پنجشنبه 18 بهمن 1403 / خواندن: 19 دقیقه
پرونده پرواز بر فراز آشیانه‌ی سیمرغ | صفحه نود و ششم

ریویو: نقد و نظری به فیلم «ناتور دشت» ساخته «سید محمدرضا خردمندان»

«ناتور دشت» فیلمی است به کارگردانی «محمدرضا خردمندان»، نویسندگی «خردمندان» و «حمید اکبری خامنه» که نویسندگی «هاوایی» و «سگ‌بند» را هم در کارنامه دارد و همچنین به تهیه‌کنندگی «مهدی فرجی» ساخته شده است. مهدی فرجی از مدیران سابق سیما و تهیه‌کننده‌ی کارهایی چون «نون خ» است. بنابراین بیراه نیست اگر توقع مخاطب با دیدن این اسامی بالا برود.

5
ریویو: نقد و نظری به فیلم «ناتور دشت» ساخته «سید محمدرضا خردمندان»

مجله میدان آزادی: «ناتور دشت» از جمله فیلم‌های راه‌یافته به چهل و سومین جشنواره‌ی فیلم فجر است که به کارگردانی «سیدمحمدرضا خردمندان» ساخته شده است. پیش از این در یک ویدئو به نقد شفاهی این فیلم پرداخته بودیم و حالا، در نود و ششمین صفحه از پرونده «پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ» ریویوی مکتوب نقد، تحلیل و بررسی این اثر را برای شما آماده کرده‌ایم. این مطلب را که به قلم مینو رضایی نوشته شده است در ادامه خواهید خواند:

مولفان و سازندگان نام‌آشنای ناتور دشت

«سید محمدرضا خردمندان» وقتی «بیست و یک روز» بعد را ساخت، چشم‌های زیادی را برای آینده‌ی سینمایی احتمالا روشن خود منتظر گذاشت. این انتظارها ولی با ساخت سریال سه فصلی «از سرنوشت» تقریبا پوچ شد. خردمندان سینما را کنار گذاشت و چند سالی را به ساخت سریالی به زحمت متوسط گذراند. امسال اما با حضور فیلم «ناتور دشت» در جمع فیلم‌های بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر، توجه‌ها دوباره به نام «محمدرضا خردمندان» جلب شد. 

«ناتور دشت» فیلمی است به کارگردانی «محمدرضا خردمندان»، نویسندگی خردمندان و «حمید اکبری خامنه» که نویسندگی «هاوایی» و «سگ‌بند» را هم در کارنامه دارد و همچنین به تهیه‌کنندگی «مهدی فرجی» ساخته شده است. مهدی فرجی از مدیران سابق سیما و تهیه‌کننده‌ی کارهایی چون «نون خ» است. بنابراین بیراه نیست اگر توقع مخاطب با دیدن این اسامی بالا برود.

 داستان فیلم ناتور دشت

داستان فیلم «ناتور دشت» یک داستان مستند و واقعی است؛ گم شدن یک دختربچه در مزارع استان گلستان. گم شدنی که حکایت از بچه‌دزدی داشت اما با رسانه‌ای شدن این موضوع و بسیج شدن عده‌ی زیادی از مردم، سارقان که آشنا هم بودند، دختربچه را برگرداندند. البته ژانر این فیلم را نه معمایی و نه حتی اجتماعی می‌توان نامید و ناتور دشت تا حدودی فقط به فیلم‌های روان‌شناختی نزدیک شده.

این سوژه و البته هیچ سوژه‌ی دیگری به‌خودی‌خود بد نیست و پرداخت به آن است که مهم است. پرداختی که اگر دچار بی‌خیالی یا بی‌دقتی شود، یک خروجی بد را رقم می‌زند. اتفاقی که در «ناتور دشت» افتاد؛ کج‌سلیقگی‌های ریز، یک فیلم به زحمت متوسط را رقم زدند.


