عقب‌نشینی کند؛ چون این سریال کره‌ای به‌سرعت رکوردها را جابه‌جا می‌کرد.

5
ریویو: نقد و بررسی سریال «بازی مرکب» ساخته «هوانگ دونگ هیوک»

مجله میدان آزادی: تازه‌ترین صفحه‌ی  «هزار و یک سریال» به ریویوی سریال محبوب کره‌ای «بازی مرکب» (Squid Game) اختصاص دارد که کارگردانی، تهیه‌کنندگی و نویسندگی آن را هوانگ دونگ هیوک برعهده داشته است، سریالی که نخستین اثر غیر انگلیسی‌زبانی بود که در جایزه امی ساعات پربیننده (Primetime Emmy Award) نامزد شد. ریویوی نقد و مرور این سریال را که به قلم خانم نرگس فرجادامین نوشته شده است در ادامه می‌خوانید: 

نقد سریال بازی مرکب

سال 97 برای اولین بار به کشور کره‌ی جنوبی سفر کردم؛ مثل هر اولین مواجهه‌ با جایی جدید در همان ابتدا محو ظاهر ماجرا شدم. یعنی زندگی لوکس مردم پایتخت این کشور تحت تأثیر قرارم داد: حتی آپارتمان‌هایی با ظاهر معمولی هم پارکینگ‌هایی داشتند مملو از مازراتی و بوگاتی و درِ پارکینگ‌ها صبح و شب باز بود، بدون ترس از دزدی و ناامنی و غیره. جز آن وقتی به کفش و کیف و لباس مردمی که توی خیابان از کنارشان رد می‌شدم نگاه می‌کردم از آن همه وسواس در برندبازی و مارک‌پوشی شگفت‌زده می‌شدم. آن روزها بیشتر وقتم را توی خیابان ایتائه‌وُن، محله‌ی گنگنام و خیابان تهران گذراندم. 

سال 98 وقتی برای بار دوم به این کشور سفر کردم، شاید به‌خاطر اینکه بداعت ماجرا برایم کمتر شده بود، تصاویر جدیدی از زندگی مردم این کشور دیدم. مثلاً پیرزن‌ها و پیرمردهایی را دیدم (البته در محله‌هایی غیر از بالاشهر سئول) که توی زباله‌ها دنبال اقلام بازیافتی می‌گشتند و با توجه به اینکه انسان‌های نژاد چشم‌بادامی این خاصیت را دارند که معمولاً چهره‌شان بیست سال کمتر از سن واقعی‌شان نشان می‌دهد، می‌توانستم تخمین بزنم که این طفلکی‌ها بالای نود سال دارند و مجبورند برای گذران زندگی توی زباله‌ها بگردند. مضافاً اینکه این بار به بازار دست‌دوم‌فروشی و یکشنبه‌بازار سئول هم سر زدم و از دیدن جمعیتی که برای خریدن اجناس بنجل مثل رشته‌های نودل توی کاسه‌های چینی در هم گوریده بودند تعجب کردم. در سفر به شهرهای دیگر این کشور هم چیزهایی دیدم که اختلاف فاحش سطح اقتصادی مردم را نشان می‌داد؛ مثلاً در سفری که به جزیره‌ی جیجودو داشتم زن‌هایی را دیدم که برای امرار معاش غواصی می‌کردند؛ البته اصلاً کار لوکسی نبود. از آنجایی که نژاد چشم‌بادامی هر جنبنده‌ی درون آب را تناول می‌کند، زن‌های این جزیره با غواصی زیر آب هرچه پیدا کنند با خودشان می‌آورند بالا و می‌فروشند. این زن‌ها همه میانسال و به‌طور متوسط بین پنجاه تا هفتاد ساله بودند، لباس‌های غواصی‌شان اصلاً حرفه‌ای و مناسب نبود و همان موقع شنیدم که می‌گفتند هر ماه چند نفر از این زن‌ها به‌خاطر ایمن نبودن ابزارهای غواصی جان‌شان را از دست می‌دهند. 

