پنجشنبه 18 مرداد 1403 / خواندن: 20 دقیقه
پرونده هزار و یک سریال | صفحه ششم

ریویو: نقد و بررسی سریال «یاغی» ساخته «محمد کارت»

«یاغی» موفق می‌شود به یکی از پرمخاطب‌ترین سریال‌های سال ۱۴۰۱ تبدیل شود و اثر خود را بر عامه‌ی تماشاگران بگذارد. این سریال استانداردهای شبکه‌ی نمایش خانگی را بالا برد و سطح توقع مخاطب از پلتفرم فیلیمو را نیز افزایش داد. همچنین ترکیب جذاب فرم و محتوا در این سریال نشان داد سازندگان با سریال‌های روز دنیا آشنا هستند.

4.5
ریویو: نقد و بررسی سریال «یاغی» ساخته «محمد کارت»

مجله میدان آزادی: در صفحه‌ی ششم پرونده‌ی «هزار و یک سریال» به سراغ یکی از پرطرفدارترین سریال‌های شبکه‌ی نمایش خانگی رفته‌ایم. سید حسام فروزان در این ریویو مروری دارد بر نقاط قوت و ضعف سریال «یاغی». این یادداشت را در ادامه بخوانید:

موفقیت و محبوبیت سریال «یاغی» بار دیگر نشان داد که اقتباس از آثار ادبی شاخص تا چه حدی می‌تواند دست فیلم‌سازان ما را پیش بیندازد. وقتی مردم درباره‌ی سریالی حرف می‌زنند و تکیه‌کلام‌های آن را تکرار می‌کنند باید نتیجه بگیریم سریال تاثیر خود را گذاشته است. سریال یاغی از 29 اردیبهشت تا 31 شهریور ۱۴۰۱ هر پنجشنبه ساعت ۸ صبح از پلتفرم فیلیمو پخش شد و طرفداران پروپاقرصی پیدا کرد. با اینکه سریال اولین تجربه‌ی محمد کارت در شبکه‌ی نمایش خانگی بود در آن خبری از خام‌دستی نبود و برعکس، استانداردهای پلتفرم را بالا برد. در واقع تمامی مؤلفه‌های یک تولید حرفه‌ای در آن رعایت شده بود. چند عامل مختلف باعث جذابیت سریال و اقبال گسترده‌ی بینندگان نسبت به آن شده است که سعی می‌کنیم به همه‌ی آن‌ها بپردازیم.

 

داستان از چه قرار است؟ 

داستان سریال «یاغی» برداشت آزادی است از رمان «سالتو» نوشته‌ی مهدی افروزمنش (نشر چشمه، ۱۴۰۱)؛ رمان سرگذشت پسری فقیر به اسم سیاوش است که آرزو دارد قهرمان کشتی شود و شخصی مرموز به نام نادر تصمیم می‌گیرد به او کمک کند تا به خواسته‌اش برسد؛ اما تقاضایی که در مقابل لطفش دارد، زندگی این پسر نوجوان را زیر و رو می‌کند... در سریال همین خط کلی داستان حفظ شده و خیلی چیزها تغییر کرده است. جاوید جوانی است کشتی‌گیر که همراه با خواهرش عاطی در جنوب شهر زندگی می‌کند. او که سال‌هاست کشتی می‌گیرد و آرزویش رسیدن به تیم ملی است، تلاش می‌کند شناسنامه‌اش را بگیرد و هویت رسمی پیدا کند. او عاشق دختری به نام اَبراست و قصد دارد علی‌رغم مخالفت خانواده‌ی دختر با او ازدواج کند. در این راه با بهمن، باشگاه‌دار ثروتمند کشتی آشنا می‌شود و بی‌خبر از فسادی که او و همسرش غرق در آن هستند، وارد طبقه‌ی اجتماعی متفاوتی می‌شود و داستان‌ زندگی‌اش پیچیده‌تر از قبل شکل می‌گیرد. جاوید پس از گذشتن از خطرات بسیار و غلبه بر تمامی حریفان به مسابقات جهانی کشتی راه پیدا می‌کند، در عین حال که باید با نقشه‌‌های خلافکارانه‌ی بهمن و دار و دسته‌اش هم مقابله کند. قصه‌ی اصلی سریال سفر قهرمانی و اودیسه‌وار جاوید از زمین‌های خاکی محله‌ی «لیان شامپو» تا تشک مسابقات جهانی است.