کج‌سلیقگی‌های ریز

«ناتور دشت» پر است از کج‌سلیقگی‌های ریزی که هرکدام یک تکه‌ی بزرگ از کیفیت فیلم را درو می‌کنند. برخی از این کج‌سلیقگی‌ها از این قرار است: 

یک. انتخاب عنوان ناتور دشت برای نام فیلم. در جشنواره‌ی امسال همه از روی دست هم تقلب کردند و طی یک مد بی‌شگون، اسم فیلم‌هایشان را از روی آثار خارجی انتخاب کردند. احتمالا سازندگان «ناتور دشت» به خیال خودشان یک زرنگی کردند و آن این‌که روی سئوی ذهنی این فیلم در ذهن مخاطب یعنی پیشینه‌ی ادبی کار یا همان رمان جهانی ناتور دشت سالینجر، حساب باز کردند. اشکال کار این‌جاست که تا زمان اکران، دیگر همه‌ی این مخاطبان دارای سئوی ذهنی از ناتور دشت، خلاصه‌ی فیلم را فهمیده‌اند و با دیدن نام فیلم یک پوزخند می‌زنند که ناتور چه دشتی؟! و رد می‌شوند. از سئوی ذهنی مخاطب هم که بگذریم خود اسم به کار بی‌ربط است. شاید اگر می‌گذاشتند ناتوران دشت، معنی بیشتری می‌داشت تا ناتور دشت و اشاره به یک نفر. در فیلم هم فقط یک‌بار از عنوان ناتور دشت استفاده می‌شود که آن هم نامأنوس است. چرا؟ چون ما ایرانی‌ها در زبان روزانه‌مان به جای کلمه‌ی نگهبان، مثلا هرگز از کلمه‌ی ناتور استفاده نمی‌کنیم. پاسدار، نگهبان، باغدار، مراقب و حافظ دشت می‌گوییم ولی ناتور نه. ناطور دشت فقط یک‌بار در شعر سعدی آمده و یک‌بار در ترجمه‌ی کتاب سلینجر و تمام.

دو. سوژه‌ی داستان برگرفته از یک داستان واقعی است که اتفاقا در اوایل همین سال ۱۴۰۳ رخ داد و نگارنده به عنوان مخاطب، ماجرا را کامل به یاد، داشت. بنابراین وقتی در ابتدای فیلم، پدری در یک مزرعه‌ی بزرگ، دخترش یسنا را صدا می‌زند و می‌فهمد یسنا گم شده، برای منِ مخاطب سوژه‌ی فیلم کاملا لو رفت! چون نام آن دختربچه‌‌ی واقعی هم که در مزارع گلستان گم شده بود، یسنا بود! در ادامه که شیون مادر یسنا و دیگر زن‌ها را، با روسری ترکمنی دیدم، مطمئن شدم داستان فیلم چیست و مطمئن بودم یک آشنا، یسنا را دزدیده و به زودی برش می‌گرداند! حداقل کار نویسنده این بود که اسم یسنا را عوض می‌کرد! مگر مشغول ساخت مستند هستیم! نام کاراکتر اصلی زن فیلم هم که مادر یک فرزند است حلما انتخاب شده! و همه می‌دانیم هم یسنا و هم حلما یکی از اسامی دخترانه‌ی ترند شده در دهه‌ی ۹۰ است و اصلا اسم حلما، مناسب یک زن ترکمن نیست! به‌خصوص که نقش مقابلش آیهان نام دارد!!

سه. پالت رنگی و قاب‌های بصری کار، متناسب با سوژه نیست. مزارع سبز و گندمزار رویایی و نور درخشان خورشید و رنگ‌های شارپ و قاب‌های کارت پستالی برای موضوع بچه دزدی مناسب نیست و تمام حس هم‌ذات‌پنداری مخاطب با محیط و سوژه را به هم ریخته است. به علاوه این‌که احساس می‌شود کارگردان آن‌قدر محو گرفتن قاب‌های کارت پستالی شده که از پرداختن به باقی امور جا مانده است.

چهار. همه‌ی ما می‌دانیم شرایط سخت اقتصادی بر همه‌ی سطوح جامعه از جمله کار سینماگران اثر داشته است. بنابراین انتظار نداریم کارگردان، با تحمل هزینه‌های گزاف کار را به ترکمن صحرا ببرد تا لوکیشن طبیعی و قابل باور دربیاید. این اصرار خود سازندگان است که با روسری‌های ترکمنی و تک‌و‌توک دستار سر مردان ترکمنی و یک مانژ اسب‌سواری بگویند این‌جا ترکمن صحراست!! در صورتی‌که داستان بچه دزدی و همکاری همه‌ی مردم برای یافتن بچه‌ی گمشده، یک داستان جهان‌شمول است. پس برای ساخت «ناتور دشت» لازم نبوده سازندگان این‌قدر در تزریق المان‌های ظاهری ترکمن صحرا به کار اصرار ورزند، مگر این‌که قرار بوده کارِ مثلا مستند بسازند!

