مجله میدان آزادی: امروز 23 آوریل (سوم اردیبهشت) در تقویم به نام «روز جهانی کتاب و حق مولف» (World Book and Copyright Day) نامگذاری شده است. علاوه بر اینکه این روز را به تمام کتابدوستان تبریک میگوییم، فرصت را مناسب دیدیم تا در «پیادهراه کودک و نوجوان»، به جهان ادبیات سری بزنیم و به دنبال کتابخوانترین شخصیتهایی که به یاد میآوریم بگردیم. در این فهرست، درباره 10 شخصیت کتابخوان بهیادماندنی در ادبیات کودک و نوجوان را به انتخاب مهشاد حمزهلو بخوانید:
« من اعلام میکنم که در نهایت هیچ لذتی مانند کتاب خواندن وجود ندارد!»
- جین آستین
«اتاق بدون کتاب مانند جسمی است بدون روح!»
- مارکوس تولیوس سیسرون
«من همیشه تخیل کردهام که بهشت قرار است شبیه به یک کتابخانه باشد!»
- خورخه لوئیس بورخس
این چند نقل قول کوتاه در مقابل انبوه جملاتی که نویسندگان و کتابخواران مشهور دربارهی کتابخوانی به زبان آوردهاند، مانند سوزنی است در انبار کاه! اما سوال اینجاست که چه رازی در میان ورقهای کتاب پنهان شده است که این طور در موردش صحبت میکنند؟ شاید بتوانم به عنوان عضو غیررسمی باشگاه کتابخوانان جهان تا حدی به این سوال پاسخ بدهم و از تجربهی شخصیام بگویم.
همیشه بوی کاغذ نو و کتابفروشیهای مملو از کتاب، مرا از کودکی سرمست میکرد؛ اما آنچه مرا به سوی جهان داستان میکشید فراتر از آن بود که حواس پنجگانهام درک کنند. من با قدم گذاشتن بر سطر سطر قصهها میتوانستم به هر جایی از جهان سفر کنم، به زمان گذشته برگردم و تاریخ را به چشم ببینم، با مردمی از زبانها و فرهنگهای دیگر همکلام شوم، با اژدهاها بجنگم، سوار بر قالیچهی پرنده پرواز کنم و تجربههایی را پشت سر بگذارم که در دنیای واقعی ممکن نبود.
جذابترین قسمت ماجرا برای من شخصیتهای داستانها بودند. قصهها این فرصت را ایجاد میکردند تا با کفشهای آدمهای جورواجور راه بروم و با خلقوخوها و غموشادیهای منحصر به فردشان همذاتپنداری کنم؛ اما در میان تمامی شخصیتهایی که از زمان کودکی با جهانشان آشنا شدم، همیشه شخصیتهای کتابخوان و کتابخوار برایم جذابترین بودند. چراکه با این شخصیتها به خود واقعیام برمیگردم؛ همان خودی که شب قبل از مدرسه تا دیر وقت زیر پتو چراغ قوه روشن میکرد تا بتواند «کنت مونت کریستو» را تا صبح تمام کند. همان خودی که با دوستانش باشگاه کتابخوانی داشت و به هم کتاب قرض میدادند و کتابخانهی مدرسه را دروازهی ورود به جهانهای دیگرمیدانستند!
البته این تنها دلیلی نبوده و نیست که مرا شیفتهی شخصیتهای کتابخوار میکند. دلیل دوم و مهمتر، شخصیتپردازی این کتابخواران در رمانهاست. کتابخوانهای محبوب من، هیچوقت اهل نشستن در یک گوشه و انزوا نبودند؛ اتفاقا اهل عمل و کنشگر بودند؛ چه در دنیای فانتزی چه در جهان واقعی به جنگ با چالشها میرفتند؛ از مبارزه با جادوگران و جنگیدن با اژدها گرفته تا مشکلات در مدرسه، خانواده یا جامعه. تنها تفاوتشان با شخصیتهای دیگر این بود که از کتابها به عنوان یک ابزار و سلاح برای مبارزه استفاده میکردند و همین آنها را تبدیل به مغز متفکری میکرد که یا خود، قهرمان داستان بودند یا قهرمان داستان بدون آنها، نمیتوانست پایان خوش و پیروزی را تجربه کند.
و از همینرو امروز به مناسبت روز جهانی کتاب، ده مورد از محبوبترین کتابخوانها و کتابخوارهای رمانهای نوجوان را از صفحات کتاب بیرون میآوریم تا با آنها دیداری تازه کنیم:

