مجله میدان آزادی: روز گذشته، مراسم در اختتامیه، برگزیدگان سیمرغ و دیپلم افتخار چهلوسومین جشنواره فیلم فجر معرفی شدند. مثل همیشه از آغاز معرفی نامزدها بحثها و حواشی حولوحوش منصفانه یا نامنصفانهبودن داوریهای این دوره از جشنواره در رسانهها مطرح شدند. صد و یازدهمین صفحه پرونده پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ اختصاص دارد به داوری و روایت حسن صنوبری -منتقد هنری- از داوریهای امسال جشنواره:
داوریِ داوریها
تا روز آخر جشنواره، فیلمها توسط منتقدان و داوران نقد و داوری میشوند، ولی فردای اختتامیهی جشنواره وقت داوریِ داوریهاست، به قول حافظ عزیز و نکتهبین:
«یکی از عقل میلافد، یکی طامات میبافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم».
داوریهای جشنواره فیلم فجر، همواره از چالشبرانگیزترین رویدادهای هنری تاریخ سینمای ایران پس از انقلاب بودهاند. با اینکه جشنواره فجر جزو معتبرترین جشنوارههای سینمایی دنیاست (یا دستکم در زمانی بوده است) متأسفانه در دورههای بسیاری، در دولتها و مدیریتهای مختلف، داوریهای غیراصولی، سلیقهای یا سیاستزده در کنار عوامل دیگری (مثل نبودن کاخ متمرکزی برای جشنواره و نیز عدم مدیریت و قانونگذاری متمرکز و مستمر روند جشنواره) به اعتبار این جشنوارهی مهم در داخل کشور و خارج از کشور آسیب زده است.
در سالهای اخیر این داوریها وضع پریشانتری پیدا کرد و دو سال گذشته شاید جزو بدترین داوریهای فیلم فجر در دههی اخیر بود. در دوره چهلویکم و چهلودوم نظر هیئت داوران مخصوصاً در جایزههای مهم جشنواره (مثل سیمرغ بهترین فیلم)، حاوی انتخابهای شوکآوری برای جامعه منتقدان و متخصصان سینما بود. انگار داوران دو سال گذشته بیش از داوری حقیقی و فنی، مسئول پخش سهمهای نهادهای مختلف حامی فیلمها بودند، نه امانتدارانِ یک نهاد ارزشگذاری مستقل به نفع هنر و به نفع پیشرفت سینمای ایران.
امسال اما نتایج داوریها از جهت دیگری شوکآور بودند: نتایج منطقی بودند!
هیچ داوری و قضاوتی بینقص نیست و هیچوقت همه با نظر یک گروه داور همنظر نخواهند بود. خود من که این متن را مینویسم در همین جشنواره تصورها و تمایلهای دیگری نسبت به خیلی از بهترینها داشتم، مثلا در موسیقی متن احتمال زیادی میدادم مسعود سخاوتدوست نامزد موسیقی متن شود و حبیب خزائیفر برگزیده، یا در بازیها، من مطمئن بودم گوهر خیراندیش نامزد بازیگر نقش مکمل زن میشود و امیدوار بودم مریلا زارعی برگزیده سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن بشود، اما هیچکدام از این اتفاقات و خیلی از اتفاقات دیگری که در تصورم بود نیفتادند، با اینحال به نظرم این دوره یکی از منصفانهترین داوریها در تاریخ جشنواره فیلم فجر اتفاق افتاد. چون انتخابها گرچه متفاوت با سلیقهی من -و پسند و داوری منتقدانی که قبولشان دارم- بودند ولی در خیلی از موارد فاقد منطق نبودند؛ ما میتوانیم به خیلی از این انتخابهای متفاوت حق بدهیم و درکشان کنیم. این نتیجهی یک مدیریت و دبیری درست و البته انصاف، گفتگومندی و تلاش حرفهایِ داوریِ شش داور است که جدا از تخصص و سابقه هنری بالا، معلوم است داوری را جدی گرفتهاند و باور کردهاند جایزهها حقالناساند نه فرصت ابرازِ سلیقهی من ِداور.