اما حالا که این‌قدر به ترکمن صحرا اصرار دارند آیا نمی‌شد سازندگان، با گریم‌هایی نزدیک‌تر به چهره‌های ترکمنی، لهجه و استفاده از چند هنرمند استان گلستان به فضاسازی کار کمک بکنند؟ از خانه‌های دکوری و لباس‌های تا بیست- سی درصد ترکمنی هم ایراد نمی‌گیریم. اما مخالفت ما با کج‌سلیقگی‌ باعث می‌شود بگوییم خانه‌ی سعید آقاخانی در فیلم، همان خانه‌ای است که در سری آخر «نون خ ۵» هم استفاده شد و مربوط به شخصیتی بود که در حیاط پشتی خانه‌اش پر از قفس پرنده‌های نایاب بود. خانه‌ای با معماری داخلی از چوب که ظاهر آن در ذهن مخاطبان نون خ مانده است! حالا همان خانه در این فیلم، خانه‌ی یک محیط‌بان بازنشسته‌ی متخلف است که در حیاط پشتی‌اش قفس پرندگان قاچاق را نگهداری می‌کند. شاید بگویید استفاده از یک لوکیشن در دو فیلم ایرادی ندارد. بله، ندارد به شرطی که نخواهند با آن لوکیشن، پیام اخلاقی به خورد مخاطب بدهند! آیا مثلا احمد جای دیگری نمی‌توانست به طور سمبلیک پرنده آزاد کند و حتما باید پرنده از درون همین خانه آزاد می‌شد؟ ظاهرا آقای فرجی تهیه‌کننده‌ی «نون خ» و «ناتور دشت» دغدغه‌ی محیط زیستی دارد و البته که این دغدغه به شدت محترم است، اما جای بیان آن باید به کار بخورد. وصله کردن بحث پرندگان قاچاق آن هم از خانه‌ی یک محیط‌‌بان ولو بازنشسته، هیچ پیام محیط زیستی خاصی آن هم در یک فیلم درباره‌ی بچه دزدی ندارد. شاید بگویید، فیلم فقط درباره‌ی بچه دزدی نیست، اما از نظر سازندگان هست. خود آن‌ها در معرفی فیلم این‌چنین نوشته‌اند:

«همه‌اش مجسم می‌کنم چند تا بچه‌ی کوچک دارند در یک دشت بزرگ بازی می‌کنند. هزار هزار بچه‌ی کوچک و هیچ‌کس هم آن‌جا نیست؛ منظورم آدم‌بزرگ است. یه نگهبان، یه ناتور دشت... .»


«هادی حجازی‌فر» و «میرسعید مولویان» در فیلم سینمایی «ناتور دشت»

پنج. ما این را متوجه هستیم که کارگردان برای تفکیک فیلمش از یک فيلم مستند، قصه‌هایی چون آیهان و حلما، احمد و آیهان و احمد و مشهدجان را به کار اضافه کرده است اما قصه‌ها نصفه‌نیمه است. نقش احمد پیران با بازی «هادی حجازی‌فر» و آیهان با بازی «میرسعید مولویان» که بار اصلی فیلم را به دوش می‌کشند بسیار بی‌گذشته و گنگ هستند. آن دو، گذشته و حتی احساس زمان حال را فقط و فقط با دیالوگ به رخ هم می‌کشند، نه حتی با کردار و عمل. وسواس و سخت‌گیری هادی حجازی‌فر فقط در دیالوگ تکرار می‌شود و در عمل اتفاقا سطحی‌نگر، اهمال‌کار و سهل‌انگار است. مثلا در گم شدن کیسه‌ی آبی سوغاتی‌ها یا وارسی نکردن قنات بعد از این‌که می‌بیند آیهان از آن بیرون می‌آید. قصه‌ی عشقی آیهان و حلما با بازی شبنم قربانی هم بی‌سروته، اضافه و پرداخت نشده است. 

