مجله میدان آزادی: تابستان سال 1402 پروندهی «روزی روزگاری تلویزیون» را در مجله میدان آزادی منتشر کردیم تا به بهانه رسیدن تابستان که همیشه فرصت خوبی برای تماشا به ما میدهد، با بررسی و نقد سریالهای تلوزیونی در انتخاب یک سریال تماشایی همراه شما باشیم. یک سال بعد، پرونده تابستانیمان را به بررسی سریالهای رسانه خانگی اختصاص دادیم و نامش را «هزار و یک سریال» گذاشتیم. حالا در این تابستان، پرونده «ماجرای انیمیشن ایرانی» را آغاز میکنیم. در این مطلب، شما به خواندن یادداشت سرمقالهی این پرونده به قلم مینو رضایی دعوت میکنیم:
روزی درخت سبز با بز گفتوگویی را آغاز کرد. درخت فایدههایش برای انسانها را میشمرد و به بز میگوید که شاهان از میوههای من میخورند، از چوبم کشتی میسازند و از برگم جارو، با طنابی که از من میسازند تو را به بند میکشند، من سایبان شهریاران و آشیانهی پرندگان هستم.
موزهام برزيگران را
كفشم، برهنهپايان را
رسن از من كنند
كه پای تو را بندند
چوب از من كنند
كه گردن تو را مالند
ميخ از من كنند
كه سر تو را آويزند
هيمهام آذران را
كه {...} تو را بريزند
تابستان سايهام،
به سر شهرياران
آشيانم مرغكان را
سايهام رهگذران را
و میگوید اگر مردم من را نیازارند، جاوید و سبز برجا خواهم ماند.
بز اما در پاسخ درخت میگوید برگهای دراز تو مانند موهای بلند دیوها است و همصحبتی با تو برای من مایهی ننگ است.
بود ننگ كه با
سخن هرزهات پيكار كنم
درازی، ديو بلند
كاكلت ماند به گيس ديو
تا به كی بردباری كنم
از تو بلند بیسود
اگرت پاسخی دهم
ننگی گران بود
بز میگوید شیر سر سفرهها، پوستی که با آن مشک میسازند یا روی آن نامه و طومار مینویسند، کمربندی که بر آن مرواریدها مینشانند، زه کمان، خوراک سفرههای سور و ... را از من میسازند و من میتوانم حرکت کنم اما تو چون میخی بر زمین توانایی حرکت نداری. آنگاه بز جستی میزند و برگ سبز درخت را میخورد.
این افسانه که به «درخت آسوریک» معروف است را میتوان از قدیمیترین افسانههای رایج ایران باستان دانست. آنقدر رایج که وقتی در کنکاشهای شهر سوخته در زابل، سفالی با نقاشی درخت خرما و بز یافت شد، هیچکس شک نکرد که نقش این کوزه، نقاشی متحرک همان افسانه است. اما اینکه قدیمیترین یا یکی از قدیمیترین نقاشیهای متحرک جهان در تمدن 5000 سالهی شهر سوختهی سیستان یافت شد، برای همه جای تعجب داشت و البته پروندهی انیمیشن یا نقاشی متحرک دورهی ایران باستان به همینجا ختم نمیشود. صحنهی پادشاه در شکارگاه گرازها که از هنریترین حجاریهای طاق بستان و مربوط به بیش از 1500 سال پیش است نیز، به نوعی از سیستم نقاشی متحرک استفاده کرده است.
با این همه تاریخچهی پروندهی «انیمیشن» یا «پویانمایی» ایران، از زمان صنعت شدن این هنر را باید در سالهای دههی سی قرن چهاردهم خورشیدی جستوجو کرد. در آن زمان وزارت فرهنگ و هنر بانی سرمایهگذاری در انیمیشن شد و «اسفندیار احمدیه» اولین کسی بود که در واحد انیمیشن مشغولبهکار تولید انیمیشنهای چند ثانیهای و بعد چند دقیقهای شد. «جعفر تجارتچی» و «نصرت کریمی» هم از کسانی بودند که انیمیشن ایرانی ساختند اما به علت محدودیت امکانات، تعداد ساختههای این سه نفر بیشتر از انگشتان دو دست نشد. اما شروع دورهی بعدی انیمیشن ایران از دههی 50 و از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. چندنفر از هنرمندان عموما نقاش یا تصویرگر از طرف کانون به کشورهای شرق اروپا اعزام شدند و دورههای آموزشی را گذراندند. تولید انیمیشنهای ایرانی برگرفته از جنبش معتبر و حرفهای «زاگرب» محصول این دوره است. با وجود سختی شرایط جنگ تحمیلی، کانون تا بعد از انقلاب تولید انیمیشنهای فاخر خود را ادامه داد اما از آغاز دههی 70 بود که به تولید انبوه و مرتب انیمیشن نگاه جدیتری شد و دورهی طلایی و تداومدار انیمیشن ایرانی آغاز گردید. راهاندازی هنرستان انیمیشن، جشنوارههای مستقل پویانمایی و مرکز پویانمایی صبا؛ گواه این موضوع هستند. مرکز صبا در زمان ریاست «علی لاریجانی» بر سیما، با هدف تولید انیمیشن ایرانی تأسیس شد و با ساخت سریال تحسینبرانگیز «خداوند لکلکها را دوست دارد»، جریان تازهای در تاریخ انیمیشن ایرانی گشود که تا به امروز ادامه دارد. جریانی که با شروع اکران عمومی انیمیشنهای سینمایی ایرانی جان تازهای گرفت.
