پنجشنبه 02 اسفند 1403 / خواندن: 14 دقیقه
پرونده پرواز بر فراز آشیانه‌ی سیمرغ | صفحه صد و بیست و پنجم

ریویو: نقد و بررسی فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته «رسول صدر عاملی»

فیلم «زیبا صدایم کن» به کارگردانی «رسول صدرعاملی» که اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته‌ی «فرهاد حسن‌زاده» است شاید به‌خودی‌خود، اثر در خور تحسینی باشد اما من ناگزیر باید آن را به عنوان یک اثر اقتباسی قضاوت کنم. اگرچه در جشنواره‌ی فیلم فجر آثار اقتباسی به طور جداگانه داوری نمی‌شوند، اما دریچه‌ی نقد و بررسی بر اهالی رسانه و مخاطبان حرفه‌ای بسته نیست. مخصوصا کسانی که پیش از این رمان فرهاد حسن‌زاده را خوانده‌اند، با توقع ویژه‌ای پا به سالن سینما می‌گذارند و باید دید آیا توقع‌شان برآورده می‌شود یا ن...

4
ریویو: نقد و بررسی فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته «رسول صدر عاملی»

مجله میدان آزادی: با اعلام برندگان چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، مشخص شد که امسال سیمرغ بلورین بهترین فیلم را «زیبا صدایم کن» به خانه می‌برد. فیلمی به کارگردانی «رسول صدرعاملی» که اقتباسی است از یکی از کتاب‌های برجسته‌ی ادبیات کودک و نوجوان به همین نام که به قلم «فرهاد حسن زاده» نوشته شده است. در ریویویی که پیش از این درباره‌ی این فیلم منتشر کردیم، نقد و بررسی این فیلم سینمایی را خواندید. در این مطلب، مجید اسطیری به این موضوع پرداخته است که آخرین ساخته‌ی رسول صدرعاملی، چقدر در وجه اقتباسی بودنش موفق عمل کرده است. این ریویو را در پرونده‌ «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» خواهید خواند:  


حالا که نتایج داوری‌های جشنواره‌ی فیلم فجر مشخص شده از جهتی آسان‌تر و از جهتی سخت‌تر می‌توان درباره‌ی فیلم «زیبا صدایم کن» نوشت. آسان‌تر از این جهت که می‌شود حرف‌هایی زد که نتیجه‌ی داوری‌ها آن را تایید کند و سخت‌تر از آن جهت که نقد کردن نتایج داوری یک کار رایج و معمولا نوعی حاشیه‌سازی است. اما وقتی نام‌های بزرگی چون «فرهاد حسن‌زاده» و «رسول صدرعاملی» با نام این فیلم ملازم هستند باید همه چیز را کنار گذاشت و گفتنی‌ها را گفت.

فیلم «زیبا صدایم کن» به کارگردانی رسول صدرعاملی که اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته‌ی «فرهاد حسن‌زاده» است، شاید به‌خودی‌خود اثر در خور تحسینی باشد اما من ناگزیر باید آن را به عنوان یک اثر اقتباسی قضاوت کنم. اگرچه در جشنواره‌ی فیلم فجر (حتما به خاطر کم‌بودن تعداد این فیلم‌ها) آثار اقتباسی به طور جداگانه داوری نمی‌شوند، اما دریچه‌ی نقد و بررسی بر اهالی رسانه و مخاطبان حرفه‌ای بسته نیست. مخصوصا کسانی که پیش از این رمان فرهاد حسن‌زاده را خوانده‌اند با توقع ویژه‌ای پا به سالن سینما می‌گذارند و باید دید آیا توقع‌شان برآورده می‌شود یا نه؟

فراموش نکنیم که فرهاد حسن‌زاده قطعا یکی از بزرگ‌ترین، پرمخاطب‌ترین و پرافتخارترین نویسندگان کودک و نوجوان کشور است و شاید فقط بتوان «هوشنگ مرادی کرمانی» را از جهت خلق آثار ماندگار و خواندنی یک پله بالاتر از او دانست. اگرچه این رتبه‌بندی‌ها در عالم ادبیات بی‌معنا جلوه می‌کند، مخصوصا وقتی این را در نظر داشته باشیم که هرچقدر مرادی کرمانی در ترسیم فضاهای روستایی چیره‌دست است، حسن‌زاده نوجوانان شهری را بهتر می‌شناسد و بازنمایی می‌کند.