«اما واتسون» در نقش هرماینی گرنجردر مجوعه اقتباس سینمایی «هری پاتر»
1. «هرماینی گرنجر» در مجموعه داستان «هری پاتر»
هرماینی گرنجر، از مجموعه رمان هری پاتر، نوشتهی جی. کی. رولینگ، شاید معروفترین کتابخوار آثار نوجوان باشد. او که در یک خانوادهی غیرجادویی یا به اصطلاح ماگل به دنیا آمده در یازده سالگی مثل بقیهی جادوگرها دعوتنامهاش به هاگوارتز را دریافت میکند و از همانجا با جهانی روبهرو میشود که هیچ شناختی نسبت به آن ندارد؛ اما شیوهی مواجههاش با این جهان است که او را تبدیل به یک شخصیت ویژه میکند.
هرماینی هر چه کتاب به دستش از این جهان جدید میرسد مطالعه میکند؛ تا جایی که اطلاعاتش از عمدهی کسانی که سالها در دنیای جادوگری زندگی کردهاند بیشتر است! او یک جملهی طلایی دارد و با همین جملهی طلایی بسیاری از موانع را از سر راه خود و دوستانش برمیدارد: « هر وقت در چیزی تردید داشتی، به کتابخانه برو!»
او دختری است که کتاب تاریخ هاگوارتز را که از شدت بزرگی و سنگینی تقریبا نصف قدوقوارهی خود اوست برای مطالعه سبک و تفریحی (!) انتخاب میکند. او دختری است که کیف دستیاش را طلسم میکند تا بتواند به اندازهی یک کتابخانه، کتاب با خودش حمل کند. همین ویژگیها هرماینی را تبدیل به شخصیت مهم یاورِ قهرمان میکند. کسی که اگر نبود، هری پاتر هیچوقت نمیتوانست بفهمد نیکلاس فلامل کیست؟ هیولای باسیلیسک در لولههای فاضلاب مدرسه چه کار میکند؟ و از همه مهمتر چگونه میشود سرنخی برای نابودی لرد سیاه پیدا کرد! هرماینی از همان کتابخواران کنشگری است که البته عقل و احساس را با هم دارد. او میداند که اگرچه کتابها و هوش مهماند؛ اما بدون دوستی و شجاعت تاثیری ندارند و مجموعهی این خصلتهاست که او را تبدیل به باهوشترین جادوگر زمانهی خود کرده است.

مجید درحال کتاب خواندن و آب دادن به باغچه، از اقتباس سینمایی «نان وشعر» ساخته «کیومرث پوراحمد»
2. «مجید» در کتاب «قصههای مجید»
قصههای مجید، مجموعه داستانی به قلم هوشنگ مرادی کرمانی است که حالوهوای قصههای شب و عطر خانهی مادربزرگ را دارد. این مجموعه داستان، ماجراهای تلخ و شیرین نوجوانی به نام مجید را با چاشنی طنز و شکرخند روایت میکند. مجید که پدر و مادر خود را از دست داده به همراه بیبی در کرمان زندگی میکند، عاشق فیلم و سینماست، قلم خوبی در انشاء نوشتن دارد و رویای نویسندگی را در آسمان خیالش پرواز میدهد. و کتاب! کتاب بخش جدایی ناپذیر از جسم و روح مجید است. او صبحانه میخورد و کتاب میخواند؛ لب حوض دست میشوید و کتاب میخواند؛ در حیاط راه میرود و کتاب میخواند؛ کتاب برای مجید زندگی است و در تک تک لحظاتش جریان دارد و همین است که او را به یک کتابخوار تبدیل میکند.