شش. اما بزرگترین کج‌سلیقگی این کار در تحول شخصیت‌ها روی داده است. داستان «ناتور دشت» بیشتر از آنچه مبتنی بر گم شدن دختربچه و تاثیر آن اتفاق روی آدم‌ها باشد، مبتنی بر شخصیت‌هاست و اتفاقاتی که «قبل از گم شدن» دختربچه برایشان آغاز شده است. آیهان به خاطر پول و پیشنهادی که علی مصفا در نقش بهادر که خلاف‌کار اصلی است به او می‌دهد، یسنا را می‌دزدد. بهادر پول‌دار است و خلاف‌کار اصلی و آیهان ندار است و خلاف بزرگی جز اعتیاد قبلی‌اش نداشته است. اما در انتهای فیلم بهادر کاملا قسر درمی‌رود و راز نقشه‌ی او برای بچه‌دزدی، همراه آیهان در قنات دفن می‌شود. درواقع آن نوچه که ضعیف‌تر بود به سزای اعمالش می‌رسد و در سیمان دفن می‌شود اما خلاف‌کار اصلی به هیچ عنوان دستش رو نمی‌شود و برای خودش آزاد می‌گردد! از طرفی آیهان در دیالوگ‌ با احمد شخصیتی با گذشته‌ی بسیار بد معرفی می‌شود که حالا با ترک اعتیاد و کار کردن سعی دارد زندگی سربه‌راهی داشته باشد. سرنوشتی که برای او رقم زده شده بود به نوعی یادآور ضرب‌المثل «توبه‌ی گرگ مرگ است» بود و حداقل از نظر کسانی که ترک اعتیاد کرده‌اند این اصلا خوب نبود!

تحول شخصیت‌ احمد هم به‌جا نیست چون معلوم نیست اتهاماتی که آیهان به او می‌زند حقیقت است یا توهمات آیهان؟ معلوم نیست کمک کردن احمد به پیدا شدن یسنا از روی خیرخواهی است یا آن‌طور که دیگران می‌گویند از روی ریا؟ بنابراین حتی صحنه‌ی آزاد کردن پرنده‌های قاچاق توسط احمد که کاملا استعاری است، هیچ کمکی به باز کردن گره‌های شخصیتی احمد پیران نمی‌کند. شخصیت‌ حلما هم به عنوان زنِ تنها رابطه‌ی عاشقانه فیلم، تکلیفش با خودش مشخص نیست. علت ازدواج پنهان او با آیهان، ابتدا عشق تلقی می‌شود. بعد، گرفتن یک وام زوجین علت این ازدواج پنهان عنوان می‌گردد. هنگام جاری کردن خطبه‌ی طلاق، حلما باز هم جوری رفتار می‌کند که انگار دلش راضی نیست و به آیهان عشق دارد. در آخر فیلم او از دست آیهان که خبر از مرگش ندارد فرار می‌کند و بالاخره مخاطب سردرگم می‌ماند احساس حلما به آیهان چه بوده است؟! عشق یا ترس یا ...؟


نشست خبری فیلم سینمایی «ناتور دشت» در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر - بهمن 1403

بازی‌های ناتور دشت

«هادی حجازی‌فر» انصافا بازیگر خوبی است، به شرطی که از او بازی بکشند! حجازی‌فر حتی در فیلم خودش یعنی موقعیت مهدی هم خوب بازی نکرد و تا این‌جا ظاهرا بهترین کارگردانی که می‌تواند از او بازی بکشد مهدویان است و بس! بازی حجازی‌فر در این کار بسیار ضعیف بود و او که کاراکتری خیرخواه، خانواده‌دوست، متعهد به جامعه و البته طبق معمول بی‌اعصاب را در این فیلم دارد، نتوانسته به بازی‌های قبلی خودش در کاراکترهای مشابه این فیلم حتی نزدیک شود. در این فیلم «میرسعید مولویان» نقشش را بهتر از حجازی‌فر ایفا کرده و شاید تنها بازی قوی فیلم را از او و البته تا حدی از علی مصفا دیدیم. شبنم قربانی، بابک کریمی، اردشیر رستمی و... هم آن‌قدری نقش و چالش نداشتند که بتوانند بازی به‌یادماندنی از خود ارائه دهند.