«فرهاد حسن‌زاده»، نویسنده‌ی کتاب «زیبا صدایم کن»

اقتباس آزاد یا دست‌کاری؟!

تمام این مقدمه برای ذکر حساسیت اقتباس سینمایی از اثر «فرهاد حسن‌زاده» است. حساسیتی که متاسفانه باید گفت فیلمنامه‌نویسان در وهله‌ی اول، و کارگردان در وهله‌ی دوم متوجه آن نبوده‌اند. رمان کامل و محکم و دقیق فرهاد حسن‌زاده طوری در فیلم دست‌کاری شده است که باید گفت کاش نام فیلم هم تغییر می‌کرد تا دیگر انتظاری از فیلم نمی‌داشتیم. این گلایه را مخصوصا حالا که فرهاد حسن‌زاده پس از اختتامیه‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر با انتشار متنی نجیبانه از «پوشیده‌شدن دلخوری‌ها زیر برف» نوشته است ساده‌تر می‌توان نوشت.

اینجا برخی از تغییراتی که فیلمنامه در داستان ایجاد کرده را می‌شمارم و قضاوت را به مخاطب وامی‌گذارم:

1.    فصل اول رمان «زیبا صدایم کن»، زیبا را در حالی نشان می‌دهد که در خوابگاهش مشغول مطالعه‌ی یک کتاب سرگرم‌کننده است و با تماس پدرش غافلگیر و خوشحال می‌شود. پدر ماموریت غیرممکنی به او محول می‌کند که مخاطب را در همان ابتدای رمان به شدت درگیر ادامه‌ی قصه می‌کند. یعنی بر خلاف فیلم که خسرو خودش از آسایشگاه می‌گریزد، در رمان، این زیباست که رگ خوابش در دست پدرش است و تمهیدات فرار پدر از آسایشگاه را فراهم می‌کند. فرهاد حسن‌زاده ده سال پیش، اندکی پیش از انتشار کتابش دو فصل ابتدایی «زیبا صدایم کن» را در نشست صمیمانه‌ای که میزبانش بودم خواند و همه را درگیر موقعیت خاص زیبا کرد. حتی اگر رمان او را نخوانده‌اید می‌توانید قضاوت کنید کدام موقعیت دراماتیک‌تر است؟ پدری که به خاطر دخترش از آسایشگاه فرار می‌کند، یا دختربچه‌ای که پدرش را فراری می‌دهد؟

2.    شخصیت زیبا با چیزی که در فیلم آمده زمین تا آسمان تفاوت دارد. همان طور که گفتم رگ خوابش در دستان پدرش است و بیش از آن عاشق پدرش است که ماموریت سخت فراری‌دادن پدر را قبول نکند. پشت تلفن و وقتی توی شهر با هم بی‌هدف می‌چرخند و تفریح می‌کنند، مدام مشغول قربان‌صدقه‌رفتن و شوخی هستند. در یک کلام، پدر همه‌چیزِ زیباست. از این که او روز تولدش را به یاد داشته ذوق زده است. آماده است همه دلخوری‌ها و کوتاهی‌های قدیم پدرش را ببخشد و اصلا بخشیده. به لحاظ روان‌شناختی هم زیبای فیلم که خیلی معقول و حسابگر است با زیبای رمان که خیلی شهودی و سرخوش است تفاوت زیادی دارد.


