مجله میدان آزادی: امروز بیستویکم اردیبهشت (یازدهم می)، روز درگذشت یکی از مهمترین نقاشان اسپانیایی به نام «سالوادور دالی»، یکی از نقاشان معروف سبک سوررئالیسم است. به همین مناسبت نیلوفر بختیاری -شاعر و پژوهشگر ادبیات- نگاهی داشته است به زندگی و آثار این هنرمند نقاش که در ادامه میخوانید:

«سالوادور دالی»
سالوادور دالی؛ صورتگر خوابهای آشفته
در دهههای نخست قرن بیستم، درست زمانی که فروید تعبیر رویا و پیوند آن با روان آدمی را جدی میگرفت، نقاشی برآمده از اسپانیا، با نام «سالوادور دالی»، رویاهایش را در قالب کابوس به تصویر کشید. برخلاف فروید، او و سوررئالیستهای معاصرش کارکرد هنرشان را، تسکین روان آدمی یا غایت خاصی نمیدیدند، بلکه هدفشان تنها خلق آثاری بود که بینندگان را به شگفتی وادارد. سوررئالیستها معتقد بودند هنر هرگز نمیتواند به وساطت عقلِ هشیار آفریده شود؛ به همین سبب، با تکیه بر برداشت فروید از ساختار خواب، به ادغام اشیا و آدمها در آثار هنری بها میدادند.
در پسزمینۀ تمامی این اتفاقات مردی با سبیلی تابداده و چشمانی گردشده و ذهنی سرشار از فراواقعیتهای غیر قابل اثبات حضور داشت: سالوادور! مردی که هنر را با هنرمند یکی میدانست و فردگراییاش سبب شد در برهههای تاربخی و سیاسی حساس کشورش، محافظهکار و حتی فاشیست خوانده شود. این یادداشت مروری بر زندگی، سبک هنری و مواضع اجتماعی، سیاسی سالواردالیست؛ هنرمندی که صورتگر کابوسهای بشری در برهههای حساسی چون جنگهای داخلی اسپانیا و جنگ جهانی دوم بود.
دو سالوادور دالی در یک جسم!
سالوادور دالی در سال ۱۹۰۴، در شهر کوچکی بهنام فیگراس، در ایالت کاتالونیای اسپانیا به دنیا آمد؛ شهری که بعدها موزهی شخصیاش در آن ساخته شد و آغاز و پایان زندگیاش به آن گره خورد. جالب است بدانید «سالوادور» در اصل، نام برادر بزرگتر او بود که در کودکی درگذشت. خانوادهی دالی بنا به برخی عقاید معنوی، روح او را در وجود سالوادور جستوجو میکردند؛ بنابراین این نام را برای او برگزیدند. دالی بعدها اعتراف میکند که در این خصوص احساسات دوگانهای را تجربه کرده است، از سویی باید زندگی ازدسترفتهی برادرش را ادامه میداد و درعینحال خود را موظف میدانست رسالت خودش را نیز پی بگیرد.
دالی از همان دوران مدرسه، رفتارهای عجیبی از خود نشان میداد؛ مثلاً لباسهای متفاوت میپوشید و دوست داشت دیگران را شگفتزده کند. پدر دالی مردی سختگیر و منطقی بود و رفتارهای خارج از چهارچوب او را سرزنش میکرد؛ اما مادرش نبوغ او را میستود و میل فرزندش به خیالپردازی و افسارگسیختگی ذهنش را میستود. تا اینکه بالاخره دالی در دههی ۱۹۲۰، به مدرسهی هنر مادرید رفت و فرصت آشنایی با چهرههای فرهنگی برجستهای چون «فدریکو گارسیا لورکا» و «لوئیس بونوئل» برایش فراهم شد. در این مسیر اگرچه استعداد او بهشدت مورد تحسین قرار گرفت، اما بعدها برخی رفتارهای هنجارشکنانهاش باعث شد از دانشگاه اخراج شود.
دالی؛ متهم به ترسیم رویاهای بازاری!