 

چه کسانی «یاغی» را ساختند؟

محمد کارت، فارغ‌التحصیل هنرستان هنرهای نمایشی شهید آوینی شیراز است و لیسانس کارگردانی سینما دارد. او فعالیت هنری خود را در زمینه‌ی‌ بازیگری و کارگردانی تئاتر از سال ۱۳۷۹ آغاز کرد و از سال ۱۳۹۱ به مستندسازی و ساخت فیلم داستانی روی آورد و در جشنواره‌‌ها و مجامع سینمایی بسیار تشویق شد. با مروری کوتاه بر فیلم‌های او فضای فکری و جهانی که روایت می‌کند دست‌مان می‌آید. 

او در مستند «بختک» به زندگی و مشکلات زنان حاشیه‌ای در جنوب شهر شیراز می‌پردازد؛ زنانی آسیب‌دیده که در جدال با فقر و ناهنجاری‌‌های اجتماعی مختلف هستند. در سال ۱۳۹۳ جایزه‌ی بهترین کارگردانی مستند در جشنواره‌ی فیلم فجر به این فیلم اختصاص یافت. «خونمردگی» مستند دیگر او است که به اراذل و اوباش می‌پردازد و اینکه شرایط اجتماعی محیط، این آدم‌ها را به خلافکاری سوق می‌دهد. «آوانتاژ» دیگر مستند تحسین‌شده‌ی محمد کارت است؛ روایتی از مردان کارتن‌خوابی که در حال ترک اعتیاد هستند. کسانی برخاسته از گور که برای احیای زندگی خود تلاش می‌کنند. این فیلم در سال ۱۳۹۶ جایزه‌ی‌ فستیوال لایپزیک آلمان را برد.

محمد کارت سال‌ها در عرصه‌ی فیلم کوتاه نیز به نویسندگی و کارگردانی و تهیه‌کنندگی پرداخته است. «بچه‌خور» اولین فیلم کوتاه داستانی او است که بسیار مورد توجه قرار گرفت و به اسکار نیز معرفی شد. قصه‌ی دو کودک کار که مجبورند در یک قمارخانه بین مردان شرور و خبیث کار کنند. 

«شنای پروانه» اولین فیلم بلند محمد کارت نیز در فضای جنوب شهر می‌گذشت و به بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی می‌پرداخت. نکته‌ای که در مورد آثار کارت وجود دارد این است که تجربه‌ی زیسته‌ی او در همین فضاها کمک کرده است درک بی‌واسطه‌ای از این جهان و این آدم‌ها داشته باشد. لاجرم تصویری که می‌سازد باورپذیر است. شاید خشونت بیش از حد این جهان باعث رنجش تماشاگران شود اما چاره‌ای نیست، چون واقعیت همین است. کارت با شناختی که از ساختارهای اجتماعی و روابط و شیوه‌ی‌ زیست این طبقات اجتماعی دارد به‌سراغ آسیب‌شناسی آن‌ها می‌رود.

تجربه‌ی‌ موفق فیلم «شنای پروانه» باعث شد پلتفرم به محمد کارت اعتماد کند و یک سریال پرهزینه را به او بسپارد. پدرام پورامیری، حسین دوماری و محمد کارت همان تیمی هستند که فیلم‌نامه‌ی‌ «شنای پروانه» را نوشتند. همکاری دوباره‌ی آن‌ها در «یاغی» به خلق سریالی تأثیرگذار منجر شد. «یاغی» از بازیگران و عوامل حرفه‌ای بهره می‌برد و معلوم است که تیم پشت صحنه تمام تلاشش را کرده است تا اثر هنری درخور و به‌یادماندنی خلق کند. فیلم‌برداری سامان لطفیان یکی از نقاط قوت کار است. آهنگ‌سازی بامداد افشار برای «یاغی» نیز از آن مؤلفه‌هایی است که از یاد نمی‌رود. آهنگ تیتراژ «یاغی» و ترکیب صدای ضرب زورخانه‌ای با موسیقی ارکسترال بسیار تأثیرگذار است. صحنه‌ی فرار جاوید و ابرا از دست برادران در جنگل که با حرکت آهسته نشان داده می‌شود و ترانه‌ی «مرا ببوس» روی آن پخش می‌شود، نمونه‌ای مثال‌زدنی از خلاقیت و درک هنری آهنگ‌ساز این کار است.

