مجله میدان آزادی: امروز یعنی 13 اوت سالروز تولد کارگردانی انگلیسی است که نامش با هالیوود گره خورده و کمتر سینمادوستی است که نامش را نشنیده باشد؛ این فیلمساز کسی نیست جز «آلفرد هیچکاک». به همین مناسبت، خانم «فاطمه صادقیمقدم» فهرستی از ده فیلم از بهترین فیلمهای او را گردآوری کرده است. این فهرست و معرفی کوتاهی از هر فیلم را در ادامه ببینید:
بهترین فیلمهای آلفرد هیچکاک
دربارهی هیچکاک سخن بسیار گفته شده است؛ بسیاری او را استاد سینما میدانند. شاید به دلیل هنر قصهگویی او. هیچکاک سبک داستان ارسطویی را کاملا و بهدرستی پیاده میکند و شاید بهترین الگوی عملی داستاننویسی ارسطویی هیچکاک است. یا شاید برای تعلیقهای زیاد و بینظیر او که هربار مخاطب را غافلگیر میکند. در نگاه هیچکاک سینما همان چیزی است که برای آن به وجود آمده. او اهمیت مخاطب را میداند و همواره بیشتر اصولش را بر جذب مخاطب و غرق شدن در قصهی فیلم و همذاتپنداری پیاده میکند. اما قصه تنها هنر هیچکاک نیست. سینماییکردن قصهها کار هرکسی نیست. او میزانسنهای تمیز، فیلمبرداریهای متفاوت و خلاقیتهای فرمی زیادی را پدید آورده است. به زعم من اصلی ترین شاخصهی هیچکاک همین خلاقیت در فرم و تجربهگری است. او در زمانی که سینما هنوز پیشرفت چندانی نداشت بسیاری از روشها و اصول را تجربه کرد یا آنها را شکست. این اتفاق قطعا به کارگردانان پس از او جرئت بسیاری بخشید.
بسیاری هم هنر هیچکاک را در اقتباسهایش میدانند. تقریبا تمامی فیلمهای هیچکاک اقتباسی از آثار ادبی یا نمایشی است. کاری که هنوز هم بسیاری در آن ماندهاند و شاید هیچکاک معلم خوبی برای این افراد با داشتن منابع غنی باشد.
در فهرست زیر تلاش کردیم تا فهرستی از بهترین و البته رنگارنگترین فیلمهای هیچکاک را جمعآوری کنیم. فیلمهایی که هم محبوب طرفداران اوست، هم نظر منتقدان را جلب کرده است و برخی از آنها جوایزی کسب کردهاند. همچنین در این فهرست هم از تجربههای فرمی و هم داستانگوییهای هیچکاک و هم از سبک متفاوت فیلمبرداری نمونههایی آوردهایم.
ده فیلم برتر هیچکاک
1. «سرگیجه»، سال تولید: 1958
این فیلم را به عنوان سر لیست فهرست بهترین فیلمهای هیچکاک قرار دادیم زیرا که به اذعان بسیاری از منتقدان بهترین فیلم هیچکاک است. فیلمی سرشار از تعلیق ونگاه روانشناسانه. سرگیجه را خود هیچکاک هم بسیار دوست داشت. چرا هیچکاک جز کارگردانان موفق آن روزگار بود؟ زیرا او این توانایی را داشت تا تمام عناصر فیلم را در جهت مضمونی که در نظر دارد به حرکت درآورد؛ از فرم، فیلمبرداری تا موسیقی متن. نشانهی آن نیز نامزدی این فیلم در بخش صدا و طراحی هنری است.