کتاب «کمشده شهرزاد» نوشته «سوزان فلچر»
3. «شهرزاد» در کتاب «گمشدهی شهرزاد»
شهرزاد، شخصیت اصلی کتاب گمشدهی شهرزاد است که به قلم سوزان فلچر و با اقتباس از «هزارویک شب» بازآفرینی شده است. شهرزاد شهربانویی است که جان دختران دمِبخت سرزمینش را با قصهگویی برای پادشاه نجات میدهد! او حافظ دانش گذشتگان میشود و با این کار، زندگان را حیات میبخشد و باعث میشود نه فقط دختران، که خود پادشاه نیز از سیاهی درونش خلاصی پیدا کند. زیرا وقتی شهرزاد لب باز میکند و به او گوش میکنی ناگهان از آنچه در جهان، امکان وقوع دارد به فکری نو دست پیدا میکنی. این خاصیت کتاب و داستانهاست… تو را به جهانهای دیگر میبرند و با راه و مسلکهایی آشنا میکنند که از وجودشان بیخبر بودهای.

«کتاب پارسیان و من» نوشته «آرمان آرین»
4. «اردشیر» در کتاب «کاخ اژدها»
کاخ اژدها، اولین جلد از مجموعه رمان پارسیان و من به قلم آرمان آرین است. این اثرِ حماسی فانتزی خواندنی که داستانهای شاهنامه را بازآفرینی کرده در جلد اول به سراغ قصهی ضحاک ماردوش و فریدون میرود. اما اردشیر، پسری از عصر حاضر و قرن بیست و یکم، در اینجا چه میکند؟ اردشیر قصهی ما، همراه با پدر و مادرش در کلبهای چوبی در جنگل زندگی میکرد. پدرش نویسنده بود و به همین خاطر اتاقها و گوشه گوشهی کلبه از زمین تا سقف را، کتاب و کاغذهای چرکنویس پر کرده بود. او سواد خواندن و نوشتن را از پدر و مادر آموخته بود و به پیروی از آنها روزها و لحظهها را با کتابها سپری میکرد؛ از داستان گرفته تا کتابهای تاریخ، جغرافی، شعر و ادبیات. کتابهای کتابخانهاش که تمام شد به سراغ کتابخانهی پدر رفت.«کلیله و دمنه»،«هزار و یک شب» و «افسانههای ملل» را ورق به ورق خواند و رسید به آثار دورهی معاصر از همینگوی گرفته تا نیما یوشیج. اردشیر شبها با پدر بیدار میماند و زیر دود چراغ کلبه کتاب میخواند و درس متانت، آزادمنشی و مبارزه با پلیدیها را از داستانها میآموخت. تا اینکه در یک شب زمستانی سفری فرازمینی او را به قعر یکی از داستانها کشید؛ شاهنامه، در زمانهی ضحاک ماردوش! و حالا او باید به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی داستان، فریدون را برای غلبه بر این موجود پلید یاری میداد.

«ماتیلدا» در تصویرسازیهای «کوئنتین بلیک» از کتاب
5. «ماتیلدا» در کتاب «ماتیلدا»
ماتیلدا اغلب به عنوان محبوبترین رمان رولد دال شناخته میشود و دلیلش هم کاملاً واضح است؛ شخصیت شیرین و نابغهی ماتیلدا که اگرچه از کودکی نادیده گرفته شده اما ناامیدی در وجودش راه ندارد. او که از هوش و تواناییهای سرشاری برخوردار است، حسابی همه را مسحور و مجذوب خود کرده. از سه سالگی خواندن و نوشتن یاد گرفته؛ آن هم بدون هیچ معلمی! تا چهار سالگی تمام کتابهای کودکان در کتابخانه را مطالعه کرده و بعد هم به سراغ کلاسیکهای طولانیتری مانند «آرزوهای بزرگ» و «جین ایر» رفته. تازه کتابهای ادبیات کلاسیک مثل آثار چارلز دیکنز و جان اشتاین بک را که قاعدتاً برای کودکی چهار ساله قدری (!) ثقیلاند هم تا آخر خوانده! خلاصه که ماتیلدای قصهی ما نبوغ خاصی دارد و البته نمیگذارد این استعداد وافر به هدر برود! ماتیلدا نبوغ استثناییاش را به کار میگیرد تا درس خوبی به بزرگترهای بدجنس دور و برش بدهد تا دیگر هیچ کدام الکی سر به سر بچههای بیگناه نگذارند! اگرچه برخی از بزرگترها از پذیرش تواناییهایش خودداری میکنند؛ ولی ماتیلدا تسلیم نمیشود. او که جادوی کتابخانه را کشف کرده، از سوی کتابها پیامی امیدوار کننده و آرامشبخش شنیده است:«تو تنها نیستی!»

