دوشنبه 27 فروردین 1403 / خواندن: 8 دقیقه
پرونده قهر | صفحه سیزدهم

نگاهی به مفهوم قهر در فیلم «داستان استریت» اثر «دیوید لینچ»

آلوین و هنری بیش از ده سال بود که با هم «قهر» بودند. اما حالا هر دو پا به سن گذاشته بودند و بیماری درِ خانه‌شان را زده بود؛ بنابراین آلوین سفر دور و درازش را شروع کرد و معلوم بود قصد دارد با برادرش آشتی کند اما برعکسِ پدر من، او هیچ عجله‌ای نداشت و به کندترین روش پیش می‌رفت.

3
نگاهی به مفهوم قهر در فیلم «داستان استریت» اثر «دیوید لینچ»

مجله میدان آزادی: در ادامه جستجوی ردپای قهر در هنر و ادبیات، این بار به سراغ بررسی این مفهوم در یکی از آثار دیوید لینچ به نام «داستان استریت» (The Straight Story) رفته‌ایم. در تازه‌ترین مطلب پرونده قهر یادداشتی را درباره این فیلم به قلم آقای مجید اسطیری بخوانید: 

پدرم عادت خیلی پسندیده‌ای داشت که همه‌ی ما از آن متنفر بودیم: او زود آشتی می‌کرد! حتی اگر بخواهم دقیق بگویم، او خیلی زود آشتی می‌کرد. رکورد کوتاه‌ترین قهر کتاب گینس قطعا در اختیار پدر من بود. پنج دقیقه، سه دقیقه، یا اصلا یک دقیقه! در همان گرماگرم مشاجره که تازه بعدش، هر کدام از اعضای خانواده باید یک گوشه توی لاک خودشان فروبروند، گریه کنند یا چیزی در صفحه شخصی‌شان (یا آن زمان‌ها دفتر خاطرات) بنویسند، یا تندتند لباس بپوشند که از فضای خفقان‌آور خانه بیرون بزنند و… همان موقع که هنوز خود «قهر» هضم نشده بود، پدرم یکهو صمیمانه و از ته دل عذرخواهی می‌کرد و نمی‌توانستی بفهمی که واقعا پشیمان است یا نه اما معلوم بود نمی‌تواند سر حرفش بایستد.

 برای ما، بیشتر مادرم، مهم نبود که پدرم سر حرفش می‌ایستد یا نه، مسئله فقط این بود که برای هضم کردن قهر احتیاج به زمان داشتیم؛ اگر این زمان لحاظ نمی‌شد احساس بی‌احترامی می‌کردیم. دو نفر باید به قهر مابینشان احترام بگذارند و از این جور فکرها…

در زمانه‌ی سرعت دادن به زندگی، در دوره‌ی جنبش «فقط انجامش بده»(just do it)  که شعار یک شرکت سرمایه‌داری در حوزه تولیدات ورزشی است، و خلاصه در عصر شتاب دادن به همه‌ی کارهایی که باید انجام شوند، یعنی در دهه‌ی90 میلادی، دهه‌ی تولد و پا گرفتن اینترنت، «آلوین استریت»، پیرمرد کله‌شق آمریکایی، یک مسافرت دیوانه‌وار را از ایالت آیووا به ایالت ویسکانسین انجام داد. چرا دیوانه‌وار؟ چون در زمانه‌ای که همه چیز رو به سرعت گرفتن می‌رفت او مصمم بود با ماشین چمن‌زن به سفر برود!

سرعت ماشین چمن‌زن او به زحمت چیزی بیشتر از 8 کیلومتر بر ساعت می‌شد؛ بنابراین اگر پیاده به این سفر می‌رفت شاید زودتر به مقصد می‌رسید اما مشکل اینجا بود که زانوی او وضعیت بدی داشت و در آخرین معاینه، دکتر گفته بود عمل جراحی روی زانوی آلوین واجب است. از طرف دیگر نه تنها آمفیزم ریوی و مشکل زانو او را از رانندگی با خودرو ناتوان می‌کرد، بلکه او به عنوان یک کهنه‌سرباز ارتش آمریکا، وضعیت مالی خرابی داشت و همین ماشین چمن‌زنی لکنته، تنها وسیله‌ی نقلیه‌ای بود که داشت. با این حال برای سفر اودیسه‌وار آلوین هنوز یک عنصر حیاتی کم بود: انگیزه! اما وقتی خبر رسید که برادرش هنری سکته کرده است او تصمیم گرفت راه بیفتد.