آشنایی با جنبش سوررئالیسم نقطۀ عطفی در مسیر هنری سالوادور دالی بود. او در پاریس به جمع سوررئالیستها به رهبری «آندره برتون» پیوست و با مفاهیمی چون رؤیا، ناخودآگاه، و گسستن از منطق معمول آثار هنری آشنا شد. مدتی بعد دومین اخراج مهم زندگی دالی در اواخر دههی ۳۰ اتفاق افتاد؛ یعنی زمانی که هنرمندان سوررئالیست عذر او را از جنبش سوررئالیسم خواستند. آنها علت رسمی این اخراج را تحسین دالی از فاشیسم و خودشیفتگی بیمارگونهاش عنوان میکردند. آندره برتون، که مارکسیستی دوآتشه بود، دالی را به «بازاریکردن رؤیا» متهم کرد و نام مستعار (Avida Dollars)به معنای حریص پول را برایش ساخت! این جدایی سبب شد دالی بیش از قبل بر وجوه فردی هنرش اصرار ورزد و از یک هنرمند، به برندی هنری شناختهشده تبدیل شود. در این سالها دالی خودش را هنرمندی یاغی، خودساخته، و دشمن هرگونه «ایسم» معرفی میکرد و همین استحاله به مرور شهرت و ثروت فراوانی برایش بههمراه آورد.
جای پای فروید بر نقاشیهای پارانوئید دالی
تصور کنید در میانهی قرن بیستم ایستادهاید؛ جهانی در آستانهی جنگ، ویرانی و سرشار از کشمکشهای سیاسی. دالی در این بستر آشفته، سبکی هنری را پدید آورد که بهجای بازنمایی واضح نابسامانیها، آنها را از درون هنرمند و در قالبی رویاگونه به نمایش بگذارد. او با بهرهگیری از تکنیکی که خود آن را «روش پارانویای انتقادی» مینامید، تلاش کرد ذهنیتی هذیانی، چندلایه و وسواسگونه را به تصویر بکشد و این خصایص هنری را بازتاب زمانهی خود میدانست. در بعد روانشناختی، ذهن پارانوئید (Paranoiac) به شکلی افراطی در همهچیز ردی از دسیسه و توطئه میبیند. دالی نیز از همین ویژگی روانی استفاده کرد و سعی داشت وانمود کند در هر چیز چند تصویر، چند معنا و چند لایه وجود دارد؛ مثلاً در منظرهای خشک، چهرهای پنهان، یا در لکهای، حیوانی خیالی را پنهان میکرد، سپس این تصویر دوم را با مهارتی واقعگرایانه میکشید. همین ویژگی آثارش سبب میشد بینندۀ اثر او میان مرز واقعیت و خیال گم شود. دالی از بیفرمی گریزان بود و برخلاف دیگر سوررئالیستها، ویژگیهایی رئالیستی را نیز در آثارش بازتاب میداد تا مرز واقعیت و رویا را از میان بردارد.
نابغهای که میگفت بدترین نقاش جهان است!
سالوادور دالی در یکی از مصاحبههایش، ضمن آنکه خود را نابغهای جهانی برشمرد، مدعی شد که بدترین نقاش جهان نیز هست؛ چراکه در زمانهی او، همهی نقاشها بیمایهاند و او در میان این بیمایگان، بهترین و نابغهترین است. اساساً او هنرمندی بود که هنر را با هنرمند یکی میدانست و فردگراییاش سبب میشد در بزنگاههای حساس سیاسی و تاریخی کشورش، محافظهکار یا حتی فاشیست خوانده شود. البته دالی نه این برچسبها را میپذیرفت و نه آنها را رد میکرد.
سوررئالیسم یا دالیسم؟
دالی تأکید داشت که از هیچ «ایسمی» جز «دالیسم» پیروی نمیکند. او در گفتوگویی نیز یادآور شد که سوررئالیسم سبک او نیست، بلکه خود اوست. گویی مرزهای میان واقعیت و وهم، نهتنها در آثار دالی، بلکه در شخصیتش نیز ویران شده بود. در ادامه مروری بر برخی از مهمترین آثار این نقاش اسپانیایی خواهیم داشت:

«تداوم حافظه»، اثر «سالوادور دالی»
۱. تداوم حافظه (The Persistence of Memory)، 1931
«تداوم حافظه» معروفترین اثر دالی و یکی از نمادهای برجستۀ سوررئالیسم است. ساعتهای در حال ذوب، در چشماندازی خشک و بیابانی، ذهن را از زمان خطی به تجربهای سیال میبرند. در این تابلو، هم عناصر جغرافیایی زادگاه دالی دیده میشوند، هم خودنگارهای از چهرهاش، هم جزئیاتی نمادین چون مورچههایی روی ساعتها، که هرکدام میتوانند دارای تفسیری رازآلود باشند.