«امین حیایی» و «ژولیت رضاعی» در فیلم سینمایی «زیبا صدایم کن»

3.    فصل پایانی رمان «زیبا صدایم کن»، پس از سررسیدن آمبولانس و بازگرداندن پدر به آسایشگاه، یکی از درخشان‌ترین فصل‌های اثر است. جایی که مخاطب آماده است تا زیبا را تنها و رها شده در میان جامعه‌ی بی‌رحم ببیند، جایی که سرما و رهاشدگی در قالب ورق‌های روزنامه در چنگال باد به چشم زیبا و مخاطب می‌آیند، رمان با تماس یک خیـّر، کسی که زیبا، او را چندبار «پدر» می‌نامد، و با این احساس قشنگ و جملات لطیف نسبت به او (که به همراه بچه‌های موسسه برای تولد زیبا تدارک دیده‌اند) به پایان می‌رسد:

«باد ورق‌های روزنامه‌ها را از زمین بلند می‌کرد و می‌پیچاند و می‌فرستاد هوا. سردم شد و حس عجیبی آمد سراغم. ترس و تنهایی و شب و باران. گوشی را در آوردم. زنگ زدم به شما تا بیایید دنبالم. دلم خانه می‌خواست و چراغ و گرمای بخاری. دلم شما را می‌خواست.»

این دخل و تصرف، شاید نارواترین دست‌کاری فیلمنامه‌نویسان کم‌تجربه در داستانِ حساب‌شده‌ی فرهاد حسن‌زاده بوده است. چند سال پیش که این داستان را می‌خواندم از عمق نگرش حسن‌زاده به مسئله‌ی کودکان بی‌سرپرست شگفت‌زده شدم. در واقع او فقط به دنبال یک نقطه‌ی پایان خوب برای داستان خودش نیست. جایی که داستان زیبا تمام می‌شود یک کابوس برای هر کودک بی‌سرپرست یا بدسرپرستی است. پس رمان باید چند صفحه دیگر ادامه پیدا کند و اهمیت وجود خیرین را با تحکم به جامعه یادآوری کند. 


تصویر جلد کتاب «زیبا صدایم کن» 

اما در فیلم نه‌تنها این فصل درخشان حذف شده است که به نامنصفانه‌ترین شکل ممکن سکانسی داریم که زیبا به خاطر سخت‌گیری یک خیّرِ کج‌فهم، امکان سکونت در یک خانه را از دست می‌دهد، آن هم با سوءاستفاده از کلام ارجمند امام علی (علیه السلام) که فرمود: «الله الله فی الایتام». کیست که نفهمد آن بزرگمردی که به مراعات حال ایتام چنین سفارشی کرد، هرگز رها کردن بی‌رحمانه‌ی این دختر را روا نمی‌دارد.

4.    یکی دیگر از تغییرات ایجاد شده در داستان که باز هم با روح کلی رمان فرهاد حسن‌زاده مغایرت شدیدی دارد ماجرای پولی است که پدر در گلدان گل کاغذی مخفی کرده است. در رمان زیبا صدایم کن پدر حقیقتا بی‌چیز است و هیچ کمک مالی به دخترش نمی‌تواند بکند و همین است که عشق و علاقه‌ی زیبا به پدرش را ارزشمند می‌کند. اما در فیلم می‌بینیم که پدر همزمان با تولد دخترش مقداری طلا در گلدان مخفی کرده تا در روز مبادا به کار دخترش بیاید. جدا از آنکه این دوراندیشی اقتصادی از خسرو با بیماری روانی‌اش بعید است، اساسا این سکانس، داستانی که می‌تواند در ستایش رابطه‌ی اخلاقی-عاطفی سالم و بی‌آلایش پدردختری باشد را تا حد تبلیغات بیمه در تلویزیون تنزل می‌بخشد. همه چیز رنگ مادی‌گرایانه می‌گیرد و پدر چون برای آینده‌ی دخترش پس‌انداز کرده بالاخره ارزشی که ذاتا ندارد را پیدا می‌کند.


تغییراتی که لازم نبودند!

اگرچه می‌توان موارد بیشتری از تغییرات بی‌موردی که در داستان ایجاد شده برشمرد اما به گمانم این چهار مورد بالا باعث تغییر روح کلی اثر شده‌اند. لازم است این را بگویم که وقتی با نام این فیلم در فهرست آثار جشنواره‌ی فیلم فجر روبه‌رو شدم حدس می‌زدم داستان فرهاد حسن‌زاده برای تبدیل شدن به فیلم‌نامه نیاز به گره‌افکنی و نقطه‌عطف‌های بیشتری دارد و اکنون هم معتقدم اضافه‌شدن برخی سکانس‌ها به داستان، ناگزیر بوده است، اما مواردی که برشمردم و بیشتر، سکانس‌های اضافه‌شده به داستان از این دسته نیستند.