اینکه صنعت انیمیشن ایران بعد از انقلاب نتوانست به اندازهی فیلمسازی ایرانی پیشرفت کند به کنار؛ اما همان اندازه پیشرفت خوب هم عمدتا زیر سایهی سینمای ایران، کمتر توجه دید. تا آنجا که جایزهی اسکار انیمیشن کوتاه ایرانی «در سایه سرو» نیز آنچنان توجهات را به این هنر-صنعت جلب نکرد و همه میدانیم که اگر به جای یک انیمیشن کوتاه، یک فیلم سینمایی این جایزه را کسب کرده بود، اوضاع خیلی فرق میکرد. این درست که در سایه سرو یک کار کوتاه و مورد توجه قرار گرفته در جشنوارهها است و نباید انتظار ارتباط عموم مردم با آن را داشت اما به هرحال برای ارتباطگیری انیمیشن ایرانی با مخاطب، چالشهایی وجود دارد که دوست داریم در این پرونده به آنها بپردازیم. از طرفی تغییر ماهیت برخی مشاغل انیمیشن با هوش مصنوعی، مهاجرت انیمیشنکاران ایرانی یا فریلنسری آنها برای شرکتهای خارج از کشور، مانعهای حضور جهانی به علت استفاده نکردن از نرمافزارهای لایسنسدار، ضعف سیاستگذاری انیمیشن و ... هم پیشرفت انیمیشن ایرانی را با چالشهایی نیازمند بحث و توجه روبهرو میکند.
قسمت خوب ماجرای انیمیشن ایرانی اما استقبال بسیار خوب مخاطبان از اکران سینمایی انیمیشنهای ایرانی و فروش موفق گیشه تقریبا تمام انیمیشنهای سینمایی ایرانی چند سال اخیر است. با وجود اینکه کمیت بیشتر این آثار سینمایی در قصه لنگ میزد اما این موضوع قابل ترمیم است و استقبال بالای مردم نشان از فرصتی بینظیر برای دستاندرکاران دنیای انیمیشن امروز ایران دارد.
آغاز فصل تابستان همانا و نیاز به سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت همان. در تابستانهای پیش از در این مجله میدان آزادی پروندهی «روزی روزگاری تلویزیون»؛ ویژهی سریالهای تلویزیون و «هزار و یک سریال»؛ ویژهی سریالهای پلتفرم را منتشر کردیم. در این تابستان به سراغ انیمیشن ایران میرویم. رشتهی هنری بسیار مهمی که اهالیاش به عکس اهالی سینما و حتی تلویزیون بسیار بسیار بیسروصدا و رسانهگریز هستند! به جز جنبهی سرگرمکنندگی و خاطرهانگیز بودن انیمیشنها، قصد داریم مسئله پاسداشت هنر ایرانی، توجه به آثار خوب دیدهشده و دیدهنشده و بررسی چگونگی تبدیل چالشها به فرصتها را در اهداف این پرونده بگنجانیم. زیرا که به جز تمام چيزهايی که گفتیم، اعتقاد داریم انیمیشن خوب بخش مهمی از هویت در حال تغییر کودکان و نوجوانان را شکل میدهد و باید به آن پرداخت.
در این پرونده به جز تکنگاری هنرمندان انیمیشن، تعداد زیادی یادداشتهای تحلیلی، فهرست بهترینهای انیمیشن ایرانی، نظرسنجی و گفتوگو با هنرمندان بیادعا و گمنام انیمیشن ایران که بخشی از خاطرهی جمعی خود و فرزندانمان را به آنها مدیونیم برای شما تدارک دیدیم.
شما هم بگویید کدام انیمیشن یا شخصیت انیمیشن ایرانی بیش از بقیه در خاطرات شما نقش بسته است؟