«چهره جنگ»، اثر «سالوادور دالی»
۲. چهرهی جنگ (The Face of War)، 1940
آفرینش این اثر به دوران جنگ داخلی اسپانیا بازمیگردد. چهرهای با جمجمههایی در چشمها و دهان که خشونت و اضطراب جمعی را به تصویر میکشد. دالی در این تابلو به مسائل اجتماعی و سیاسی کشورش واکنش نشان داده است؛ گویی سکوت سیاسیاش را شکسته و به آن تجسم بخشیده است.
۳. وسوسهی سنت آنتونی (The Temptation of St. Anthony)، 1946
در این اثر، قدیسی در برابر حیواناتی با پاهایی بلند و ناپایدار ایستاده است. این حیوانات را میتوان نماد شهوت، قدرت و ثروت و در تابلو دانست و چنین پنداشت که روح کلی اثر به مقاومت در برابر وسوسههای مدرنیته اشاره دارد.
.jpg?ver=WAeX65T13glAI4fPFjyVgA%3d%3d)
«پرتره گالا»، اثر «سالوادور دالی»
4. پرترۀ گالا (Gala Dali)
گالا همسر دالی، از مهمترین الهامبخشان آثار هنری او، ازجمله پرترهای به نام گالا دالی بود. این اثر توجه دالی نسبت به علم مدرن را نشان میدهد. از سبک این آثار او تحت عنوان نقاشی هستهای یاد میشود.
سالوادور دالی و ناخودآگاه بیسیاستش!
چنانکه گفته شد، دالی برخلاف بسیاری از همنسلانش که درگیر مبارزات سیاسی بودند، همواره از صفبندیهای سیاسی میگریخت. او خود را فراتر از قطببندیهای رایج زمانهاش میدانست، اما سکوت او در برابر بیعدالتیها، بعدها به همدلی پنهان با فاشیسم و همکاری با برخی چهرههای منفور تعبیر شد و انتقادهای فراوانی را در پی داشت. خصوصاً که پس از جنگ داخلی، دالی برخلاف بسیاری از هنرمندان تبعیدی، به اسپانیا بازگشت و رژیم فرانکو از او بهعنوان «نگهبان میراث اسپانیایی» یاد کرد. دالی در دورۀ دیکتاتوری این رژیم نیز نهتنها ممنوعالفعالیت نشد، بلکه موزهای اختصاصی برایش ساختند. بااینهمه، او همیشه ادعا میکرد به هیچ رژیمی وفادار نیست و تنها به جاودانگی خویش میاندیشد.
در دهۀ ۳۰، در حالیکه چهرههایی چون آندره برتون و لویی آراگون در برابر فاشیسم موضع گرفتند، دالی با خونسردی از همه فاصله گرفت. توجیهش هم این بود که آثار او از ناخودآگاهش میجوشد، اما برتون این استدلال را نپذیرفت و به صراحت گفت: «ناخودآگاه دالی، به ابزاری برای توجیه بیاخلاقی بدل شده است». او دالی را با لقب تحقیرآمیز Avida Dollars) حریص پول( خطاب کرد. البته چهرههایی چون «جورج اورول» و «پابلو نرودا» نیز دالی را آماج انتقادهای خود قرار دادند.
فکر میکنید واکنش آقای سبیلوی همواره شگفتزده به این انتقادها چه بود؟ با نوعی شوخطبعی و بیاعتنایی با لقب خندهدار «حریص پول» برخی آثارش را امضا کرد! اما در میان موافقان این هنرمند، بسیاری او را پیشرو میدانند؛ کسی که نهتنها خالق آثار هنری، بلکه به خود اثر هنری بدل شده است؛ چراکه به مرور سخن، رفتار، ظاهر و حتی خودنماییهایش به بخش مهمی از هنر او بدل شده است. درهرحال، او مردی بود که هنر را از قاب نقاشی بیرون کشید و در نمایش زندگی به اجرا درآورد.
خداحافظی مردی با سبیل چرخان
سال ۱۹۸۹، دالی در زادگاهش، فیگراس، درگذشت و در موزهای که خود طراحی کرده بود، زیر گنبدی از جنس رویا به خاک سپرده شد. مرگش پایان هنرش نبود و در دهههای بعد، چهره و نام او به دایرۀ فرهنگ عامه، سینما، تبلیغات و مد راه یافت. او امروز نماد هنرمندیست که میتوان رنگ جنونش را در پنهانترین ذرات ناخودآگاهش به تماشا نشست.
منابع
- تاریخ هنر ارنست گامبریچ
- عجیب ولی واقعی با دالی، نوشتۀ آدام جی کلین