یکی از ویژگی‌های «یاغی» ترکیب بازیگران آن است که به‌نوعی به برگ برنده‌ی سریال نیز تبدیل می‌شود. علی شادمان، پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی، امیر جعفری، نیکی کریمی، آبان عسکری، مهدی حسینی‌نیا، مه‌لقا باقری، الیکا ناصری، عباس جمشیدی‌فر، جواد خواجوی و سجاد دولتی، نقش‌های اصلی این سریال را بر عهده دارند. کارت در هدایت و بازی گرفتن از بازیگرانش به‌جز چند مورد انگشت‌شمار، بسیار موفق عمل کرده است. از نکات قابل‌ توجه این مجموعه، این است که حتی بازیگران فرعی و بعضاً هنرورها هم بسیار درخشان و قابل قبول ظاهر شده‌اند. علی شادمان که حالا رفته‌رفته به بازیگری مهم در سینمای ایران تبدیل می‌شود و می‌تواند در سال‌های بعد، جوان اول این سینما باشد، به‌خوبی از پس ایفای نقش جوان جنوب شهری و حاشیه‌نشین برآمده است. از تلاش این بازیگر در پرورش اندام و یاد گرفتن اصول ورزش کشتی برای درآوردن صحنه‌های رقابت نیز نباید گذشت که بسیار ستودنی است.

پارسا پیروزفر، بازیگر کم‌کار و گزیده‌کاری است که با «یاغی» اولین تجربه‌اش را در شبکه‌ی نمایش خانگی رقم زد و پس از سال‌ها دوباره روی بورس قرار گرفت. او ستاره‌ی سال‌های دور تلویزیون بود که با «یاغی» نشان داد چقدر هنوز می‌شود رویش حساب کرد. پیروزفر شخصیتی به‌شدت کاریزماتیک به بهمن بخشیده است و با نگاه‌های نافذش بر مرموز بودن این شخصیت می‌افزاید. طناز طباطبایی، امیر جعفری و مهدی حسینی‌نیا نیز هریک در در ایفای نقش خود موفق عمل کرده‌اند.

یاغی در زمینه‌ی‌ بازیگری علاوه‌بر علی شادمان یک شگفتی دیگر هم داشت: حضور کوتاه نیکی کریمی با گریمی متفاوت! زیبایی او عمداً گرفته می‌شود و با صورتی دفرمه نقش همسر سابق بهمن را بازی می‌کند که از او رودست خورده و حالا برای انتقام گرفتن برگشته است.

 

جریان از چه قرار است؟

سوژه‌های ورزشی همیشه مورد علاقه‌ی بینندگان سینما و تلویزیون بوده‌اند اما آثار نمایشی ما کمتر به‌سراغ آن‌ها رفته‌اند. سریال «به سوی افتخار» را می‌توان اولین سریال فوتبالی در تلویزیون دانست که در سال ۱۳۷۷ از شبکه‌ی سوم سیما پخش شد. سیروس مقدم کارگردانی این سریال را با نویسندگی سعید سلطانی بر عهده داشت. سریال، داستان یک مربی بزرگ و بااخلاق فوتبال را روایت می‌کند که حاضر نیست به خواسته‌های مافیا در فوتبال تن دهد. شاید سریال «در مسیر زاینده‌رود» ساخته‌ی حسن فتحی که به زندگی یک فوتبالیست می‌پرداخت نیز شاهدمثال خوبی باشد. سریال معروف «پژمان» ساخته‌ی سروش صحت نیز از شاخص‌ترین کارهای این ژانر است که با طنزی شیرین به حاشیه‌ها و پشت پرده‌ی فوتبال ایران می‌پردازد.

فوتبال و کشتی دو ورزش اصلی در ایران هستند که علاقه‌مندان آن‌ها برای دیدن مسابقات‌شان سر و دست می‌شکنند. عجیب است که با این میزان علاقه به کشتی تا قبل از «یاغی» سریالی که به کشتی بپردازد، نداشته‌ایم. البته در سال‌های خیلی خیلی دور سریال «کهنه‌سوار» و در همین چند هفته‌ی اخیر هم سریال «فراری»، هردو درباره‌ی ورزش کشتی ساخته شدند و در سریال «پایتخت» نیز به علاقه‌ی اهالی مازندران به کشتی اشاره می‌شود و صحنه‌های کشتی نقی معمولی را می‌بینیم. توجه به کشتی برگ برنده‌ی دیگر «یاغی» می‌شود و جالب اینکه به گفته‌ی برخی از باشگاه‌داران پس از پخش «یاغی» میزان علاقه‌ی نوجوانان به ورزش کشتی افزایش می‌یابد! «یاغی» بر وجوه پهلوانی و قهرمانی کشتی تأکید می‌کند و جنبه‌های انسان‌ساز و اخلاقی این ورزش باستانی را برجسته می‌سازد.
 
