جمعه 18 خرداد 1403 / خواندن: 5 دقیقه
به بهانه زادروز نویسنده مشهور ترکیه

ریویو: نگاهی به رمان «زنی با موهای قرمز»، نوشته «اورهان پاموک»

اورهان پاموک در رمان «زنی با موهای قرمز» به همین فرآیند غربی‌سازی فرهنگ ترکیه اشاره می‌کند و آن را بستر تعریف کردن داستان زندگی مردی به نام آقای «جِم» قرار می‌دهد. جم مردی است که باید شاهد پوست‌اندازی نظام سیاسی ترکیه از استبداد آتاتورک در کودکی‌اش تا دوران‌های پس از آن باشد.

4
ریویو: نگاهی به رمان «زنی با موهای قرمز»، نوشته «اورهان پاموک»

مجله میدان آزادی: امروز زادروز اورهان پاموک نویسنده تاثیرگذار امروزِ ترکیه است. آقای علی سدیری به همین بهانه یک  یادداشت بر یکی از کتاب‌های مهم این نویسنده سرشناس نوشته است که در ادامه می‌خوانید:

 

کشوری که امروز به نام ترکیه می‌شناسیم حاصل یک سزارین سخت به دست فعالان سیاسی به نام «ترک‌های جوان» است که سلطنت را سرنگون و غرب‌گرایی را در آن بنیادگذاری کردند و به این ترتیب ترکیه‌ی جدیدی به وجود آوردند که به‌لحاظ هویتی همیشه بر لبه‌ی برخورد دو فرهنگ شرق و غرب قرار دارد.

اورهان پاموک در رمان «زنی با موهای قرمز» به همین فرآیند غربی‌سازی فرهنگ ترکیه اشاره می‌کند و آن را بستر تعریف کردن داستان زندگی مردی به نام آقای «جِم» قرار می‌دهد. جم مردی است که باید شاهد پوست‌اندازی نظام سیاسی ترکیه از استبداد آتاتورک در کودکی‌اش تا دوران‌های پس از آن باشد.

جم در کودکی خودش کارگری و کندن چاه را تجربه می‌کند و تجربه‌ی کار کردن به‌تنهایی در اعماق زمین از او یک انسان شهودی می‌سازد. بنابراین وقتی حفر چاه‌های عمیق به فرآیندی ماشینی تبدیل می‌شود او این تفاوت را حس می‌کند. همان‌طور که تغییر کردن فرهنگ کشورش را حس می‌کند. در حالی که خیلی از هم‌وطنان او متوجه این فرآیند غرب‌گرایی نیستند، او به‌دنبال ریشه‌های خودش در شاهنامه و نمایشنامه‌ی‌ «اودیپوس شهریار» می‌گردد.

پاموک موفق شده این شخصیت و داستان پیچیده زندگی‌اش را طوری طراحی کند که در کمال تعجب هر دو داستان اسطوره‌ای، یعنی پدرکشی در اودیپوس و پسرکشی در داستان رستم و سهراب تا حد زیادی بر آن انطباق پیدا کند.

آقای جم که به‌دنبال گشودن گره‌های زندگی خودش و جامعه‌اش است در ترکیه به‌دنبال یک نسخه‌ی شاهنامه می‌گردد و این‌گونه مجذوب آن می‌شود:

«آن نسخه را که جلدش به‌دلیل کهنگی زرد شده بود با ولع و اشتیاق تمام خواندم. نیمی تاریخ و نیمی افسانه بود. داستان در ابتدا ترسناک بود اما هرچه بیشتر پیش می‌رفتم درمی‌یافتم که این کتاب درس‌های آموزنده‌ای درباره‌ی اخلاق و حکومت‌داری و خانواده و دولت دارد و از این موضوع خوشم آمد.

این ترجمه‌ی هزار و پانصد صفحه‌ای تاریخ ملی که فردوسی تمام عمر خود را صرف آن کرده بود مرا تحت تأثیر خود قرار می‌داد. این شاعر فرهیخته و کتاب‌دوست تمام افسانه‌ها و داستان‌های پهلوانی پهلوی و عربی و اوستایی را خوانده بود و با تلفیق آن‌ها داستان بزرگ خودش را نوشته بود. شاهنامه در واقع چیزی شبیه دائره‌المعارف تمام پادشاهان ایران بود که تقریباً فراموش شده بودند.

فردوسی غم مرگ فرزندش را به‌شکلی خیلی زیبا و عمیق در داستان پدر و پسر گمشده‌اش به کار برده بود. با خودم مجسم می‌کردم که در تاریکی شب داستان‌ها را برای اوستامحمود تعریف می‌کنم. زن موقرمز را به خاطر می‌آوردم.

اگر می‌توانستم نویسنده شوم من هم همه چیز را می‌دیدم و با نوشته‌هایم حق مطلب را با جزئیات ادا می‌کردم. دلم می‌خواست چیزی شبیه به این کتاب که با بعضی از داستان‌هایش مرا هیجان‌زده می‌کرد و برخی اوقات مرا به حیرت وا می‌داشت، بنویسم.»

اورهان پاموک در آثار قبلی خودش و به‌خصوص رمان «نام من سرخ» علاقه‌ی خودش به ایران و فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی را نشان داده بود و در آخرین سفرش به ایران گفته بود وقتی در ایران هستم انگار در کشور خودم هستم.

شاید جدا از این مایه‌ی اسطوره‌گرایی عمیق که رمان «زنی با موهای قرمز» را شکل داده، مهم‌ترین ویژگی آن پرداخت سرراست و بی‌حاشیه‌ی‌ آن باشد، چراکه پاموک در رمان‌هایی مثل «آقای جودت و پسران» و «نام من سرخ» نشان داده که نویسنده‌ای است بسیار علاقه‌مند به حاشیه رفتن و پروراندن جزئیات، حتی جزئیات بی‌مورد که می‌توانند گاهی ملال‌آور باشند.




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان

کشوری که امروز به نام ترکیه می‌شناسیم حاصل یک سزارین سخت به دست فعالان سیاسی به نام «ترک‌های جوان» است که سلطنت را سرنگون و غرب‌گرایی را در آن بنیادگذاری کردند و به این ترتیب ترکیه‌ی جدیدی به وجود آوردند که به‌لحاظ هویتی همیشه بر لبه‌ی برخورد دو فرهنگ شرق و غرب قرار دارد.

اورهان پاموک در آثار قبلی خودش و به‌خصوص رمان «نام من سرخ» علاقه‌ی خودش به ایران و فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی را نشان داده بود و در آخرین سفرش به ایران گفته بود وقتی در ایران هستم انگار در کشور خودم هستم.

مطالب مرتبط