آلوین و هنری بیش از ده سال بود که با هم «قهر» بودند. اما حالا هر دو پا به سن گذاشته بودند و بیماری درِ خانه‌شان را زده بود؛ بنابراین آلوین سفر دور و درازش را شروع کرد و معلوم بود قصد دارد با برادرش آشتی کند اما برعکسِ پدر من، او هیچ عجله‌ای نداشت و به کندترین روش پیش می‌رفت. حالا ببینیم چرا؟

فیلم «داستان استریت» اثر دیوید لینچ که بر اساس ماجرای این سفر شش هفته‌ای عجیب شکل گرفته مانند شخصیت خود این پیرمرد و مانند معنای نام خانوادگی او، «سرراست» است. یک کمدی رقیق و بسیار ساده‌ی جاده‌ای که شخصیت‌های مختلف به نوبت به آن وارد و از آن خارج می‌شوند. تقریبا همه‌ی کسانی که آلوین با آن‌ها برخورد می‌کند از کار خنده‌دار پیرمرد دچار شگفتیِ آمیخته به تحسین می‌شوند و سعی می‌کنند کم یا زیاد به او کمک کنند تا به برادرش برسد و با او آشتی کند. 

سرراست بودن داستان، سادگی موقعیت‌ها و شخصیت‌ها، دیالوگ‌های حکمت‌آمیز نه چندان پیچیده که قرار است بی رودربایستی به مخاطب درس زندگی بدهند، از این فیلم چنان اثر سرخوشانه‌ی لطیفی ساخته است که می‌شود دیدنش را به همه‌ی خانواده‌ها  توصیه کرد؛ دقیقا برعکس خیلی از فیلم‌های دیگر لینچ که محاکات نفسِ پر از درد و عقده‌ی انسان آمریکایی است که یا خانواده ندارد یا دارد آن را به طریقی از دست می‌دهد و از این عذاب وجدان، مانند آخرین صحنه‌ی فیلم «بزرگراه گمشده» در حال سوختن و فروپاشی روانی است.

اگرچه تصمیمی که آلوین استریت گرفت می‌تواند از لحاظ روانشناختی یک تصمیم اشتباه باشد اما لینچ از این سوژه استفاده کرده است تا در نگاهی فلسفی، جهان بی‌معنا و پرشتاب این روزگار را نقد کند و آن همه‌ صحنه‌های سیگار کشیدن و با لبخند خیره شدن آلوین به ستارگان شب، گواهی بر این مدعا هستند. 

لینچ، سکانسی طراحی کرده است که آلوین به تندروی‌اش در میدان جنگ اعتراف کند، بگرید و آرام بگیرد. در واقع او معنایی برای حرکت کند آلوین به سمت آشتی جعل کرده است؛ برای کنار آمدن آلوین با خودش زمان زیادی لازم است. او دارد نگاهی به جاده‌ی زندگی طی شده‌اش می‌اندازد و سعی می‌کند معنایی در آن بیاید و از فرصت باقی مانده استفاده کند. اگر نتواند قهرش با برادرش را کنار بگذارد تمام این مسیر طولانی معنای خود را از دست خواهد داد.

به قول آرتور شوپنهاور، آدم معمولا وقتی معنای زندگی را بهتر می‌فهمد که بیشتر مسیر زندگی را در پشت سر دارد، نه در پیش رو. من دو سال پیش در روز تولدم به یکی از تمرین‌های «اروین یالوم»، روانشناس اگزیستانسیالیست، عمل کردم و پاره‌خط زندگی‌ام را رسم کردم. نقطه‌ی میان آن را در نظر گرفتم و سعی کردم مشخص کنم که حالا کجای پاره خط هستم؛ دیدم در خوش‌بینانه‌ترین حالت چاره‌ای جز این ندارم که خودم را آن سوی نقطه‌ی میانی و نزدیک شده به آخر پاره خط در نظر بگیرم. حالا که به مسیر پشت سرم نگاه می‌کنم می‌بینم ما در مورد پدرم خیلی سخت می‌گرفتیم. کاش آشتی‌های زودهنگام او را می‌پذیرفتیم. این پاره خط خیلی کوتاه است!




  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
در زمانه‌ی سرعت دادن به زندگی، در دوره‌ی جنبش «فقط انجامش بده» (just do it)  که شعار یک شرکت سرمایه‌داری در حوزه تولیدات ورزشی است، و خلاصه در عصر شتاب دادن به همه‌ی کارهایی که باید انجام شوند، یعنی در دهه‌ی90 میلادی، دهه‌ی تولد و پا گرفتن اینترنت، «آلوین استریت»، پیرمرد کله‌شق آمریکایی، یک مسافرت دیوانه‌وار را از ایالت آیووا به ایالت ویسکانسین انجام داد. چرا دیوانه‌وار؟ چون در زمانه‌ای که همه چیز رو به سرعت گرفتن می‌رفت او مصمم بود با ماشین چمن‌زن به سفر برود!

لینچ، سکانسی طراحی کرده است که آلوین به تندروی‌اش در میدان جنگ اعتراف کند، بگرید و آرام بگیرد. در واقع او معنایی برای حرکت کند آلوین به سمت آشتی جعل کرده است؛ برای کنار آمدن آلوین با خودش زمان زیادی لازم است. او دارد نگاهی به جاده‌ی زندگی طی شده‌اش می‌اندازد و سعی می‌کند معنایی در آن بیاید و از فرصت باقی مانده استفاده کند. اگر نتواند قهرش با برادرش را کنار بگذارد تمام این مسیر طولانی معنای خود را از دست خواهد داد.

مطالب مرتبط