جالب اینکه یکی از حاشیه‌‌هایی که برای «یاغی» رقم خورد نیز در ارتباط با ورزش کشتی بود. در قسمت هفدهم، مسابقات جهانی کشتی نشان داده می‌شود. در این قسمت، کشتی‌گیران ایران مغلوب حریفان آمریکایی و اوکراینی خود می‌شوند اما حریف روس و چینی خود را می‌برند. همین موضوع واکنش‌هایی را در فضای مجازی به وجود آورد و بسیاری از مخاطبان به این روایت خرده گرفتند و آن را مطابق با واقعیت ندانستند. ترکیب بازیگران و به‌خصوص حضور دوباره‌ی پارسا پیروزفر نیز به برخی از حاشیه‌های زرد و همیشگی فضای مجازی دامن زد. یکی دیگر از حاشیه‌های سریال این بود که برخی از منتقدان معتقد بودند این سریال نیز به «ژانر نکبت» دامن می‌زند و لات و لوت‌ها را جذاب نشان می‌دهد.

 

چرا «یاغی» دیده شد؟

«یاغی» شروع طوفانی و بسیار تأثیرگذاری دارد. تماشاگر از همان قسمت اول کنجکاو می‌شود این شخصیت‌های عجیب را بشناسد و سرنوشت جاوید را دنبال کند. فضاسازی خوب، شخصیت‌پردازی درست و دیالوگ‌های مؤثر از نقاط قوت کار نویسندگان فیلم‌نامه است. جاوید و ابرا به زبان جوانان دهه هفتادی حرف می‌زنند و تکیه‌کلام «کَفِته»‌ی آن‌ها در میان مخاطبان رایج می‌شود. فرم کار سر و شکل درست و درمانی دارد و نشان می‌دهد فیلم‌ساز نسبت به تمامی جزئیات وسواس داشته است. حرکات دوربین، میزانسن‌های ساده و مؤثر و دکوپاژ مناسب مهارت کارگردان را نشان می‌دهد. صحنه‌های پرتنش مبارزه و دعوا و درگیری، دیدنی از کار درآمده‌اند. فرم کار سینمایی است و به حفظ جذابیت اثر در هر قسمت توجه شده است. نقطه‌ی قوت آثار محمد کارت، اصل قرار دادن خود روایت و شیوه‌ی داستان‌گویی است.

روایت بصری یک داستان جذاب همان انگیزه‌ی اصلی است که تماشاگر را پای سریال می‌نشاند. فیلم‌ساز آنچه را که تماشاگر به‌دنبالش است فراهم می‌کند: هیجان و تعلیق و شریک شدن در قصه‌ی شخصیت‌ها. در «یاغی» همه چیز در خدمت قصه‌گویی است: شمایل‌سازی و قهرمان‌پروری، فیلم‌برداری، دکوپاژ، تدوین، انتخاب بازیگر و طراحی صحنه و نور و البته زاویه‌ی نگاه به داستان. فضاسازی و ایجاد اتمسفر و حس و حال در این اثر می‌تواند نمونه‌ی شاخصی برای دیگر آثار باشد. شخصیت‌پردازی جاوید نیز بسیار تأثیرگذار از کار درآمده است. او جوانی است که یک بار دیگر نشان می‌دهد با تلاش و اراده و پشتکار می‌توان به رؤیای شخصی، جامه‌ی واقعیت پوشاند.