برای اینکه این انصاف را واضحتر بتوانم نشان بدهم بگذارید چند مثال بزنم:
من طبق شواهد و تجارب پیشینی، حدس زیادی میزدم دو فیلم خدای جنگ و زیبا صدایم کن -مخصوصاً دومی- جوایز را درو کنند. چرا؟
«خدای جنگ» محصول قهرمانی جدید سازمان اوج است، جدا از اینکه اوج در سالهای اخیر هر فیلم اینگونهای که ساخته -قوی یا ضعیف- جایزههای فراوانی را گرفته، این فیلم دو پشتوانهی دیگر هم داشته، اولا اوج تعداد بالایی از مسئولان مختلف جناحهای مختلف سیاسی را پای فیلمش نشاند و از همهشان تایید و تشویق و حمایت گرفت، جناب آقای قالیباف ریاست مجلس، آقای ظریف معاون رئیس جمهور و حتی آقای صالحی وزیر ارشاد، همگی در این اکرانها شرکت کردهاند و در ستایش فیلم سخن گفتهاند، دوم: اوج مثل همیشه تبلیغات فراوانی برای فیلم خود کرده و سوم: فیلم واقعا دارای پتانسیل عامهپسندی است و منطقا بخشی از مردم از فیلم خوششان آمده، در عین اینکه به شدت فیلم ضعیف و اشتباهی است. اما سه عاملی که برشمردم -با وضع داوریهای طبق معمول و طبق تصور قدیمی- میطلبید چندین سیمرغ زوری نصیب فیلم شود! اما نشد، مگر یک سیمرغ حاشیهای که تقریباً غلط هم نبود و از جهاتی بهجا بود.
«زیبا صدایم کن» در مجموع فیلم زیبا و قطعا عامهپسندی است که یک سکانس سیاسی درخشان کاملا همسو با گفتمان دولت مستقر دارد. دقیقا همسو با همان اندیشه و همان نوع مواجهه در یک موضوع اجتماعی. باز طبق روال جشنوارههای قبل توقع میرفت بنا به این هماهنگی، انبوهی جایزه نصیب فیلم شود، ولی این فیلم هم در عمل فقط یک سیمرغ گرفت که گرچه مهمترین سیمرغ بود ولی پربیراه نبود و همین یکیبودنش جای تعجب داشت!
پس حدس من درست از آب درنیامد و داوران طبق فشارهای احتمالی موجود، نامنصفانه عمل نکردند.
اما مهمترین مولفه برای داوریِ یک داوری، توجه به معرفی نامزدهاست، نه برگزیدهها. برگزیدههای یک جایزه بالاخره حاصل جمع رأی و سلیقهی ششنفر آدم است و یک رأی کم و زیاد شود، سرنوشت یک فیلم کاملا عوض میشود. اما نامزدها حاصل مطالعه، تماشا، دقت و گفتگوی واقعی کل تیم داوری است. وقتی به نامزدهای امسال نگاه میکنیم میبینیم تا حد قابل قبولی، بسیاری از اتفاقات مهم این ۳۶ فیلم در این نامزدیها دیده شدهاند و آنهم بهجا. بعضی وقتها یک داوری بد به علت سلیقهایبودن شدید یا سهمیهایبودن اینطور است که فیلمهای خوب کلا حذف میشوند و فیلمهای بد بر صدر مینشینند (مثل دو سال قبل!) اما بعضی وقتها هم بیسوادی یا بیدقتی باعث میشود فیلم خوبی در نقطهی ضعف خود نامزد شود و فیلم دیگری در نقطهی قوت خود دیده نشود؛ اما در بررسی نامزدهای امسال میبینیم این دقت و دانش با آن انصاف همراه بوده و در نتیجه هم بسیاری از تلاشهای موفق دیده شدهاند هم دقیقاً در جای خودشان دیده شدهاند.
این نکته را بیش از همه، اولا در نامزدهای جایزههای مهمتر (مثل بهترین فیلم و بهترین کارگردانی) میشود دید و سپس در نامزدی فیلمهای متوسط یا ضعیف که بالاخره گرچه فیلم در کل جزو بهترینها نیست، اما در آن یک رشته خوب عمل کرده، مثل عباس عباسی که امسال برای چهرهپردازی «صددام» نامزد شد.
نکتهی دیگر این است که در این دوره شاید قدر همه خوبیهای همهی فیلمها دانسته نشده، ولی حق بیشتر فیلمهایی که آشکارا جزو بهترینها بودند (مثل شمال از جنوب غربی، موسی کلیم الله، زیبا صدایم کن و...) هم پایمال نشد.
در هرصورت، همانطور که در این پرونده به اشکالات بسیاری در روند جشنواره یا فیلمها اشاره کردهایم، انصاف حکم میکند بگوییم داوریهای امسال به نسبت بیشتر داوریهای تاریخ جشنواره، داوریهای نسبتا داوریهای منصفانه، خوب و قابل قبولی بودند و برای این مهم اول باید از دبیر جشنواره منوچهر شاهسواری و سپس هیئت داوران تشکر کرد، یعنی خانم مستانه مهاجر و آقایان کمال تبریزی، علیرضا زرین دست، رضا درستکار، علیرضا رئیسیان و عزتالله ضرغامی. افرادی که بعضا در رشتهی خودشان جزو برترینهای سینمای ایران هستند (زریندست در فیلمبرداری، مهاجر در تدوین و تبریزی در کارگردانی). امیدواریم این روش و منش استثنایی، برای آیندهی داوری جشنواره فجر ثبت و ثابت و قاعدهسازی و الگوسازی شود.