مجله میدان آزادی: یازدهمین نقد از نقدهای مکتوبِ فصل دوم پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» به فیلم «آسمان غرب» با کارگردانی «محمد عسگری » و تهیهکنندگی «حبیبالله والینژاد» اختصاص دارد. میلاد کیمرام، امیرحسین آرمان، نادر فلاح، کریم امینی، کیوان آزاد، نسیم ادبی، روحالله زمانی، محمدرضا صولتی، پیام اینالویی، آرمین رحیمیان و تورج الوند از جمله بازیگران این فیلماند. در ادامه ریویوی نقد و بررسی فیلم تابستان همان سال را به قلم آقای «مجید اسطیری» در ستون «نقد و بررسی فیلمهای جشنواره 42» پرونده جشنواره فجر بخوانید:
فیلم سینمایی «آسمان غرب» دومین فیلم بلند محمد عسگری است که پیش از این با «اتاقک گلی» خود را به سینمای ایران معرفی کرده است.
آسمان غرب به یک مقطع کوتاه ولی مهم از زندگی شهید احمد شیرودی میپردازد و آن نخستین روزهای حملهی ارتش بعثی به ایران و آغاز جنگ تحمیلی است. روایت فیلم، شهید علیاکبر شیرودی را نشان میدهد که چگونه از دستورات مقامات سیاسی بالادست، سرپیچی میکند و حاضر به عقبنشینی در برابر نیروهای دشمن نمیشود.
اوپنینگ فیلم با اینکه پرهیجان است اما مدام با گفتگوهای دو نفرهی آدمهای نظامی دچار وقفه میشود تا موقعیت تاریخی توضیح داده شود. این سادهترین و اولین طراحی برای توضیح دادن موقعیت تاریخی به مخاطب است.
میلاد کیمرام در نقش شهید شیرودی، در بلبشوی مردم آواره شده به دنبال آدمهای نظامی، این طرف و آن طرف میرود تا به آنها بگوید کشور در چه وضعیتی است. گفتگوها خسته کننده است اما هرچه جلو میرویم بدتر هم میشود، یعنی بعد از اینکه کاراکتر شیرودی تصمیم به تمرد میگیرد، گفتگوهای او با نیروهای زیردستش شعارزده هم میشود.
اگرچه فیلم از نظر تدوین درخشان است و تصاویر بدیعی از مقاومت مردم سرپل ذهاب را با دست خالی در مقابل ارتش مکانیزهی بعثی نشان میدهد، اما شخصیتپردازی شیرودی ناقص و تیپیکال است. او از اول قوی و محکم است، در میانهی فیلم هیچگاه دلش نمیشکند، کم نمیآورد، عصبانی نمیشود… و در پایان چیز جدیدی یاد نمیگیرد، درس تازهای از زندگی نمیآموزد، به شهود دست نمییابد؛ همانگونه که قهرمانوار وارد شده بود از صحنه خارج میشود.
جنگ ما ستارگان فراوانی در نبردهای هوایی داشته است. سوال اینجاست که با وجود چهرههای فراوانی که هنوز به اندازهی کافی به آنان پرداخته نشده، ساختن فیلمی پرخرج برای شهید بزرگوار علیاکبر شیرودی که جلوههای رشادتش پیش از این در سریال پرمخاطب «سیمرغ» و انیمیشن «شجاعان» به تصویر کشیده شده بود، چه ضرورت و فوریتی داشت؟
آسمان غرب البته در یک سکانس جالب ولی بیش از اندازه کوتاه، دلخوری مردم از اهالی دیپلماسی که حاضر به مقاومت نیستند را به تصویر میکشد که جزو نقاط قوت اثر بود.
هر جا شیرودی در میان مردم کرد بومی نمایش داده میشود فیلم شفافیت و باورپذیری زیادی پیدا میکند اما گفتگوهای شیرودی با همتایان نظامی خودش دچار شعارزدگی است که بازی ضعیف میلاد کیمرام هم آن را دو چندان کرده است.
در میان تمام شخصیتهایی که لباس نظامی به تن دارند، تنها شخصیت سرباز ترکزبان با صورت کک مکی و با بازی زیرپوستی و گرم روح الله زمانی، مثل ستاره میدرخشد و همه چیز را در اطراف خودش واقعی جلوه میدهد؛ انگار که او هنوز همان سرباز فیلم «موقعیت مهدی» است که برایش نامزدی در جشنوارهی چهلم را به ارمغان آورد.
کلام پایانی این است که به طرز حیرتآوری، بهترین سکانسهای فیلم همان سکانسهایی هستند که علیاکبر شیرودی در آنها غایب است و مردم سرپل ذهاب با چنگ و دندان از شهرشان دفاع میکنند. وقتی هلیکوپترها بالاخره از راه میرسند آن گشایش دراماتیک که حق مردم است با گشایش روانی منطبق میشود. اما چنان که در نقدهای دیگر هم به این مسئله پرداخته شده ظاهرا علاقهی محمد عسگری به ساختن صحنههای اکشن، باورپذیری فیلم او را کمی دچار خدشه کرده است.
سوالهای زیادی قبلا پرسیده شده است، اینجا فقط درباره تعقیب ماشین حامل فرماندهان عراقی میپرسیم: آیا آن ماشین راهی جز مستقیم رفتن نداشت؟ آیا اگر توقف میکرد کمتر در خطر نبود؟ اگر شهید قهرمان ما علیاکبر شیرودی، شیشهی ماشین نظامی را با میلهای که ارابهی فرود هلیکوپتر است شکست، چرا آن را از زمین بلند نکرد؟ اگر این کار خطرناک است اساسا چرا چنین کاری کرد؟ چرا و چرا و چرا…