با این همه تا وقتی که مینی‌سریال «بازی مرکب» منتشر شد چیزهایی را که دیده بودم به‌عنوان حقایق اجتماعی یکی از مرفه‌ترین و پیشرفته‌ترین کشورهای آسیایی نپذیرفته بودم، چون فکر می‌کردم با تجربه‌ی محدودی که من داشتم نمی‌شود حکمی کلی داد. 
 


سریال بازی مرکب


یک سریال رکوردساز

و اما آنچه «بازی مرکب» را از «جواهری در قصر» و «افسانه‌ی جومونگ» متمایز می‌کرد این بود که هرچه آن سریال‌ها تلاش داشتند تاریخی لاغر و کم‌فروغ را به پیشینه‌ای باستانی و غرورانگیز تبدیل کنند، این سریال تلاش می‌کرد حقایق اجتماعی را حلاجی کند و از این گذر دردهای مردم کف جامعه را نمایش بدهد. 

سریال «بازی مرکب» یا Squid Game را شبکه‌ی نتفلیکس در سپتامبر 2021 منتشر کرد. در همان زمان سریال انگلیسی «بریجرتون» (Bridgerton) که رکورد پربیننده‌ترین سریال نتفلیکس را از آن خودش کرده بود مجبور شد به نفع «بازی مرکب» عقب‌نشینی کند؛ چون این سریال کره‌ای به‌سرعت رکوردها را جابه‌جا می‌کرد.

[از این پاراگراف خطر لو رفتن قصه وجود دارد]

«بازی مرکب» یک مینی‌سریال نُه قسمتی است که با فضای چندژانری‌اش روایتی است از واقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی کشور کره‌ی جنوبی. داستان حول گروهی از آدم‌هایی می‌گذرد که همه در یک ویژگی مشترک‌اند: شکست‌خورده از لحاظ اقتصادی. این آدم‌ها همگی به‌شکلی مرموز شناسایی می‌شوند و دعوت‌نامه‌هایی دریافت می‌کنند برای شرکت در یک بازی محرمانه با جایزه‌ای بزرگ. طبیعتاً سودای یک پول بادآورده برای آدمی ورشکسته آن‌قدر قوی است که وادارش کند چشم‌بسته خودش را به دست امری مبهم بسپارد. داستان از جایی که چهارصد و پنجاه و شش نفر بازیکن این بازی می‌فهمند این بازی شوم در حقیقت قماری بر سر جان است هولناک‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. و اما در پشت این بازی مرگبار طبقه‌ی از ما بهترانی هستند که صرفاً برای سرگرمی روی مرگ و زندگی این بیچارگان شرط‌بندی می‌کنند.

ژانر غالب این سریال ژانر بقاست اما در عین حال می‌توان به‌عنوان یک درام، یک فیلم ترسناک و یک اثر اکشن دلهره‌آور هم درباره‌اش صحبت کرد. این سریال در رتبه‌بندی‌ها هم وضعیت خوبی دارد؛ به‌عنوان مثال امتیاز 95 در سایت Rotten Tomatoes و امتیاز 8 در سایت IMDb نشان از اقبال تماشاگران عام و منتقدان حرفه‌ای به این سریال دارد. همچنین در جوایز امی نامزد دریافت چهارده جایزه بوده است. بازیگران این سریال پرتعداد هستند و عملکردی رضایت‌بخش از خودشان ارائه داده‌اند؛ حتی بازیگران فرعی فیلم هم از عهده‌ی ایفای نقش‌هایشان برآمده‌اند. با این حال بازیگرهای سه کاراکتر اصلی فیلم که به آخرین مرحله‌ی بازی می‌رسند به‌خاطر عملکرد قابل تحسین‌شان مورد توجه قرار گرفته‌اند:

جونگ هو یون در نقش دختری فراری از کره‌ی شمالی که تلاش می‌کند با به دست ‌آوردن پول برادر خردسالش را از یتیم‌خانه نجات بدهد تا بتوانند در کنار هم یک زندگی عادی داشته باشند. 

پارک هه سو در نقش یک نخبه‌ی دانشگاهی که در نهایت علم به کارش نیامده و ثروت هم طوری از او گریخته که به‌شکلی غیرقابل ‌جبران بدهکار و تحت تعقیب قضایی است.

