میدان آزادی: چهارمین صفحهی پروندهی از شیشه رنگی کلیسا اختصاص دارد به یادداشتی از مجید اسطیری دربارهی زندگی و آثار هنرمند بزرگ ارمنیتبار، آندره آرزومانیان
از ارگ کلیسایی که بگذریم، پیانو قدرت اجرای وسیعترین گسترهی صوتی نتهای موسیقی را دارد. اگر این ویژگی را در کنار صدای گوشنواز و امکان نواختن ده نت بهصورت همزمان قرار دهیم، روشن میشود که چرا پیانو بیشک بهترین ساز برای تکنوازی است. هیچ سازی بهتنهایی نمیتواند توقعی را که از ارکستر داریم برآورده کند اما پیانو تا حد بسیار زیادی میتواند به برآوردن این توقع نزدیک شود.
حال به این بیندیشیم که شنیدن زیباترین ملودی جهان هم بعد از چند بار تکرار میتواند ملالآور شود. باید بشود آن ملودی را به شیوههای مختلفی اجرا کرد تا آهنگ دچار یکنواختی نشود. این معنای حداقلی واریاسیون در موسیقی است؛ دخل و تصرفی که آهنگساز و نوازنده در ملودی میکنند و یک جملهی موسیقی را به اشکال مختلف درمیآورند.
با مقدمهای که گذشت میتوانیم نتیجه بگیریم که در میان سازهای مختلف، پیانو بیشترین امکان برای اجرای واریاسیونهای مختلف از یک ملودی را در اختیار نوازنده قرار میدهد.
با این حال برای پیدا کردن دگرش های پنهان در یک ملودی، نوازنده باید ذوق فراوانی داشته باشد و بتواند آنچه را یافته به بهترین شکل در کنار هم قرار دهد.
آندره آرزومانیان یکی از بهترین پیانیستهای ایران و یک نمونهی نادر در کشف و اجرای واریاسیون بود. اوج قدرت نوازندگی او را میتوان در تکنوازیهایی شنید که در همکاری با مجید انتظامی داشت. ملودیهای انتظامی عموماً ساده هستند ولی وقتی از زیر دست آرزومانیان بیرون میآیند، عجیب و نادر به گوش میرسند.
کافی است تکنوازیهای آرزومانیان در آلبوم «پاییز طلایی» فریبرز لاچینی را کنار اجرایش در آلبومهای موسیقی فیلم «بوی پیراهن یوسف»، «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشهای» بگذاریم تا مقصود ما روشن شود. در «پاییز طلایی» او فقط نوازندهی پارتیتوری است که لاچینی جلویش گذاشته و واریاسیونها بسیار محدود هستند اما در همکاری با انتظامی او ملودی را بر اساس درک و شیوهی موسیقایی خودش شکل میدهد. جملههای سادهی ملودی انتظامی اشکال تازه به خود میگیرند و با دگرش هایی که نوازنده کشف کرده انگار کسی یک حرف را به چند شیوه میگوید: گاهی با فریاد، گاهی با کنایه، گاهی با بغض… جملهها همدیگر را پشتیبانی و کامل میکنند و پاساژهای متناسب با لحن اجرا چنان جملهها را به هم پیوند میدهند که شنونده تصور میکند امکان نداشت از دل جملهی قبلی چیزی جز همین جمله بیرون بیاید.
آندره آرزومانیان متولد 15 آبان سال 1333 در خانوادهای ارمنیتبار بود. غیر از سه فیلمی که بالاتر ذکر شد در بسیاری از فیلمهای دههی هفتاد و هشتاد از جمله «آخرین پرواز»، «من ترانه پانزده سال دارم»، «زن امروز»، «سام و نرگس»، «دستهای آلوده» و «مرسدس» نوازندگی پیانو را بر عهده داشت و به گواهی بسیاری از صاحبنظران در اجرا روش شخصی خاص خود را داشت که باعث میشد اثرش از پیانیستهای دیگر متمایز و بهسادگی قابل تشخیص باشد.
آرزومانیان در سالهای واپسین عمرش دو آلبوم «همیشه تازه» و «آخرین آواز عشق» را منتشر کرد که دومی با صدای ویولن بابک شهرکی همراه بود. معلوم نیست چرا او که در آن تجربههای موفق قبلی بسیار روی واریاسیون تکیه میکرد در این دو آلبوم این اندازه به آن بیتوجه بود. نتیجهی استفاده از کیبورد بهجای پیانو کاملاً محسوس است و نمیشود گفت در این دو آلبوم خود آرزومانیان است که مینوازد یا رباتی که مثل او برنامهریزی شده است. تکیهها، مکثها، تأکیدها و در یک کلام عنصر انسانی کمرنگ شده و گوش کردن تمام قطعات به دنبال هم ملالانگیز است.
کارنامهی آرزومانیان نقاط درخشانی در دههی شصت دارد که اتفاقاً به آهنگسازی او مربوط میشود، نه نوازندگی. از جمله ساختن تیتراژ برنامهی عروسکی «گنجشکک اشی مشی» و سرود «یک تکه ابر بودم» که حالا بخشی از خاطرات شیرین نسل اول و دوم انقلاب را تشکیل میدهد.
مخاطبان ارمنی آرزومانیان گفتهاند که آبشخور اصلی ذوق او در آهنگسازی و نوازندگی موتیفهای محلی ارمنی بوده است اما برای مخاطبان عمومی آهنگهای او کشف این دقیقه دشوار است الا در قطعاتی که دقیقاً اجرای آهنگهای ساختهشده توسط آهنگسازان ارمنی یا اجرای ملودیهای فولکلور ارمنی است. البته حجم این قطعات در میان آثار بهجامانده از آرزومانیان بسیار اندک است.
آندره آرزومانیان یازدهم خرداد 1389 بر اثر ابتلا به سرطان مغز استخوان در تهران درگذشت. رفتار حرفهای او میتواند حالا برای اهالی موسیقی آموزنده باشد. هیچ مصاحبهای از او موجود نیست ولی همهی هنرمندانی که با او همکاری داشتهاند از تمرکزش روی کار، دوری کردنش از حواشی و پرهیزش از جلوهگری میگویند.
مطلب مرتبط:
شنیدنِ بهترین تکنوازیهای پیانوی آندره آرزومانیان