اسم فیلم سرگیجه است. از همان ابتدا موسیقی متن حس سرگیجه را به شما منتقل میکند. نوع چرخش دوربین. حرکتهای دوار فرمی فیلم همه در راستای همین سرگیجه است و توان انتقال اضطراب را به شما دارد. گذشته از این، رفت و برگشتهای فیلم و جستجو به دنبال حقیقت میتواند شما را پای این فیلم تا پایان متفاوتش نگه دارد. این فیلم از داستان یک رمان اقتباس شده است. اقتباس در بسیاری از آثار هیچکاک وجود دارد که در ادامه به چند مورد دیگر هم اشاره میکنیم.
2. «39 پله»، سال تولید: 1935
یک فیلم جاسوسی برای ساختن یک قهرمان ضدجاسوسی. جالب است که این فیلم در کشوری ساخته و پرداخته شده است که خود منبع صدور جاسوس به تمام دنیاست ولی این هنر هیچکاک است که حتی در مورد این کشور نیز میتواند یک قهرمان از جنس مردم عادی خود بیافریند و آن را در مقابل جاسوسی و خیانت به کشور خود علم کند؛ آن هم کاملا در زیرمتن داستان پرکشش و تعلیق خود. یکی از صحنههای درخشان این فیلم صحنهایست که بازیگر و قهرمان اصلی فیلم به دنبال فردی با اعتماد در اسکاتلند میرود و درمییابد که مردی با انگشتان قطع شده همان فرد است.
در جریان فیلم بارها و بارها هیچکاک ما را غافلگیر میکند و شاید حتی شخصیت فیلم را نیز به همراهش. نکتهای که این فیلم معمایی را جذاب و گیرا نموده است اشارههایی است که هیچکاک در طول فیلمنامه در جای خود به کار میبرد تا در آخر با آن اشارهها معما را به درستی حل کند. این کار در واقع اصول نگارش یک فیلمنامهی درست است.
3. «پرندگان»، سال تولید: 1963
پرندگان جز معروفترین فیلمهای اوست که بسیاری از ما دیدهایم. این بار هیچکاک در زیر متن فیلم به سراغ موضوع ترس رفته و باز با آن بازیهای روانکاوانهی خود را پیش برده است. صحنههای حملههای پرندگان در ذهن بسیاری از ما همواره باقی مانده است و این یعنی کارگردان بازی با ترس را خوب بلد بوده است حتی بازی با ترس مخاطب. از همان نماهای ابتدایی فیلم مشخص است که هیچکاک میخواهد شورش طبیعت بر علیه انسان را با نمادی مثل پرندگان نشان دهد. این فیلم را میتوان یک اثر متفاوت در ژانر وحشت دانست اثری که حتی برای موسیقی متن نیز از ترکیب سکوت و صدای پرندگان استفاده کرده است.
یکی از ویژگیهای فیلمهای هیچکاک درگیر کردن ذهن مخاطب دربارهی علل اتفاقات فیلم است. که این را در خود فیلم نیز درصحنهای که مردم در کافه صحبت میکنند و بعض این اتفاق را آخرالزمانی میدانند بازسازی کرده است.
4. «روانی»، سال تولید: 1960
اگر میخواهید یک فیلم ترسناک از این کارگردان ببینید قطعا روانیِ هیچکاک اصلیترین پیشنهاد است. یک فیلم ترسناک با تمام مختصات این ژانر. البته در ابتدای فیلم بازهم فضای فیلم شبیه دیگر آثار هیچکاک است. روانی فضایی معمایی دارد و قصه پیرامون چیزی میگذرد که در اواسط فیلم متوجه میشویم اصل داستان چیز دیگری است و وقتی فیلم به میانه میرسد؛ فضای رعبآور آن شدیدتر میشود و در اواخر فیلم دیگر قلب شما نیز با شخصیتها میتپد.
این فیلم نیز از جنبههای روانشناسانه بسیاری استفاده کرده است و در واقع قاتل را فردی دارای اختلال شخصیتی معرفی میکند.
