مجله میدان آزادی : چند روز پیش -۶ اوت- سالروز بمباران هستهای هیروشیما بود و اکنون ۹ اوت (۱۸ مرداد) سالروز بمباران هستهای استان ناکازاکی در ژاپن توسط دولت آمریکاست. به همین بهانه حسن صنوبری در یک ریویو سراغ فیلمی بایکوتشده از کارگردان مشهور جهان کوروساوا رفته است که مستقیما به ماجرای ناکازاکی اشاره دارد. تحلیل، نمادشناسی و مفهومشناسی فیلم «راپسودی در ماه اوت» را در ادامه مطالعه کنید:
کوروساوا نسلکشی هستهای آمریکا و انفعال دولت ژاپن را چگونه روایت کرد؟
«زیر این شهر زیبای ناکازاکی، یه شهر ناکازاکی دیگه وجود داره، که یه بمب هستهای اونو محو کرده» (از دیالوگ فیلم)
« انسانها وقتی بیشتر انسان خواهند بود که یاد بگیرند چهرهای از حقیقت هم وجود دارد که نمیتوانند دستکاریاش کنند» (از سخنان مرد بیهمتای سینما «کوروساوا» با مرد بیهمتای رمان «گابریل گارسیا مارکز»، وقت اشاره به همین فیلم)
یافتن دلایل برای اثبات اینکه آکیرا کوروساوا بزرگترین کارگردان جهان است (از سوی باورمندان این گزاره)، خیلی آسانتر است تا یافتن دلایلی علیه این سخن (از سوی منکرانش)، اما کمترین سخنی که میشود گفت این است که آکیرا کوروساوا (در کنار کنجی میزوگوچی و یاسوجیرو اوزو) یکی از سه پیرمرد نابغه و سه غول سینمای ژاپن بود که بنای سینمای هنری ژاپن را در دهه پنجاه میلادی قرن پیشین (حدودا برابر با دهه سی شمسی) با قدرت بنا کردند و البته باید گفت کوروساوا با آثار بیشتر و شاید قویتری از دو رقیب خود در جهان سینما محبوب شد.
کوروساوا را بیشتر با فیلمهای درخشانی مثل «راشومون»، «هفت سامورایی»، «ریش قرمز»، «یوجیمبو» و «سریر خون» میشناسند. اما او فیلم اقتباسی درخشان و بسیار مهم بایکوتشدهای هم در اواخر عمر دارد به نام «راپسودی در ماه اوت» محصول 1991. این فیلم درمورد مواجهه سه نسل از مردم ژاپن و چهبسا به طور نمادین سه تفکر و دیدگاه مردم ژاپن با موضوع مهم نسلکشی و بمباران هستهای ژاپن توسط آمریکاست، اما برخلاف اکثر فیلمهای سینمایی که به نحوی به این موضوع پرداختند به جای هیروشیما تمرکزش بر ناکازاکی (ناگاساکی) است. میدانیم که دولت آمریکا دو بمباران هولناک هستهای را در ژاپن رقم زد که سه روز بینشان فاصله بود، اولی در تاریخ ۶ اوت ۱۹۴۵ (۱۵ مرداد ۱۳۲۴) در استان هیروشیما و دومی در چنین روزی یعنی در تاریخ ۹ اوت ۱۹۴۵ (۱۸ مرداد ۱۳۲۴) در استان ناکازاکی انجام گرفت و فقط طبق ادعای مجامع غربی 220هزار کشته در پی داشت و بزرگترین قتل عامهای آنی تاریخ معاصر شد. نکتهی مهم درمورد ناکازاکی این است که اصلا این شهر حتی با ادعاهای خود آمریکا هم یک هدف نظامی نبود، وقتی خلبان به علت غبارآلود بودن شهر کوکورا (هدف اصلی) نمیتواند هدف را پیدا کند در راه بازگشت بمب هستهای خود را در یک شهر کاملا غیرنظامی یعنی ناکازاکی رها میکند و جنایتی عظیم را علیه غیرنظامیان انجام میدهد.