و در نهایت لی جونگ جه که بار اصلی سریال را به دوش می‌کشد در نقش سونگ گی هون بازیکن شماره‌ی 456؛ یک قمارباز بدشانس که زنش از او جدا شده، نمی‌تواند برای دخترش کاری کند و حتی برای مادر بیمارش هم کاری از دستش برنمی‌آید و همه‌ی این‌ها به این دلیل است که پول ندارد.
 


بازیگران اصلی در پشت صحنه‌ی سریال، از چپ به راست: پارک هه سو، جونگ هویون، لی جونگ جه


یک فیلم‌ساز جسور

هوانگ دونگ هیوک فیلم‌ساز پنجاه و سه ساله‌ی کره‌ای وقتی درباره‌ی خاستگاه ایده‌ی سریال «بازی مرکب» صحبت می‌کند از تجربه‌ی شخصی خودش می‌گوید؛ از زمانی که در یک بن‌بست مالی شدید بوده و واکنشش در آن موقعیت سخت، واکنشی بوده که هر آدم اهل هنر و سینما و ادبیاتی دارد: مطالعه! او می‌گوید در آن بن‌بست مالی، بی‌وقفه مانگاهای ژاپنی را مطالعه می‌کرده؛ مانگاهایی مثل بازی دروغ، نبرد سلطنتی، کایجی و...، داستان‌هایی سیاه درباره‌ی آدم‌هایی که دربه‌در به‌دنبال پول‌اند. و همین تبدیل می‌شود به انگیزه‌ی نوشتن فیلم‌نامه‌ای در نقد نظام سرمایه‌داری مدرن. با این حال ده سال طول می‌کشد تا این ایده به عمل تبدیل شود. هوانگ در کارنامه‌ی هنری‌اش آثار بحث‌برانگیز دیگری هم دارد؛ مثلاً فیلمی با عنوان «ساکت‌شده» محصول 2011 که بر پایه‌ی رخدادی واقعی است و ماجرای مدرسه‌ی ناشنوایانی است که در آنجا معلم‌ها، دانش‌آموزان را آزار جنسی می‌دهند. این فیلم باعث شد در کره مطالبه‌ای عمومی برای اصلاح قانون پیگیری تجاوزهای جنسی به کودکان شکل بگیرد.
 


هوانگ دونگ هیونک، کارگردان سریال بازی مرکب


درباره‌ی حاشیه‌ها

پس از انتشار «بازی مرکب» زمزمه‌هایی شکل گرفت مبنی بر اینکه این اثر سرقتی هنری از فیلمی ژاپنی به نام «هرطور خدایان بخواهند» است که در سال 2014 منتشر شده بود. با این حال ادعاهایی این‌چنینی در عالم هنر معمولاً برای به اثبات رسیدن مسیر سختی دارند. من فکر می‌کنم در فضای آکادمیک می‌توان بحث انتحال را پیش کشید اما در فضای هنر مگر می‌شود بینامتنیت‌ها و تأثیر و تأثرها را از فرآیند خلق هنری جدا کرد؟ مثلاً کریستوفر نولان، فیلم‌ساز مشهور بارها در مصاحبه‌هایش از تأثیرهایی که از فیلم‌های دیگران گرفته و در آثار خودش تزریق کرده صحبت کرده است؛ او در مصاحبه‌ای گفته که ایده‌ی فیلم «تلقین» را از انمیشین ژاپنی «پاپریکا» گرفته است. هوانگ هم در جواب کسانی که او را به سرقت هنری متهم کرده‌اند گفته درست است که ایده‌ی اصلی هر دو فیلم بر پایه‌ی بازی شکل گرفته و درست است که منبع الهام او برای خلق «بازی مرکب» مانگاهای ژاپنی بوده‌اند اما او خیلی پیش‌تر از این‌ها یعنی از سال 2008 مشغول کار بر روی نگارش فیلم‌نامه‌ی این سریال بوده است.
 


