شنبه 01 دی 1403 / خواندن: 4 دقیقه
پرونده حسب‌حال‌نامه | صفحه یکم

سرمقاله: پرونده «حسب‌حال‌نامه» مجله میدان آزادی

چنین گفته‌اند کهنسالان ، که این جریده را مطلع، از فردای شب یلدا بود و رقم تولد چون رقم تولد قندیل عیسی. و چنین گفته‌اند موسپیدان که این کاغذین کاروان دو بهار پشت سر گذاشته و بهار سوم در پیش دارد.اکنون که دور چرخ دیگربار بر همان پرگار است، وقت است تا بیاض کاغذ را به بازخواندن و بازنبشتن از روزگار سپری‌شده سواد کنیم. وقت است تا یادآوریم این کاروان از کجا رهسپر شد، تا کجا راه پیمود و تا کجاها سر جاده و سفر دارد.

4.67
سرمقاله: پرونده «حسب‌حال‌نامه» مجله میدان آزادی

مجله میدان آزادی: به مناسبت سالروز تولد مجله میدان آزادی، یک پرونده‌ی کوچک و جمع و جور برای گزارش به همراهان و مخاطبان عزیز و مرور کارهای مجله به‌ویژه در سالی که گذشت و در سالی که پیش روست، تدارک دیدیم. سرمقاله‌ی پرونده‌ی «حسب‌حال‌نامه» را به قلم نویسنده‌ی میهمان، مسعود سعد سلمان، شاعر و هنرمند توانمند قرن پنجم هجری -که عمری بسیار را در زندان و در آرزوی آزادی گذراند- بخوانید:

 

اما بعد
چنین گوید این بندی حصار نای، این پستی گرفته همت او زآن بلندجای، محبس‌خزیده‌ترین شاعر جهان، مسعود بن سعد بن سلمان، آنگاه که به اشتیاق نام آزادی، احضار شد روح دربندش به این آبادی:

چون ابوالفضل بیهقیِ دبیر (انارالله برهانه)، در گیر و دار بازپس‌راندن عاقبت توجیه‌افشانی و خدمتِ دیوانیِ شاهان دیوسیرتِ نکوصورت بود، و چون حسرت این روح زندانی، همواره «آزادی» و همتش همواره «هنر و فضیلت» بود ...

-بیت-

از بزرگان هنر در همه انواع منم
گرچه امروز مرا نام ز جمع شُعراست

... قرعه‌ی نبشتن دیباچه‌ی تاریخچه‌ی این جریده‌ی سعیده، به نام منِ زبان در کام کشیده افتاد. شوخی روزگار و قضای بودنی کردگار بین که اکنون بوفضل بیهقی (تغمده الله برحمته) چون لقمه در گلوی نای آسمان است و من -مسعود سعد سلمان- صاحب دوات و دفتر و دیوان.


و اما بعد

چنین گفته‌اند کهنسالان ، که این جریده را مطلع، از فردای شب یلدا بود و رقم ولادت چون رقم ولادت قندیل عیسی. و چنین گفته‌اند موسپیدان که این کاغذین‌کاروان دو بهار پشت سر گذاشته و بهار سوم در پیش دارد و در این گذار محنت‌ها و منحت‌ها تومان به چشم عبرت‌ها دیده.

-مطلع و مقطع-

گردش آسمان دایره‌وار
گاه آرد خزان و گاه بهار

...

چرخ تند است، تن به رنج مده
مرگ حق است، دل به غم مسپار

اکنون که دور چرخ دیگربار بر دوار همان پرگار است، وقت است تا بیاض کاغذ را به بازخواندن و بازنبشتن از روزگار سپری‌شده سواد کنیم. وقت است تا یادآوریم این کاروان از کجا رهسپر شد، تا کجا راه پیمود و تا کجاها سر جاده و سیر و سفر دارد.

-بیت-

ای عزم سفر کرده و بسته کمر فتح
بگشاده چپ و راست فلک بر تو در فتح

-بیت دیگر-

این رای سفر که پیش داری
بر تو به خوشی چو بوستان باد

پس اکنون وقت بازخوانی و خودشناسی و حسب‌حال‌نویسی است. چونان که چار قرن پس از من شاعری دیگر گفته است:

« حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند »

زین‌روی از پسِ این دیباچه‌ی نگارین، طوماری زرین می‌گشاییم به چندین رقعه، و به هر رقعه، سرنبشته‌ای و نقشی و نگاری، و به هر سرنبشته حکایات و روایاتی و به هر حکایت اشارات و بشاراتی تا حسبِ حال سراسراقبالِ این جریده‌ی‌ پسندیده در آن گفته آید. بعونه و توفیقه.


در ختامِ سخن، گرچه سفارش‌دهندگان به تاکید و تکرار و به ابرام و به اصرار ما را گفتند که دیگر چونان گذشته برای اخذ سیم و وظیفه، حاجت به مدح و مدیحه نیست و روزگار دیگر شده است و ایام آخر، از جهت سپاسگزاری -و محض محکم‌کاری- به امیران و حاکمان این جریده‌ی هنرنشان و رهایی‌عنوان عرضه می‌دارم که:

ایام تو در شاهی، تاریخ هنر گشت
آثار تو در دانش، فهرست دعا شد
بس عاجز و درمانده و بس کوفته چون من
کز چنگ بلا زود به فرّ تو رها شد

 

بعدالتحریر: به جز یگانه ‌بیتی که از حافظ عزیز نبشته آمده، باقی ابیات از گوینده‌ی این داستان، مسعود سعد سلمان است.
 




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
چنین گوید این بندی حصار نای، این پستی گرفته همت او زآن بلند جای، محبس‌خزیده‌ترین شاعر جهان، مسعود بن سعد بن سلمان، آنگاه که به اشتیاق نام آزادی، احضار شد روح دربندش به این آبادی...

چون ابوالفضل بیهقیِ دبیر، در گیر و دار بازپس‌راندن عاقبت توجیه‌افشانی و خدمتِ دیوانیِ شاهان دیوسیرت بود، و چون حسرت این روح زندانی، همواره آزادی و همتش همواره هنر و فضیلت بود ...

-بیت-

از بزرگان هنر در همه انواع منم
گرچه امروز مرا نام ز جمع شعراست

... قرعه‌ی نبشتن دیباچه‌ی تاریخِ این جریده‌ی سعیده، به نام منِ زبان در کام کشیده افتاد.

مطالب مرتبط