کوروساوا با هوشمندی سراغ ناکازاکی میرود، شهری زیبا و کهن که جدا از قربانی هولوکاست هستهای بودن حتی طبق دعاوی خود غربیها هم دارای اهداف نظامی هم نبوده و رقم خوردن جنایت هستهای در آن هیچ معنایی جز جنون جنگطلبی و خشونتطلبی و رویکرد ضدانسانی دولت آمریکا و متحدان غربیاش نداشته است. از طرفی کوروساوا فیلم را با لحن هوشمندانه و رعایت حزم و احتیاط و نهایت مدارا ساخته است. به قول خودش در همان مصاحبه با مارکز:
«در فیلمم هیچ صحنهی واقعگرایانه و تکاندهندهای را از واقعیت ثبت نکردم که برای مخاطبان غیرقابل تحمل باشد»
و باز به گفتهی خودش:
«در این مورد مطالعات بسیاری داشتم از جوانی و این زمان هم مطالعات و تحقیقاتم خیلی گستردهتر و بیشتر است ولی اگر میخواستم حاصل افکار و اطلاعاتم را به طور مستقیم در فیلم مطرح کنم امکان پخش آن در همین ژاپن امروزی هم وجود نداشت»
با همهی این احوال، با همهی رعایت جوانب امر در پرداختن به یک جنایت عظیم آمریکایی که پرداختن به آن توسط آمریکا منطقه ممنوعه اعلام شده (و دولت نیمهمستعمرهی ژاپن خود را ملزم به رعایت این قاعده میداند)، وقتی فیلم در جشنواره کن اکران شد با هجمهی شدید رسانههای غربی و منتقدان آمریکایی مواجه شد و کوروساوا این یکی از برترین کارگردانان جهان که پیش از ساخت این فیلم حتی در جایزه اسکار هم بارها درخشیده و ستایش شده (جایزه اسکار برای فیلم درسو اوزالا، جایزه اسکار یک عمر دستاورد هنری در سال 1990، نامزدی اسکار برای فیلمهایی مثل ران و راشومون و...) به محض اولین انتقاد تلویحی از آمریکا و اشاره به جنایت بودن این جنایت عظیم بشری با هجوم انتقاد و تخریب و سپس بایکوت جهان غربی مواجه شد. همچنین فیلم در تمام جوایز غربی (از کن تا اسکار) بایکوت شد و با همه ارزشهای هنریاش در رزومهاش جز جوایز ژاپنی تقدیر دیگری ثبت نشده است. در جشنواره کن نیز نمایش فیلم همراه با حذف آن از بخش رقابتی بود؛ امری که شاید دلیلی بود تا امسال پوستر جشنواره کن نمایی از همین فیلم باشد!1 تیغهی نقد منتقدان و رسانههای غربی در آن روزگار بر دو نکته استوار بود: یکی چرایی نامشروع جلوهدادن بمباران نازاکی توسط آمریکا! و دومی: عدم جنایتکار نشاندادن ژاپنیها.
اما این فیلم با این بازخوردهای صریح و سرکوبگر یک فیلم سیاسی یا جنگی صریح است؟
نه، «راپسودی در ماه اوت» یک درام لطیف و دلنشین انسانی و اخلاقی چندلایه و نمادین است که در روزگار پسا جنگ با ملایمت بسیار و هنرمندانهی خود به گوشهای از تاثیرات نسلکشی و بمباران هستهای بر زندگی انسان ژاپنی اشاره میکند.
مسئلهی اصلی راپسودی در ماه اوت فراتر از خود جنگ و فراتر از جنگ جهانی یا جنایت هستهای مسئلهی امروز و هرروز همهی ماست، چون کوروساوا هوشمندانه به جای خود جنایت دست روی مواجههی روانشناختی و البته اخلاقی انسان مدرن با جنایت میگذارد، مسئلهی کوروساوا نوع روایت جنایت است نه خود جنایت.
