یکشنبه 04 آبان 1404 / خواندن: 5 دقیقه
پرونده جشنواره فیلم کوتاه تهران | صفحه بیست و هشتم

ریویو: نقد و نظری به فیلم کوتاه «میام دنبالت» ساخته «محمد دهباشی»

فیلم کوتاه «میام دنبالت» ساخته‌ی «محمد دهباشی»، از آن دسته آثاری‌ست که مرز میان واقعیت و خیال را به‌عمد محو می‌کند و تماشاگر را به جهانی می‌برد که در آن زمان، حافظه و رؤیا به هم می‌پیچند. جهان فیلم نه برای بازنمایی واقعیت، بلکه برای بازآفرینی حس از دست دادن در تجربۀ سوگ ساخته شده است؛ حس مردی که در پیِ احیای عشقی ازدست‌رفته، به دنیای خواب پناه می‌برد تا شاید آن‌چه را در بیداری از کف داده، در رؤیا باز یابد.

5
ریویو: نقد و نظری به فیلم کوتاه «میام دنبالت» ساخته «محمد دهباشی»

مجله میدان آزادی: فیلم کوتاه «میام دنبالت» به کارگردانی «محمد دهباشی» این روزها در چهل‌و‌دومین جشنواره فیلم کوتاه به نمایش درآمده است. در این صفحه از پرونده «جشنواره فیلم کوتاه تهران» به سراغ نقد، بررسی و تحلیل این اثر رفته‌ایم. ریویوی آن را به قلم سمیه کشوری بخوانید:


فیلم کوتاه «میام دنبالت» ساخته‌ی «محمد دهباشی»، از آن دسته آثاری‌ست که مرز میان واقعیت و خیال را به‌عمد محو می‌کند و تماشاگر را به جهانی می‌برد که در آن زمان، حافظه و رؤیا به هم می‌پیچند. جهان فیلم نه برای بازنمایی واقعیت، بلکه برای بازآفرینی حس از دست دادن در تجربۀ سوگ ساخته شده است؛ حس مردی که در پیِ احیای عشقی ازدست‌رفته، به دنیای خواب پناه می‌برد تا شاید آن‌چه را در بیداری از کف داده، در رؤیا باز یابد.      

در ظاهر، فیلم از سوگ و بازگشت می‌گوید؛ مردی که همسرش را از دست داده، قرصی می‌خورد تا در خواب دوباره او را ملاقات کند. اما در عمق، فیلم دربارۀ تکرار و آگاهی است؛ دربارۀ چرخۀ خطاهایی که در زندگی روزمره ما را گرفتار می‌کنند. ساختار لوپ‌گونۀ روایت، تکرار لحظه‌ها و موقعیت‌ها را به استعاره‌ای از زندگی بدل می‌کند؛ تا وقتی اشتباهات کوچک را تصحیح نکنیم، رهایی ممکن نیست. در لوپ آخر، مرد بالاخره «چیزی را درست انجام می‌دهد» و جهان رؤیا از تکرار آزاد می‌شود.

فیلم کوتاه میام دنبالت
فیلم کوتاه «میام دنبالت»، ساختۀ «محمد دهباشی»

دهباشی برای روایت این مضمون، به سراغ زبانی فانتزی-شاعرانه رفته است. فیلم در فضایی میان واقعیت و خیال می‌گذرد؛ جایی که کشتی‌ها در آسمان حرکت می‌کنند و ابرها شکل خانه و قصرند و مجسمه‌های عجیبی در آسمان دیده می‌شوند و اجرام آسمانی در مه فرو می‌روند. این فانتزی نه برای گریز از واقعیت، بلکه برای نمایش شدت عاطفه است. خیال، در این فیلم، صورت دیگری از عشق است؛ شکلی از ادامۀ حضور.

در میان عناصر تصویری فیلم، سری قاب عکس‌هایی که دو نفر را روی نیمکت از پشت نشان می‌دهد، موتیفی کلیدی است. در هر بار تکرار، تغییر کوچکی در این تصویر دیده می‌شود، تا جایی که در آخرین قاب، زن سرش را به‌سوی شانۀ مرد خم کرده، اما هنوز تماس کامل برقرار نشده است. همین فاصلۀ اندک، لحظۀ پیش از تماس، تبدیل به استعاره‌ای ظریف از رابطه‌ای می‌شود که در آستانۀ وصال منجمد شده است؛ عشقی که نه در بیداری و نه در خواب، هرگز تماماً تحقق نمی‌یابد. این تصویر، گویی فریمِ نهاییِ رؤیایی‌ست که هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد. لحظه‌ای بین خواستن و نرسیدن.

