مجله میدان آزادی: «آدم فروش» با نام سابق «تابستان همان سال» فیلمی به کارگردانی «محمود کلاری» محصول سال ۱۴۰۲ است. فیلم در بخش سودای سیمرغ چهل و دومین دوره جشنواره فجر حضور داشت. این اثر سومین ساخته کلاری در مقام کارگردانی است. به گفته محمود کلاری این اثر بر اساس تجربه فردی ۴۰ سالهاش نوشته شده است. در ادامه، در صد و سی و پنجمین صفحه از پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» ريويوی نقد، تحليل و بررسی اين فيلم سينمايی را به قلم مجيد اسطيری بخوانيد:

پوستر فیلم «آدم فروش»
«محمود کلاری» از مهمترین و شاخصترین چهرههای فیلمبرداری در سینمای ماست. خدا میداند چند صد یا چند هزار نفر از هنرجویان سینما در کلاسها و کارگاههای کلاری، یا اساساً با تماشای قابهای حرفهای او با اصول فیلمبرداری آشنا شدهاند. محمود کلاری چهار بار موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری از جشنوارهی فیلم فجر شده و از این نظر رکورددار است.
از کلاری باید دیدن آموخت
به قول قیصر امینپور «صورتگران چین همه انگار خواندهاند/ زیباشناسی نظری پیش چشم تو». سبک او بیتردید روی نگرش خیلی از همکاران و شاگردانش تأثیرگذار بوده است. حاصل کار کلاری در «آدمفروش» یک مجموعه عکس بینهایت زیباست. فریم به فریم فیلم او حسابشده و فکرشده، متوازن و چشمنواز است. نورپردازی به دقیقترین شکل ممکن انجام شده و حتی صحنههای مربوط به آشپزخانهی تاریک خانهی قدیمی در نهایت زیبایی طراحی شدهاند. کلاری با انتخاب لوکیشن یک خانهی قدیمی، بهترین قابهای ممکن را از معماری اصیل ایرانی نشان داده است.

«محمود کلاری» در اکران فیلم «آدم فروش»
در تقابل با این توازن، دو سکانس مربوط به حضور در خانهی آینهبین که نوعی زشتی و ابهام را تداعی میکنند، تضاد پرمعنایی را ساختهاند. بهویژه دومین سکانس از آن خانه که بدون حضور «مهران مدیری» در نقش آینهبین و در عوض با حضور چندین کودک زال (بچه جن؟) در پسزمینهی صحنه، در فیلم آمده است، شباهت بسیار زیادی به صحنهی فرو ریختن گچهای سقف خانهی قدیمی در فیلم «آینه» دارد و در واقع ادای دینی به «آندری تارکوفسکی» است. تارکوفسکی در آثار مختلفش اعم از «نوستالژی»، «استاکر» و «آینه» نوعی زیباییشناسی پرکشش از تصاویر زوال و ویرانی را تصویر میکند که بسیار شاعرانه و گیراست. گویا کلاری هم در این فراز از فیلمش که اشاره به ریشهی ویرانی روابط این خانواده است، خواسته به آن زیباییشناسی تأسی کند.
بافتهای با گرههای سست
اما گذشته از قدرت کمنظیر فیلم «آدمفروش» از نظر زیباشناسی بصری، این اثر از نظر پیرنگ و فیلمنامه و کارگردانی خیلی میلنگد. شخصیتپردازیها کامل نشدهاند و انگیزهی بعضی کنشهای شخصیتها واضح نیست. مگر یک مادربزرگ میتواند در برابر اتهام دزدی به نوهاش این اندازه منفعل باشد؟ مگر پلیس یک جوان را به اتهام دزدیدن چند تکه طلا از عمهاش این همه کتک میزند؟ اگر او را به اتهام سیاسی گرفتهاند چه کسی روی در خانهی آنها نوشته «آدمفروش»؟! چرا اهالی خانه فوراً به فکر حفظ آبرو و پاک کردن این کلمه نمیافتند؟! مگر ممکن است یک مادر در رابطه بین دخترانش هیچ دخالتی نکند؟ مگر…؟
به نظر میرسد کلاری از آن همه فحش و فضیحتی که نثار بازجویان شهربانی میکند بهدنبال معنایی ضمنی بوده که اصلاً در وصول به آن موفق نبوده و هرچه جوان بیشتر از کتک خوردنش میگوید، برساخته بودن این ماجرا بیشتر لو میرود.
بهعلاوه باید افزود اگرچه قابهای پایانی فیلم بسیار دیدنی و چشمنواز هستند اما از نظر داستانی تمام شدن فیلم در حالی که قهرمان در زیرزمین مشغول تماشای لیلی بازی کردن دخترک خانواده است، پایانبندی محکمی نیست.

نمایی از فیلم سینمایی «آدم فروش»
این فیلم که دو سال پیش در جشنوارهی فیلم فجر با نام «تابستان همان سال» به نمایش درآمد حتی با تغییر نام هم نتوانسته جای خالی جذابیت داستانی را پر کند.