[از این قسمت متن، خطر لو رفتن بخشی از داستان وجود دارد]
کوروساوا دوربین خود را بر یک خانه و یک خانوادهی ژاپنی متمرکز میکند. یک خانهی سنتی و زیبای ژاپنی که ساکن اصلیاش یک مادربزرگ کهنسال است. او فرزندانی بزرگسال و متاهل دارد (یک دختر و یک پسر) که مهمترین مسئلهی زندگیشان بیشتر پول درآوردن و موفقیت اقتصادی است و آنقدر مشغول پیشرفت و توسعهی زندگی فردی خود هستند که تا حد زیادی از مادر پیر خود فارغاند و مهمتر: با مسائل و عواطف و نحوهی تفکر مادربزرگ کاملا بیگانهاند. این پسر و دختر به دلیل یک سفر برای همین اهداف، فرزندان خود (یعنی نوههای کودک و نوجوان) را پیش مادربزرگ میگذارند و این موقعیت بستر آشنایی مخاطب و همچنین نوهها با ذهنیتها و اختلافات فکری مادربزرگ و فرزندانش میشود. فیلم تماما نمادین و سمبلیک است و شرح و رمزگشایی همهی نمادها مخصوصا نمادهای هنری فرصتی مفصل میطلبد و در این بحث نمیگنجد، اما یکی از رویکردهای نمادگرایانهی کارگردان همین خانه و خانواده است که در این متن اندکی به آن میپردازیم:
یکم: این سه نسل از یک خانواده نماد از سه نسل از مردم ژاپن است: مردم قربانی جنگ، مردم و دولتمردان پس از جنگ، و نسل آینده ژاپن
دوم: این سه نسل نماد سه دوره از تاریخ ژاپن است: ژاپن کهن و -دستکم- ژاپن روزگار جنگ، ژاپن پساجنگ و ژاپن پسااستعمار
سوم: این سه نسل نماد سه نوع مواجههی ژاپنی با موضوع آمریکا و بهویژه بمباران هستهای ژاپن توسط آمریکاست: سوگواری و رنج حقیقی (مادربزرگ)، فراموشکاری و سرپوشگذاری (دو فرزند میانسال) و پرسشگری و و تلاش برای یافتن حقیقت (کودکان و نوجوانان)
چهارم: و سرانجام این سه نسل نماد سه گروهاند: مادربزرگی که خود با همه نزدیکانش در جریان جنایت حضور داشته و سوگواری و تاثرش از رویداد عظیم و ابدی است نماد قربانیان و بلکه همه مردم ژاپن است. دو فرزند مادربزرگ که انگار کل جنایت را در برابر منافع امروزین اقتصادی و مادی خود بیارزش میدانند و بر آن سرپوش میگذارند نماد دولتمردان و سیاستمداران ژاپنی وابسته به آمریکا هستند و و کودکان و نوجوانانی که در بیخبری نگاه داشته شدهاند اما دوست دارند بدانند و وقتی میدانند شگفتزده و خشمگین و اندوهگین میشوند نماد وجدان مردم ژاپن است. در این گروه نمادی باید دو نماد دیگر را هم اضافه کرد: خانهی مادربزرگ که نماد خود ژاپن زیبا بزرگ و کهن است و جوان آمریکایی که نماد وجدان جوانان و آیندگان منصف (و مستقل از حکومت) آمریکایی و یا کل وجدان بشری و وجدان مردم آزادهی غیرژاپنی جهان است.
کوروساوا در این فیلم نمادین، هنری و تاثربرانگیز با بیان لطیف و بیصراحت خود به ژاپنیِ امروز و فردا میگوید به هر دلیل آن بمب در ژاپن منفجر شده تو باید در برابر روایت جنایت و نیز آنچه بر غیرنظامیان بیگناه قربانیشده متعهد و مسئول باشی و نگذاری به خاطر منافع زودگذر مادی شرافت، انسانیت و هویتت انکار شود و به آمریکاییِ امروز و فردا میگوید به هردلیل آن اتفاق هولناک افتاده تو امروز باید در برابر قربانیان شرمسار باشی و باید از آنان عذرخواهی کنی، چه اینکه گذر زمان و یا پروپاگاندای تبلیغاتی چیزی از جنایت جنایتکار و مظلومیت مظلوم نمیکاهد.