فیلم سینمایی ژاپنی هرطور خدایان بخواهند

آیا «بازی مرکب» ارزش دیدن دارد؟

این سریال نقاط مثبت زیادی دارد اما آنچه برای من به‌عنوان یک داستان‌نویس در این سریال شاخص بود جنبه‌های روایی آن است. از حیث داستان‌گویی، تعلیق، شخصیت‌پردازی و استفاده از بازی‌های کودکانه‌ی بومی به‌عنوان یک عنصر استعاری در روایت، این سریال نمره‌ی بالایی می‌گیرد. بررسی ابعاد مختلف روایی این اثر مجالی بیشتر از متن فعلی می‌طلبد اما به‌عنوان یک نمونه می‌خواهم به روش فیلم‌ساز برای معرفی شخصیت‌های داستان بپردازم. شاید اگر یک فیلم‌ساز ناشی می‌خواست این داستان را به تصویر بکشد در همان قسمت اول آن‌قدر وقت صرف معرفی شخصیت‌ها می‌کرد که هم داستان از ریتم می‌افتاد، هم عنصر تعلیق و کشش از دست می‌رفت؛ اما ترفندی که فیلم‌ساز در اینجا به کار برده این است که آن‌قدر به‌سرعت تماشاگر را وارد بدنه‌ی اصلی داستان و ماجرای بازی‌های مرگبار می‌کند که وقتی در قسمت دوم با رأی اکثریت بازیکن‌ها، که حالا ماهیت مرگبار بازی را فهمیده‌اند و می‌خواهند از آن خارج شوند، بازی متوقف شده و همه برمی‌گردند به زندگی نکبت سابق‌شان، تماشاگر با اشتیاق تک‌تک شخصیت‌ها را (چه گی هون که شخصیت اصلی فیلم و یک قمارباز دوست‌داشتنی است، چه سونگ ته که یک گانگستر رذل است و چه سانگ وو که یک نخبه‌ی سَرخورده است) دنبال می‌کند تا بفهمد چرا این آدم‌ها حاضر شده‌اند به‌خاطر پول با چشم‌های بسته به دل بازی بزنند؟ و وقتی برای بار دوم تمام این شخصیت‌ها برای فرار از نکبت منتشر در زندگی‌شان به بازی مرگبار برمی‌گردند باز هم مخاطب نهایت همدلی را با آن‌ها دارد. در نهایت اگر قصد داشتید این سریال را با خانواده تماشا کنید، نسخه پالایش‌ شده گزینه‌ی مناسب‌تری خواهد بود.

نتفلیکس اعلام کرده است فصل دوم این سریال پس از کریسمس امسال منتشر خواهد شد. آنچه از خلاصه‌ی داستان فصل دوم می‌دانیم این است که گی هون حالا پس از زنده بازگشتن از بازی مرگبار به‌دنبال برگزارکنندگان آن می‌گردد بلکه بتواند این بازی بی‌رحمانه را که صرفاً برای سرگرمی طبقه‌ی از ما بهتران جامعه برگزار می‌شود، برای همیشه متوقف کند.


 




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
و اما آنچه «بازی مرکب» را از «جواهری در قصر» و «افسانه‌ی جومونگ» متمایز می‌کرد این بود که هرچه آن سریال‌ها تلاش داشتند تاریخی لاغر و کم‌فروغ را به پیشینه‌ای باستانی و غرورانگیز تبدیل کنند، این سریال تلاش می‌کرد حقایق اجتماعی را حلاجی کند و از این گذر دردهای مردم کف جامعه را نمایش بدهد. 


هوانگ دونگ هیوک فیلم‌ساز پنجاه و سه ساله‌ی کره‌ای وقتی درباره‌ی خاستگاه ایده‌ی سریال «بازی مرکب» صحبت می‌کند از تجربه‌ی شخصی خودش می‌گوید؛ از زمانی که در یک بن‌بست مالی شدید بوده و واکنشش در آن موقعیت سخت، واکنشی بوده که هر آدم اهل هنر و سینما و ادبیاتی دارد: مطالعه! او می‌گوید در آن بن‌بست مالی، بی‌وقفه مانگاهای ژاپنی را مطالعه می‌کرده؛ مانگاهایی مثل بازی دروغ، نبرد سلطنتی، کایجی و...، داستان‌هایی سیاه درباره‌ی آدم‌هایی که دربه‌در به‌دنبال پول‌اند. و همین تبدیل می‌شود به انگیزه‌ی نوشتن فیلم‌نامه‌ای در نقد نظام سرمایه‌داری مدرن.

مطالب مرتبط