در پایان

نگارنده‌ی این مطلب اعتقاد دارد «ناتور دشت» سعی خود را کرده که فیلم شریفی باشد و همچنین اعتقاد دارد فیلم‌های شریف سینمای ایران را نباید دچار نقدهای بی‌رحم، تندوتیز و کمال‌گرایانه کرد، به شرطی که کارگردان واقعا در ابتدای راه و فرصت تجربه‌اندوزی باشد. بنابراین اگر قرار بود این مطلب درباره‌ی فیلم یک کارگردانِ فیلم اولی نوشته شود، مطمئنا این حد از دقت و موشکافی و به رخ کشیدن کمبودها در آن بیان نمی‌شد. اما مسئله این‌جاست که «ناتور دشت» ساخته‌ی «محمدرضا خردمندان» است. خردمندانی که به جز تجربه‌های فیلم‌های کوتاه و انیمیشن و سینمایی، فرصت ساخت یک سریال چهار فصلی به نام «از سرنوشت» را برای شبکه‌ی دو داشته است. یک سریال چهارفصلی در ۷۰ قسمتِ ۵۰ دقیقه‌ای؛ یعنی ۳۵۰۰ دقیقه! پس به خردمندان آن‌قدری فرصت و امکانات داده شده که در یک فیلم سینمایی، این‌همه اشتباهات فاحش و کم‌کاری نداشته باشد. شاید جور شدن قراردادهای راحت چهار فصل سریال‌سازی با درجه‌ی کیفی به زحمت متوسط و بدون مواجه شدن با نقدهای جدی، باعث شده خردمندان خیلی زود از خودش راضی شود و روی این‌همه ضعف پنهان و آشکار فیلمش چشم بپوشد. شاید هم قد فیلم‌سازی او واقعا همین‌قدر است. روی خط متوسط.


مطالب مرتبط: 

ویدئو: نقد و بررسی فیلم «ناتور دشت» ساخته «محمدرضا خردمندان»
 




تصاویر پیوست

رضوی. سید
19 بهمن 1403

من این فیلم را دیدم. راستش انتظار داشتم تاکید آن بیشتر بر روی بسیج مردم برای یافتن دختربچه باشد اما اینطور نبود و اتفاقا مسئله اخلاقی بزرگ فیلم که می‌توانست این باشد را کارگردان از رویش رد شده بود و به قول شما به قصه شخصیت‌های خودش که قبل از گم شدن دختربچه آغاز شده بود پرداخته بود. باید از این بچه دزدی و کمک همه مردم برای جامعه امن، یک نتیجه اخلاقی و اجتماعی می‌گرفت، اما این ظرفیت سوخته بود. من هم به نظرم به همین دلیل فیلم را نمی‌توان اجتماعی نامید.

محدثی
18 بهمن 1403

ناتور چه دشتی؟؟؟

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
کارگردان برای تفکیک فیلمش از یک فيلم مستند، قصه‌هایی چون آیهان و حلما، احمد و آیهان و احمد و مشهدجان را به کار اضافه کرده است اما قصه‌ها نصفه‌نیمه است. نقش احمد پیران با بازی «هادی حجازی‌فر» و آیهان با بازی «میرسعید مولویان» که بار اصلی فیلم را به دوش می‌کشند بسیار بی‌گذشته و گنگ هستند. آن دو، گذشته و حتی احساس زمان حال را فقط و فقط با دیالوگ به رخ هم می‌کشند، نه حتی با کردار و عمل.

ناتور دشت سعی خود را کرده که فیلم شریفی باشد و نگارنده اعتقاد دارد فیلم‌های شریف سینمای ایران را نباید دچار نقدهای بی‌رحم، تندوتیز و کمال‌گرایانه کرد، به شرطی که کارگردان واقعا در ابتدای راه و فرصت تجربه‌اندوزی باشد. بنابراین اگر قرار بود این مطلب درباره‌ی فیلم یک کارگردانِ فیلم اولی نوشته شود مطمئنا این حد از دقت و موشکافی و به رخ کشیدن کمبودها در آن بیان نمی‌شد. اما مسئله این‌جاست که «ناتور دشت» ساخته‌ی «محمدرضا خردمندان» است. خردمندانی که به جز تجربه‌های فیلم‌های کوتاه و انیمیشن و سینمایی، فرصت ساخت یک سریال چهار فصلی به نام «از سرنوشت» را برای شبکه‌ی دو داشته است. یک سریال چهارفصلی در ۷۰ قسمتِ ۵۰ دقیقه‌ای؛ یعنی ۳۵۰۰ دقیقه! پس به خردمندان آن‌قدری فرصت و امکانات داده شده که در یک فیلم سینمایی، این‌همه اشتباهات فاحش و کم‌کاری نداشته باشد.

مطالب مرتبط