در پایان فیلم سکانس خاص و جنجالبرانگیزی وجود دارد که جوان آمریکایی ضمن گفتگوی با مادربزرگ پیر ژاپنی ابراز تاسف میکند و عذرخواهی. لحن فیلم مبهم است، مخاطب دقیق متوجه نمیشود به خاطر کدام یکی از این دو دلیل ابراز تاسف و عذرخواهی میکند؟ «ندانستن سرنوشت همسر مادربزرگ»؟ یا «جنایتهای هستهای آمریکا»؟ همین سکانس خشم بسیاری از رسانهها و منتقدان غربی را برانگیخت که کوروساوا به چه حقی یک آمریکایی جوان (آنهم با بازیگری یک ستارهی بازیگری آمریکا!) را نشان داده که در حال عذرخواهی از یک ژاپنی پیر به دلیل بمباران هستهای است! این وضع تا حدی پیش رفت که بسیاری از ژاپنیها مدام در حال توجیه و رفع سوءتفاهمات بودند! همین الآن در ویکیپدیای ژاپنی تصریح شده این یک سوءتفاهم است و منظور ریچارد گییر در آن سکانس گزینهی اول و عذرخواهی از ندانستن سرنوشت همسر مادربزرگ است! در حالیکه دقیقا منظور کوروساوا دومی است! اما او به خاطر وضعیت امنیتی و سانسور شدید حاکم بر ژاپن به نفع آمریکا، در دیالوگنویسی و برداشتی رندانه نوعی ابهام را برای فرار از پاسخگویی به مسئولان وابسته و ترسوی کشور خود فراهم کرده است. در تایید این نظریه خوب است باز به همان مصاحبه خواندنی مارکز با کوروساوا برگردیم. کوروساوا در بخشی دیگر از مصاحبه میگوید:
«آمریکاییها که برای شش سال ژاپن را اشغال کردند، روشهای مختلف سرپوشگذاری و فراموشسازی را به کار بردند و دولت ژاپن هم با آنها همکاری کرد. من حتی حاضرم همهی اینها را به عنوان بخشهای اجتنابناپذیر تراژدی جنگ درک کنم، اما در هرصورت کشوری که بمب را بر سر مردم ژاپن ریخته باید از مردم ژاپن عذرخواهی کند و تا عذرخواهی نکند تراژدی ادامه خواهد داشت!»
و میگوید:
«سیاستمداران ما از ترس آمریکا سکوت کردند. آنها ممکن است توجیه ترومن را قبول کرده باشند که او برای تسریع پایانیافتن جنگ جهانی به بمب اتم پناه برد. اما جنگ هنوز برای ما ادامه دارد. شمار رسمی کشتهشدگان هیروشیما و ناکازاکی دویست و سی هزار نفر اعلام شده، اما در حقیقت بیش از نیم میلیون نفر کشته شدند و حتی هنوز پس از 45سال دو هزار و هفتصد بیمار در بیمارستان بمب اتمی به دلیل اثرات بعد از تشعشع منتظر مرگ خود هستند. به عبارت دیگر، بمب اتمی هنوز ژاپنیها را میکشد.»
سال گذشته، آمریکاییها به جای عذرخواهی از جنایت نسلکشی در ژاپن، با تولید و انتشار فیلم گرانقیمت اوپنهایمر2 -دقیقا در روزهای نزدیک به سالگرد بمباران هیروشیما و ناکازاکی- و -در ادامه- ریختن همه جوایز عالم غربی به پایش، تلاشی تازه را برای سرپوشگذاری بر جنایت بیهمتای خود و دستکاری تاریخ آغاز کردند. اندکی بعد اسرائیل با حمایت کامل آمریکا نسلکشی عظیم تازهای را در فلسطین آغاز کرد3. پس کوروساوا درست فهمیده بود که روایت جنایت از خود جنایت هم مهمتر است چون اگر روایت جنایت طرف جنایتکار را بگیرد و جنایتکار مسئولیت جنایت خود را نپذیرد روند جنایت متوقف نخواهد شد؛ و باید بگوییم کوروساوا درست هم پیشگویی کرده بود: تا جنایتکار عذرخواهی نکند، تراژدی حقیقی در جهان ادامه خواهد داشت!
1. رونمایی از پوستر جشنواره فیلم کن ۲۰۲۴
2. نقد و بررسی فیلم سینمایی اوپنهایمر
3. امسال -یعنی همین چندروز گذشته- برای نخستینبار دولت ژاپن در مراسم یادبود بمباران هستهای هیروشیما اسرائیل را به دلیل نسلکشیاش در فلسطین اشغالی دعوت نکرد. در واکنش به این عدم دعوت از اسرائیل، دولتهای آمریکا و انگلیس اعلام کردند پس امسال ما هم در مراسم شرکت نمیکنیم!