فیلم از نظر بصری دقیق و وسواس‌مند است. هر فریم کیفیتی نقاشانه دارد و بافت رنگ و نور به گونه‌ای تنظیم شده که بیننده را در وضعیت تعلیقی میان حضور و غیاب نگه می‌دارد. دهباشی با این نگاه بصری، طبق گفتۀ خودش از سینمای کیشلوفسکی الهام گرفته و همچنین استفاده از تخیل و اتفاقات غیررئالیستی برای روایت داستانی کاملاً انسانی و رئالیستی، از سینمای اسپیلبرگ تأثیر پذیرفته است. با این حال دهباشی تلاشش را کرده از دل آن، زبان خود را بسازد؛ زبانی که در آن تصویر جایگزین کلمه می‌شود و معنا از دل سکوت برمی‌خیزد. درهمین راستا دهباشی در طراحی جلوه‌های ویژه نیز، به‌جای اتکا به فناوری‌های نوین و هوش مصنوعی، راه دشوارتر اما شاعرانه‌تر را انتخاب کرده است: ساخت دستی و فریم‌به‌فریم تصاویر. این تصمیم باعث شده با وجود پیچیدگی بصری، همه چیز طبیعی و در امتداد جهان احساسی فیلم جلوه کند. جلوه‌ها هرگز در نقش تزئین ظاهر نمی‌شوند، بلکه بخشی از منطق رؤیا و احساس‌اند.

«محمد رسول صفری»، بازیگر نقش مرد، نقطۀ تکیه‌گاه احساسی فیلم است. او با حداقل دیالوگ و حداکثر حس، اندوه، تردید و اشتیاق را تنها از مسیر نگاه منتقل می‌کند.

فیلم کوتاه میام دنبالت
قابی از فیلم کوتاه «میام دنبالت»، ساختۀ «محمد دهباشی» 

ابهام میان خواب و واقعیت در سراسر فیلم حفظ می‌شود؛ تماشاگر تا انتها نمی‌داند کدام جهان «واقعی‌تر» است. اما شاید پاسخ در همین تردید نهفته باشد: هر دو جهان بازتاب ذهن انسانی‌اند که میان فقدان و امید سرگردان است. در پایان، عنوان شاعرانۀ فیلم معنای تازه‌ای پیدا می‌کند؛ «میام دنبالت» نه تهدید است و نه وعدۀ بازگشت، بلکه زمزمه‌ای‌ست از اعماق ناخودآگاه که می‌گوید عشق، حتی در غیاب، ادامه دارد.

در نهایت، «میام دنبالت» بیش از آن‌که صرفاً درباره‌ی مرگ یا رؤیا باشد، درباره‌ی شیوه‌ی مواجهه با سوگ و درباره‌ی امکانِ رهایی از چرخه‌ی تکرار همین سوگ است؛ درباره‌ی تلاشی انسانی برای ساختن واقعیتی تازه از دل نبودنِ دیگری. فیلم، تجربه‌ی اندوه را نه به‌صورت انفجار احساس، بلکه به‌شکل سفری درونی و شاعرانه نشان می‌دهد؛ سفری که در آن تکرار به ابزار فهم بدل می‌شود و رؤیا به پناهی برای ترمیم. دهباشی با این فیلم، روایت فقدان را از فرم مرسوم و تلخِ عزاداری جدا می‌کند و آن را در قالب تصویری خیال‌انگیز بازمی‌سازد؛ تجربه‌ای که نشان می‌دهد در هنر، حتی سوگ می‌تواند صورتی از زیبایی باشد.

البته باید گفت فیلم فرصت زیادی برای بسط قصۀ خود داشت ولی از این فرصت به نحو احسن استفاده نکرد. تکرار مدام رفت و برگشت مرد بدون کنش‌گری به قدری تکرار می‌شود که دیگر ضربه و تاثیر خودش را از دست می‌دهد. کمترین کاری که مرد می‌توانست در راستای کنش‌گری در روند ساختن و پرداخت قصه می‌کرد لباس عوض کردن او بود که زن در هر مراجعۀ مرد از او می‌خواست لباس تمیز و بهتری بپوشد یا برداشتن دوربین و بردن برای همسرش؛ هر کاری که داستان فیلم نوید آن را می‌داد یا در راستای دغدغه‌های شخصیت‌ها بود.

در هرحال میام دنبالت در چهل‌ودومین جشنواره فیلم کوتاه تهران جایزۀ بهترین تدوین را از آن محمد دهباشی کرد.




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
دهباشی برای روایت این مضمون، به سراغ زبانی فانتزی-شاعرانه رفته است. فیلم در فضایی میان واقعیت و خیال می‌گذرد؛ جایی که کشتی‌ها در آسمان حرکت می‌کنند و ابرها شکل خانه و قصرند و مجسمه‌های عجیبی در آسمان دیده می‌شوند و اجرام آسمانی در مه فرو می‌روند. این فانتزی نه برای گریز از واقعیت، بلکه برای نمایش شدت عاطفه است. خیال، در این فیلم، صورت دیگری از عشق است؛ شکلی از ادامۀ حضور.

میام دنبالت در چهل‌ودومین جشنواره فیلم کوتاه تهران جایزۀ بهترین تدوین را از آن محمد دهباشی کرد.

مطالب مرتبط
cover
هیچ قطعه ای انتخاب نشده پادکست
0:00 0:00