«بیلبو بگینز» با بازی «ایان هولم» در اقتباس سینمایی «ارباب حلقهها»
6. «بیلبو بگینز» در مجموعه داستان «ارباب حلقهها»
بیبلو بگینز یکی از شخصیتهای اصلی آثار تالکین است؛ هابیتی شجاع و عاشق مطالعه که به همراه گندالف جادوگر ماجراهای بسیاری را از سر میگذارند. بیبلو در جهانی اساطیری در سرزمین میانه زندگی میکند که پر است از رمز و رازها و موجودات افسانهای که هر یک داستان مخصوص به خود را دارند. بیبلو از جوانی در خود دو نیرو را میدید که مدام در حال کشمش بودند. نیرویی که او را به آرامش و سکوت کلبهاش در جوار کتابهای محبوبش میکشاند و نیرویی دیگر که او را به سوی ماجراجویی دعوت میکرد. در نهایت هم این نیروی دوم بود که برنده میشد و باعث میشد بیبلو بر ترسهای درونیاش غلبه کند. بیبلو بعد از ماجراجوییهایش به سراغ خواندن کتابهایی از نژادهای دیگر هم رفت که از زبان الفی گرفته تا سه جلدی تاریخ دورهی نخستین را شامل میشدند. شاید بتوان گفت این متون که از دل تاریخ و نبردهای مختلف بیرون آمده بودند قلب جنگاور بیبلو بگینز را به روزهای پرماجرای قدیم میبردند. او بعدها شروع به نوشتن کتابی کرد که خاطرات سالهای دور از خانه را به تصویر میکشید. بیبلو هیچ گاه دست از ماجراجویی نکشید و در سالهای پایانی عمرش هم سوار بر کشتی سرزمین میانه را ترک کرد تا به کشف ناشناختهها ادامه دهد.
وقتی داستان زندگی بیلبو را می خوانیم درمی یابیم که چگونه کتابها میتوانند ذهن را گسترش دهند و ما را تشویق کنند که زندگی را زمانی که فرصتی برای جستجو پیش پایمان میگذارد، در آغوش بگیریم. به قول خودش:« بیرون رفتن از در خانهات کار خطرناکی است، فرودو. تو پا به جاده میگذاری و اگر مراقب پاهایت نباشی، هیچکس نمیتواند بگوید به کجا ممکن است کشیده شوی.»
اما یک قلب شجاع از هیچ خطری نمیترسد؛ به ویژه قلبی که با سپر کلمات کتابها ایمن شده باشد!