5. «طناب»، سال تولید: 1948
یک سینمایی کامل از یک نمایشنامه و یک اتفاق متفاوت دیگر از هیچکاک. اولین بار است که یک کارگردان یک فیلم با زمان واقعی میسازد. یعنی داستان این فیلم در واقعیت درست به اندازهی زمان فیلم است و برش زمانی و مکانی وجود ندارد. البته که کل فیلم در یک پلان میگذرد اما نباید فراموش کنیم که هیچکاک به شدت از ایزنشتین متاثر است و او حتی از برش و تقطیع در این فیلم نیز عبور نمیکند. چون این را یکی از اصول سینما و تفاوت آن با تئاتر میداند. فیلم طناب نیز باز قصهی یک جنایت را روایت میکند. اما مسئلهی اصلی پنهان کردن این جنایت در اوج خونسردی است طوری که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است.
هیچکاک در این فیلم علاوه بر اینکه همواره در قصههایش از الگوی قدیمی داستانگویی استفاده میکند؛ یک ابتکار و خرق عادت در طریقهی داستانگویی با این فیلم انجام داده است.
6. «ام را به نشانه مرگ بگیر»، سال تولید: 1954
شاید بهتر است این فیلم را با این نگاه ببینیم؛ یک نویسندهی نمایشهای تلویزیونی در یک گفتگوی دوستانه با تونی شوهر مارگوت دربارهی نوشتن داستانهای جنایی صحبت میکند. حال اینکه در واقعیت تونی در حال اجرا کردن چنان نقشهایست. در واقع هیچکاک به ما میگوید آن چیز که برای یک داستاننویس تفریح و مایهی خنده است؛ بناست تبدیل به یک واقعیت تلخ در زندگی آنها بشود. اما در واقعیت حتی خود این نیز قصه است. قصهای که توسط آلفرر هیچکاک کارگردان متبحر جنایی گفته شده است.
حال ما با این سوال روبرو میشویم. آیا این داستانها هستند که سرمشق جنایتکاران میشوند؟ یا داستاننویسان، از روی اعمال جنایتکاران قصههای خود را مینویسند؟
شاید این فیلم هیچکاک ورای تعلیقهایی که در تمام فیلمهایش موجود است؛ یک چیزی کم دارد. یک اتفاق از جنس حلکردن معما به سبک آگاتا کریستی نویسندهی شهیر معمایینویس. برای ما خیلی داستان جذابتر میشد اگر بنا بود همراه کارآگاه بدون دانستن اصل ماجرا، معما را حل کنیم. اما حتی دانستن اصل ماجرا نیز چیزی از جذابیت و کشش فیلم کم نمیکند.
7. «پنجره پشتی»، سال تولید: 1954
پنجره پشتی هم از دستهی فیلم رنگیهای هیچکاک است. یک فیلم که عموما در یک اتاق کوچک در یک ساختمان میگذرد. البته از لوکیشنهای خانهی روبرویی و نقش اصلیشان در داستان فیلم نمیتوان گذشت. اما جذابیت این موضوع این است که ما هیچ نمای نزدیکی از خانههای روبرو نداریم. بلکه همهچیز از چشم جف، عکاس خبرنگار محبوس در آن اتاق روایت میشود. سایت میدان آزادی در روز 17 مرداد و به تازگی یک فهرست از فیلمهای مرتبط با خبرنگاری منتشر کرد که در آن از نقش خبرنگارها در جریان فیلمها برای بازتابی از واقعیت سخن رفته بود. (بهترین فیلمهای سینمای خبرنگاری).
حال این فیلم که در سال 1954 ساخته شده است انگار یک بازنمود از وضعیت امروز دنیاست. از تاثیر رسانههای خبری که دیگر توی خیابان یا فقط در وقایع بزرگ حضور ندارند بلکه درست در بطن زندگی مردم و در خصوصیترین لحظات رسانهها نقش خود را ایفا میکنند. در خلال این فیلم هیچکاک، ما ابتدا جف را یک چشمچران که مجبور است وقت خود را اینگونه بیهوده بگذراند میبینیم ولی با کمی صبر درگیر یک داستان جنایی دیگر خواهیم شد آن هم با چاشنی روابط عاشقانهی جف و لیزا.
