مجله میدان آزادی: فیلم کوتاه «به صدای زمین گوش کن» به کارگردانی «شهاب مهربان» در 42مین جشنواره فیلم کوتاه به نمایش درآمد. در ششمین صفحه از پرونده «جشنواره فیلم کوتاه تهران» به سراغ نقد و بررسی این اثر رفتهایم. در ادامه این ریویو را به قلم علی قاسمی منفرد بخوانید:
در ساخت موقعیتهای متناظر در درام، دستکم دو ملاحظهٔ مهم وجود دارد؛ یکی اینکه باید همزمان با آشکار شدن تدریجی شباهتها و تفاوتها پیوندهایی میان آنها شکل بگیرد تا درونمایه ساخته شود. یعنی موقعیت الف در کنار موقعیت ب به موقعیت معنایی ج ختم شوند. این نقطهٔ ج هم قاعدتا چیزی است که در سیر درام به آن میرسیم و نه از مرحلهٔ آغاز داستان روشن است و نه به یکباره نمایان میشود. ملاحظهٔ دوم این است که حدّ و اندازهٔ شخصیتپردازی و پرداختن به مؤلفههای گوناگون را کلیت موقعیتها و درونمایه تعیین میکنند.
.jpg)
پوستر فیلم کوتاه «به صدای زمین گوش کن» اثر «شهاب مهربان»
فیلم کوتاه «به صدای زمین گوش کن» به نویسندگی «وهاب مهربان» و «شهاب مهربان» و کارگردانی شهاب مهربان، ماجرای زن و شوهر میانسالی است که به جهت کنجکاوی بسیارشان- یا بگوییم فضولی مزمن!- به زندگی همسایهٔ پایینی گوش میدهند. در خانۀ همسایه، مرد جوانی زندگی میکند که قرار است از همسرش جدا شود. با شروع داستان، زن پیش مرد بازگشته و قصد دارد تلاشش را برای بازیابی زندگی از دست رفته انجام دهد؛ تلاشی که از سوی خانوادهٔ بالایی به دقت شنیده میشود. با پیش رفتن ماجرا حقیقتی افشا میشود که شرایط را به کلی تغییر میدهد.
فیلم با اینکه پس از مرحلهٔ افشا شدن حقیقت- حقیقتی که به زوج فضول بازمیگردد- به سرعت در ساخت یک موقعیت معنایی مشترک پیش میرود اما در شکلدهی به گامهای پیش از آن ضعیف عمل میکند. به عبارتی آن آشکار شدن تدریجی شباهتها و تفاوتها فرصت مهمی است که فیلم به قدر کافی از آن بهره نمیگیرد. خط درام که میبایست در هرکدام از موقعیتها جداگانه شکل میگرفت محدود به یک ضربهٔ پایانی شده است. البته به نسبت در زوج فضول کاشتهای موثری میبینیم (از جملهٔ آنها ماجرای قهرشان، این دیالوگ زن که «زنها اینطورین دیگه، یه چیزی تموم بشه تموم شده» و قایمباشک هوسناک مرد). اما اگر سراغ زوج جوان برویم ماجرا به شدت متزلزل و سست پیش میرود؛ دختر آمده که با تقلاهای گوناگون پسر را به یک سفر یک روزه به رشت دعوت کند اما این موضوع و اشارههای دیگر صرفا با واکنشهای سرد پسر روبهرو میشود. این به ملاحظهٔ دوم مربوط میشود، یعنی حدّ و حدود شخصیتپردازی و پیشرفت دیالوگها اتصال محکمی با ساختار قرینهمحور کار ندارند. ظرافتی در طراحی رابطهٔ زن و مرد جوان نمیبینیم و آن شیئی هم که زن از گلدان برمیدارد از نظر داستانی الکن است و چنانکه باید کارکرد پیدا نمیکند. همین که زن از طریق مرد بفهمد آن زوج دوستداشتنی و فضول چنانکه تصور میکرد نیستند، خودش میتواند کافی باشد. چنانکه بینتیجه ماندن تلاشهایش برای نرم کردن پسر، اشک و باران پایانی را هم توجیه میکند. بنابراین وقتی پیوند میان این دو موقعیت به خوبی شکل نمیگیرد، توان درونمایه محدود به ضربهٔ پایانی میماند. مردها و زنها در دو موقعیت به یک تناظر میرسند ولی این تناظر یا قرینهسازی حاصل سیری نیست که دیدهایم، حاصل یک آگاهی لحظهای است.

سکانسی از فیلم «به صدای زمین گوش کن» با ایفای نقش «سیاوش چراغیپور» و شیرین اسماعیلی»
جدای از این نکات اساسی، وجه بازیگوشانه و به اصطلاح خود فیلم «دیوانهٔ» زوج میانسال تا حدی ساخته میشود. گذشته از متن، بازی بازیگران هم در این مورد یاریگر بوده است. کهنگی و اشباعشدگی بازی «سیاوش چراغیپور» به کار آسیب نزده و «شیرین اسماعیلی» هم به ویژه در قسمت بازیگوشیها قابل قبول عمل میکند؛ هرچند بهت و اندوه نهاییاش نشانی از شخصیت پیشین را در خود ندارد.
اما متاسفانه زوج جوان به همان اندازه که در متن، در اجرا هم از موقعیت دیگر فاصله دارند و این لطمهٔ مضاعفی به کار زده است. صحنهپردازی موقعیت زوج جوان با آن نور پروژکتورها و دود سیگار جاری در فضا بیش از حد اغراقآمیز شده است و اگرچه احتمالا بنا بوده دو لحن اجرایی متمایز را بسازد با اینهمه خودداری و خلاقیت حاضر در موقعیت زوج میانسال، در این سو دیده نمیشود. در این مورد، صحنههایی مثل گذاشتن میوه در دهان مرد یا شروع پلان با پایین گذاشتن فرش یا جمعکردن شکستنیها از زمین از جملهٔ لحظات قابل اشاره است.
«به صدای زمین گوش کن» با ایدهٔ همکناری و تناظر آغاز میکند و بهرغم آنکه ظرفیتهایی را برای به سرانجام رساندن این آغاز نشان میدهد، به یک اثر دوپاره بدل میشود. از امکان جذاب زوج فضول خود هم به شکلی حداقلی، صرفا در راستای آشکار شدن حقیقت، بهره میبرد. اینچنین اثری که خالی از بارقه نیست، به درخشش کافی نمیرسد.