جلد اول مجموعه کتاب «ماجراهای کت رویال» نوشته «جولیا گلدینگ»
7. «کاترین رویال» در مجموعه رمان ماجراهای «کت رویال»
کت رویال شخصیت اصلی مجموعه رمان ماجراهای کت رویال است که به قلم جولیا گلدینگ به رشتهی تحریر درآمده. کت دختربچهی یتیمی است که در نوزادی روی پلههای تئاتر رویال لندن رها شده و آقای شرایدن، مدیر تئاتر، او را به سرپرستی گرفته است. او از کودکی تا به حال در گوشهای از اتاق لباسها در همین تئاتر زندگی کرده و نمایش و درام بخشی از روزمرهاش شده است. شاید به همین دلیل هم باشد که زندگیاش اینقدر پرماجرا و دراماتیک پیش میرود! اما چه چیزی او را تبدیل به یک کتابخوار میکند؟ کت رویال برعکس بسیاری از دختران طبقهی ضعیف انگلستان در اواخر قرن، ۱۸ به لطف متن رسان تئاتر، سواد خواندن و نوشتن دارد و به توصیهی او کتاب خواندن را بهترین روش برای یادگیری میداند. تئاتر هم منبع خیلی خوبی را برایش مهیا کرده و آثار بسیاری از نمایشنامه نویسان از جمله شکسپیر، درایدن و جانسون را در اختیارش گذاشته تا آنها را از بَر کند! علاوه بر این به دلیل ماجراجوییهایی که در طول داستان برای کت رخ می دهد با زبانهای مختلفی مثل فرانسوی، ایتالیایی و حتی سرخپوستی آشنا می شود! کت از هر فرصتی برای مطالعه استفاده میکند؛ چرا که کتابها در زمانهی او برای طبقهی ضعیف و از جمله دختران آنچنان در دسترس نیستند. پس وقتی که در یک مدرسه برای فرار از بردهداری شرور پنهان میشود، فرصت را غنیمت میشمرد و زبان لاتین و درس ادبیات را حسابی زیر و رو میکند. یا وقتی که در کتابفروشی استخدام میشود، هر زمان که بتواند کتابها را از قفسه درمیآورد و به جهان تاریخ و ادبیات سفر میکند.

«جودی آبوت» در اقتباس انیمیشنی این کتاب
8. «جودی ابوت» در کتاب «بابا لنگ دراز»
جودی ابوت شخصیت اصلی رمان کلاسیک بابا لنگ دراز، نوشتهی جین وبستر است. این داستان که به سبک رمان نامهنگارانه خلق شده از طریق مجموعهای از نامهها که جودی به خیّر ناشناس مینویسد، روایت میشود. جودی با خواندن کتابها و وارد شدن در جهان ادبیات آرامش و الهام مییابد که به شکلگیری هویت و آرزوهایش کمک میکند. نامههایش گاهی افکارش را دربارهی کتابهایی که میخواند منعکس میکند و رشد او به عنوان یک فرد و تمایلش برای نویسنده شدن را نشان میدهد. به علاوه خواندن آثار کلاسیک و درجه اول ادبیات جهان جودی را در مسیر نویسنده شدن یاری میکند و او را به شخصیتی قابل ارتباط برای بسیاری از خوانندگانی تبدیل میکند که مثل او کتابها را راهی برای یافتن شادی و پناهگاهی امن میدانند.

«کلاوس بودلر» در سریال اقتباسی «ماجراهای بچههای بدشانس»
9. «کلاوس بودلر» در مجموعه کتاب «ماجراهای بچههای بدشانس»
«برخی از چیزها وجود دارند که ممکن است ما ندانیم؛ اما این به این معنا نیست که باید تسلیم شویم. ما میتوانیم بفهمیم که چه چیزی را نیاز داریم بدانیم. ما میتوانیم هر چیزی را پیدا کنیم.»
این جملات از کسی نیست جز کلاوس بودلر، فرزند میانی و تنها پسر خانوادهی بودلر و یکی از شخصیتهای اصلی مجموعه رمان ماجراهای ناگوار (بچههای بدشانس). داستانی دربارهی دو خواهر و یک برادر که پدر و مادرشان را در یک آتشسوزی از دست دادهاند. حالا با وجود سوگ فقدان والدین، باید با کنت اولاف که به دنبال ثروت خانوادهی بودلر است هم مبارزه کنند و از چنگ او فرار کنند. اینجاست که هوشمندی کلاوس که به عنوان پژوهشگر خانواده شناخته میشود، به نجاتشان میآید. کلاوس که بیشتر از اکثر مردم در طول زندگیاش کتاب خوانده، تنها چیزی که از زندگی میخواهد یک کتاب خوب، یک صندلی راحت و نور گرم یک چراغ مطالعه است. کلاوس به عبارتی فرهنگ لغت سیّار خواهرانش هم محسوب میشود! چراکه بیشتر کلمات و عبارات ناشناخته را با حافظهی تصویری در خاطر دارد. کلاوس تمام عمرش بر این باور بوده که اگر به اندازهی کافی کتاب بخوانی، میتوانی هر مشکلی را حل کنی. او اغلب در نقش غلط گیر عمل میکند و هر کس حرف اشتباهی بزند از او مچگیری میکند. البته این کار اگرچه گاهی دلشکننده است ولی آن را تلاشی برای خودنمایی یا تحقیر دیگران تعبیر نکنید! او این کار را تنها به این دلیل انجام میدهد که به اطلاعات دقیق اهمیت زیادی میدهد؛ زیرا معتقد است که دانش واقعی میتواند مردم را توانمند کند و دنیای بهتری را برای زیستن بسازد.