8. «شمال از شمال غربی»، سال تولید: 1959
از ابتدای فیلم تفاوت رنگ و میزانسن این فیلم با دیگر فیلمهای هیچکاک مشهود هست. این فیلم را میتوان سیاسیترین فیلم هیچکاک دانست. فیلمی که او را به پنهانکاری اطراف کاخ سفید نیز واداشت. هیچکاک عنصر تعلیق را در این فیلمش به گونهای دیگر نشان داده است؛ آن هم با استفاده از کند کردن روند اتفاقات.
این فیلم پیرامون شخصیتی میگذرد که مشابه بسیاری از شخصیتهای فیلمهای اوست؛ کاراکتر مرد بیگناه. هیچکاک پیرامون این کاراکتر، یک داستان جاسوسی و سیاسی خلق میکند.
شاید بتوان تفاوت این فیلم را با دیگر فیلمهای او در نگاه جامعه شناسانه تا روانشناسانه دانست. این فیلم توانست نامزد سه جایزهی اسکار شود اما موفقیتی در آن نداشت.
9. «سوءظن»، سال تولید: 1941
این فیلم سینمایی نیز از دستهی فیلمهای سیاه سفید و قدیمی هیچکاک است. فیلمی باز با درونمایههای روانشناسی و البته عاشقانه. لینا زنی است که در زندگی خود با کمبودهایی روبروست. او با مردی به نام جانی ازدواج میکند که کاملا عاشق اوست. طی اتفاقی مشکوک دوست جانی کشته میشود و لینا به جانی مشکوک میشود. سوظن -یعنی همان اسم فیلم- چیزی است که لینا را رها نمیکند. لینا که عزت نفس کافی ندارد همواره فکر میکند که شوهرش او را واقعا دوست ندارد و قصد کشتنش را دارد تا ثروتش نصیب او شود.
در طول جریان فیلم متوجه میشویم که شاید ما هم از بیماری سوظن رنج میبریم. ما هرلحظه با لینا شک میکنیم و خوبیها و زیباییها را به چشم منفی میبینیم اما شاید واقعیت چیز دیگری باشد.
10. «ربهکا»، سال تولید: 1940
اگر در این فهرست دنبال یک فیلم عاشقانه میگردید این فیلم منتظر شماست. درست است که تمام فیلمهای هیچکاک زوجی عاشق دارد اما در ربهکا ما شاهد یک داستان عاشقانهی کامل هستیم. تم داستان عاشقانه از یک الگوی قدیمی عشق مرد ثروتمند به دختری خدمتکار استفاده کرده است؛ اما نکته این است که با توجه به قرائن موجود در داستان فیلم و ماجراهای این مرد ثروتمند با همسر قبلیاش این داستان عاشقانه را باورپذیر میکند.
اما در این فیلم نیز ما نمیتوانیم یک عاشقانهی آرام را ببینیم. در این عشق به ظاهر پاک و زیبا نیز همه چیز در سایهی یک تزلزل و ناامنی قرار دارد؛ در میانهی دوم فیلم کمکم راز این تزلزل و ناامنی آشکار میشود. اما در ربهکا دیگر شاهد یک جنایت یا صحنههایی اینچنینی نیستیم و این را میتوان تلاشی از سمت کارگردان برای ساختن یک فیلم عاشقانه دانست. فیلم ربهکار جز معدود آثار کارنامه هیچکاک است که موفق به کسب جایزهی اسکار شده است؛ آن هم در بخش بهترین فیلم. بهجز اینکه آن سال جایزهی بهترین فیلمبرداری را نیز از آن خود کرد.
مطالب مرتبط:
ویدئو: هیچکاک و قدردانی خاصش از همسرش