«رسول صدرعاملی» کارگردان فیلم سینمایی «زیبا صدایم کن»

شاید بگویید برای مهاجرت این رمان نوجوان به سینمای بزرگسال لازم بوده که چنین تغییراتی در اثر ایجاد شود، اما من می‌پرسم «اگر چنین مهاجرتی به قیمت پامال‌شدن روح اثر تمام شود آیا ارزشش را دارد؟» وانگهی، زیبا صدایم کن اولین فیلم اقتباسی نیست که از جهان کودک و نوجوان به جهان بزرگسال کوچ کرده و در این زمینه می‌توان از فیلم درخشان «خمره» نام برد که علی‌رغم کوچاندن یک رمان نوجوان به سینمای بزرگسال، به روح اثر وفادار مانده است.

گلایه‌ها را کوتاه کنم. می‌شود گفت این فیلمنامه فقط ده درصد به رمان حسن‌زاده وفادار بوده است، به علاوه در هیچ بخش جشنواره موفق به کسب سیمرغ نشده است، با این حال برنده‌ی جایزه‌ی بهترین فیلم جشنواره‌ی چهل و سوم شد! تحلیل من این است که داوران جشنواره به عنوان نمایندگان خواسته‌ی جامعه، از آن ایده‌ی نخستین و روح اصلی اثر که از دست فیلمنامه‌نویسان جان سالم به در برده استقبال کرده‌اند. همان ده درصدی که از نفحات ذوق و هنر فرهاد حسن‌زاده در فیلم باقی مانده و حال مخاطب را خوب می‌کند، پاسخگوی نیاز جامعه‌ای است که دخترانش نیازمند یک رابطه‌ی پدر- دختری سالم و صمیمی هستند. دست‌مریزاد آقای حسن‌زاده، برنده‌ی اصلی شما هستید.
 


مطالب مرتبط:

ریویو: نقد و نظری به فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته «رسول صدر عاملی»

ریویو: نگاهی به رمان «زیبا صدایم کن» اثر «فرهاد حسن‌زاده»




تصاویر پیوست

محدثه
3 اسفند 1403

عالی بود :)) همه نظرات من رو گفتید :))

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
یکی دیگر از تغییرات ایجاد شده در داستان که باز هم با روح کلی رمان فرهاد حسن‌زاده مغایرت شدیدی دارد، ماجرای پولی است که پدر در گلدان گل کاغذی مخفی کرده است. در رمان زیبا صدایم کن پدر حقیقتا بی‌چیز است و هیچ کمک مالی به دخترش نمی‌تواند و بکند و همین است که عشق و علاقه‌ی زیبا به پدرش را ارزشمند می‌کند. اما در فیلم می‌بینیم که پدر همزمان با تولد دخترش مقداری طلا در گلدان مخفی کرده تا در روز مبادا به کار دخترش بیاید. جدا از آنکه این دوراندیشی اقتصادی از خسرو با بیماری روانی‌اش بعید است، اساسا این سکانس، داستانی که می‌تواند در ستایش رابطه‌ی اخلاقی_عاطفی سالم و بی‌آلایش پدردختری باشد را تا حد تبلیغات بیمه در تلویزیون تنزل می‌بخشد. همه چیز رنگ مادی‌گرایانه می‌گیرد و پدر چون برای آینده‌ی دخترش پس‌انداز کرده، بالاخره ارزشی که ذاتا ندارد را پیدا می‌کند.

شاید بگویید برای مهاجرت این رمان نوجوان به سینمای بزرگسال لازم بوده که چنین تغییراتی در اثر ایجاد شود، اما من می‌پرسم «اگر چنین مهاجرتی به قیمت پامال شدن روح اثر تمام شود آیا ارزشش را دارد؟» وانگهی، زیبا صدایم کن اولین فیلم اقتباسی نیست که از جهان کودک و نوجوان به جهان بزرگسال کوچ کرده و در این زمینه می‌توان از فیلم درخشان «خمره» نام برد که علی‌رغم کوچاندن یک رمان نوجوان به سینمای بزرگسال، به روح اثر وفادار مانده است.

مطالب مرتبط