تصویرگری ورود «دیویی دینومان» در کتاب «ماجراهای بچههای بدشانس» از «برت هلکویست»
ناگفته نماند که یک شخصیت فرعی هم در مجموعهی ماجراهای ناگوار نقشآفرینی میکند که میتوانیم از او به عنوان یک کتابخوان حرفهای یاد کنیم: دیویی دینومان. دیویی یک جملهي طلایی دارد که در جلد دوازدهم کتاب خطاب به بچههای بودلر میگوید: «آدمهای شرور هیچوقت برای کتاب خواندن وقت ندارند، اصلا به همین خاطر است که شرور میشوند.» و چه قدر این جمله برای کنت اولاف شروری که کتابخانهی بودلرها را به آتش کشید صادق است!

«آنه شرلی» در اقتباس انیمیشنی این کتاب
10. «آنه شرلی» در مجموعه کتاب «آنه شرلی»
آنه شرلی دختربچهی خیالپردازی است که مخلوق ذهن زیبای ال.ام. مونتگومری است. آنه که از کودکی در یتیمخانه بزرگ شده بود، تنها همدمش دوستان خیالی و کتابهایی بودند که او را به جهانی زیباتر میبردند. اما عادت خیالپردازی و غرق شدن در دنیای قصهها حتی پس از ورودش به گرین گیبلز و پیدا کردن دوستان واقعی هم ترک نشد. آنه در کنار زندگی زیبا و پر ماجرایش در جزیرهی پرنس ادوارد، همیشه جایی برای کتابها باز میگذاشت. با دوستانش باشگاه داستاننویسی تاسیس کرد، نمایشنامه میخواند و نمایش اجرا میکرد، سر کلاس مدرسه از شوق تمام کردن کتاب بن هور، به دردسر میافتاد و زمان امتحانات و تکالیف مدرسه، کتابهایش را به متیو میسپرد تا آنها را در کمد مربا پنهان کرده و درش را قفل کند… بلکه وسوسهی کتابها از او دور بماند تا بعد از انجام تکالیفش بتواند دوباره در آغوششان بگیرد! سرانجام در دوران جوانی آنه مثل خیلی از نویسندگان که کودکیشان را با داستانها سپری کردند، بالاخره خود یک نویسنده شد. نویسندهای که داستانهای خیالانگیز و پرماجرایی برای کودکان مشتاق مینوشت.
وقتی به هر یک از این شخصیتها نگاه میکنیم، میبینیم هر کدام با یک انگیزه به دنیای کتابها پل زدهاند. یکی به شوق نویسنده شدن، دیگری برای ماجراجویی و کسب شجاعت، آن یکی برداشتن موانع و حل مسئله و دیگری شناخت جهان ناشناختهها. انگیزهها برای کتابخوار شدن بسیار است؛ فقط کافی است بیابیم کدام دسته از کتابها در مسیر زندگیمان نقش کلیدی دارند. آن وقت است که دیگر نمیتوانیم دست از سرشان برداریم و ما هم به باشگاه کتابخواران جهان میپیوندیم!
مطالب مرتبط:
10 کتاب داستان برای تشویق کودکان به کتابخوانی
ویدئو: سکانسهای خاطرهانگیز کتاب و کتابخوانی در سینما و تلویزیون
ده کاریکاتور و کارتون تصویرسازی برتر از ده کشور جهان، با موضوع کتاب و کتابخوانی