«یاغی» از نظر مضمون گوشه چشمی به نقد آسیب‌های اجتماعی و ساختارهای بیمار جامعه‌ی ایران نیز دارد. شکاف طبقاتی و فاصله‌ی نجومی میان بالای شهر و پایین شهر، بازتولید خشونت و فساد و ناهنجاری‌های اجتماعی در نسل‌های بعد، مسئله‌ی کودکان بدسرپرست و بدون شناسنامه، رانت‌خواری و فساد و روابط پشت پرده در همه جا ازجمله سازمان ورزش و... از سوژه‌هایی هستند که در زیرمتن قصه به آن‌ها اشاره می‌شود. چه چیز باعث می‌شود هیولایی مثل بهمن ساخته شود که با ظاهری نجیب و خیرخواه، در پس پرده اهدافی خبیثانه داشته باشد؟ مسئله‌ی تعهد به انسانیت و درست‌کاری و وجدان در تقابل با جاه‌طلبی و زیر پا گذاشتن آدم‌ها برای رسیدن به قدرت مطرح می‌شود. دو شخصیت بهمن و مربی درست‌کار کشتی می‌توانند نشان‌دهنده‌ی آینده‌ی جاوید باشند. مهم این است که انتخاب ما چه باشد.

نقطه ضعف «یاغی» البته فیلم‌نامه‌ی آن است که دچار افت و خیز می‌شود و تا اوج، روندی یکسان را طی نمی‌کند. تا میانه‌ی سریال که قصه در محله‌ی جاوید می‌گذرد با ریتم مناسبی مواجه هستیم اما از جایی که جاوید وارد زندگی لوکس با بهمن‌خان می‌شود ضرباهنگ قصه دچار سکته می‌شود. به نظر می‌آید محمد کارت هرچقدر در نشان دادن فضای پایین شهری موفق است در نشان دادن فضای بالای شهر و زیست مرفه بهمن و همسرش دستش خالی است و این مدل زندگی را بلد نیست.

 

 برخی ماجراهای فرعی نیز نفس قصه را می‌گیرند و چندین قسمت از سریال به آن‌ها اختصاص می‌یابد، در حالی که کارکرد چندان مهمی در روند درام ندارند. منطق داستانی در جاهایی شکسته می‌شود؛ مثلاً ماجرای اسیدپاشی دختر اکبر مجلل باورپذیر نیست؛ یا آن سکانس قطع کردن برق کل یک محله! برای فهمیدن اینکه خبرچین در کدام خانه است، با اینکه خوب اجرا شده اما خارج از منطق داستانی محسوب می‌شود. خرده‌روایت ورود شیما (نیکی کریمی) به داستان و نقب زدن به گذشته‌ی بهمن، چند قسمت از سریال را پر می‌کند اما باعث افت آن می‌شود. معمولاً سریال‌های ایرانی مشکل پایان‌بندی دارند. «یاغی» هم از این قاعده مستثنا نیست و پایان خوش آن به مذاق بسیاری خوش نیامد.

میزان خشونت جاری در صحنه‌ها باعث می‌شود «یاغی» را سریالی مناسب افراد بالای پانزده سال بدانیم. «یاغی» در مجموع موفق می‌شود به یکی از پرمخاطب‌ترین سریال‌های سال ۱۴۰۱ تبدیل شود و اثر خود را بر عامه‌ی تماشاگران بگذارد. این سریال استانداردهای شبکه‌ی نمایش خانگی را بالا می‌برد و سطح توقع مخاطب از پلتفرم فیلیمو را نیز افزایش می‌دهد. ترکیب جذاب فرم و محتوا در این سریال نشان می‌دهد سازندگان با سریال‌های روز دنیا آشنا هستند و ترندهای روز را می‌شناسند.
 




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
موفقیت و محبوبیت سریال «یاغی» بار دیگر نشان داد که اقتباس از آثار ادبی شاخص تا چه حدی می‌تواند دست فیلم‌سازان ما را پیش بیندازد. وقتی مردم درباره‌ی سریالی حرف می‌زنند و تکیه‌کلام‌های آن را تکرار می‌کنند باید نتیجه بگیریم سریال تاثیر خود را گذاشته است.

داستان سریال «یاغی» برداشت آزادی است از رمان «سالتو» نوشته‌ی مهدی افروزمنش (نشر چشمه، ۱۴۰۱)؛ رمان سرگذشت پسری فقیر به اسم سیاوش است که آرزو دارد قهرمان کشتی شود و شخصی مرموز به نام نادر تصمیم می‌گیرد به او کمک کند تا به خواسته‌اش برسد؛ اما تقاضایی که در مقابل لطفش دارد، زندگی این پسر نوجوان را زیر و رو می‌کند.

مطالب مرتبط