پنجشنبه 01 آبان 1404 / خواندن: 4 دقیقه
پرونده جشنواره فیلم کوتاه تهران | صفحه هجدهم

ریویو: نقد و نظری به فیلم کوتاه «شاه‌نامه» ساخته «مجتبی زرینی»

تعدادی دانش آموز دبستانی به هدایت معلم خود نمایشی را تمرین می‌کنند تا در مسابقات منطقه آن ‌را به نمایش بگذارند.‌ نمایش دربارهٔ شاهی است که در شهرش بارانی می‌بارد که هرکس به آب آن تر شود، دیوانه خواهد شد. بحرانی که در نهایت از نمایش به زندگی و از زندگی به نمایش سرایت می‌کند. فیلم با میان‌‌نوشته‌هایی به ۳ فصل تقسیم می‌شود: شاه وارد می‌شود، طغیان می‌کند، و دیوانه می‌شود. سه بخشی که گویی به نحوی در امتداد منطقی یکدیگر قرار می‌گیرند، ورودی که طغیان به دنبال دارد و طغیانی که به جنون ختم می‌شود. 

5
ریویو: نقد و نظری به فیلم کوتاه «شاه‌نامه» ساخته «مجتبی زرینی»

 مقدمه مجله میدان آزادی: فیلم کوتاه «شاه‌نامه» به نویسندگی و کارگردانی «مجتبی زرینی» این روزها در چهل‌و‌دومین جشنواره فیلم کوتاه به نمایش درآمده است. در این صفحه از پرونده «جشنواره فیلم کوتاه تهران» به سراغ نقد، بررسی و تحلیل این اثر رفته‌ایم. ریویوی آن را به قلم آقای علی قاسمی‌منفرد بخوانید:

تعدادی دانش آموز دبستانی به هدایت معلم خود نمایشی را تمرین می‌کنند تا در مسابقات منطقه آن ‌را به نمایش بگذارند.‌ نمایش دربارهٔ شاهی است که در شهرش بارانی می‌بارد که هرکس به آب آن تر شود، دیوانه خواهد شد. بحرانی که در نهایت از نمایش به زندگی و از زندگی به نمایش سرایت می‌کند. فیلم با میان‌‌نوشته‌هایی به ۳ فصل تقسیم می‌شود: شاه وارد می‌شود، طغیان می‌کند، و دیوانه می‌شود. سه بخشی که گویی به نحوی در امتداد منطقی یکدیگر قرار می‌گیرند، ورودی که طغیان به دنبال دارد و طغیانی که به جنون ختم می‌شود. 

فیلم کوتاه شاه‌نامه
فیلم کوتاه «شاه‌نامه»، ساختۀ «مجتبی زرینی»

«یاسمن» شخصیت اصلی ماجراست که در نمایش نقش دلقک را دارد؛ دوست صمیمی‌اش، «مریم»، شاه است و «آرزو»، هم‌کلاسی تنها و تلخ‌رفتار آن‌ها، وزیر است. تاخیر ورود یاسمن به کلاس تمرین، از همان آغاز تردید و نارضایتی او را نسبت به نقشی که به او داده‌اند، نشان می‌دهد. نخستین دیالوگ فیلم هم که از زبان مریم (شاه) می‌شنویم، به نوعی ترجمه شفاهی وضعیت یاسمن است؛ «چه خواب شومی». تعبیر این خواب سیری است که تا انتهای فیلم خواهیم دید. خوابی که شاه در نمایش به آن اشاره می‌کند، به واقعیتی بدل می‌شود که یاسمن و دیگران تجربه خواهند کرد.
 
بهره‌گیری از ساختار نمایش (خیال) و واقعیت در داستان، گام برداشتن بر لبه پرتگاه است. چرایی این موضوع، دست‌کم به دو دلیل بازمی‌گردد: یکی دشواری پیوند زدن این دو وضعیت به یکدیگر به نحوی که هیچ‌کدام برای دیگری وقفه و اختلال ایجاد نکند؛ نکتهٔ دوم هم به جذابیت مرگبار نماد و نمادپردازی مربوط می‌شود. نماد‌ها اگر به درستی به کار گرفته نشوند، به داستان و درام آسیب می‌زنند به نحوی که جنبهٔ عاطفی و احساسی مورد انتظار در دام بازی کشف معنا و اشاره‌ها گرفتار می‌کنند. این هرگز به معنای نادیده گرفتن ظرفیت‌های معنایی و نشانه‌شناسانه و کم‌ارزش قلمداد کردن لایه‌های پنهان‌ معنایی نیست، موضوع بر سر اولویت آن‌ها در طراحی داستان است.

فیلم کوتاه شاه‌نامه
قابی از فیلم کوتاه «شاه‌نامه»، ساختۀ «مجتبی زرینی»

بیرون از نمایش، مهم‌ترین رابطه، نسبت دوستانهٔ میان یاسمن و مریم است. به عبارتی دلقک و شاه خارج از جهان بازی، پیوندی عاطفی دارند. با وجود این، در همان صحنهٔ نخست، با دیالوگی که مریم می‌گوید، شکستی در این رابطه آغاز می‌شود: «کی منتظر دلقک می‌شه». این جمله یعنی مریم شاه بودن خودش را باور کرده، در حالی که همین مسأله برای یاسمن دشوار است. نه صرفا به این خاطر اینکه دلقک‌بودن کسر شأن باشد- البته در ادامه و با تمسخر بچه‌ها این وجه ‌پررنگ‌تر می‌شود- بلکه به ویژه به این دلیل که نمایش و بازی خللی در رابطهٔ «واقعیِ» دوستانه آن‌ها پدید آورده است. برخلاف باورمندی مریم به جایگاه قدرتی که از طرف معلم به آن منصوب شده، یاسمن در کار ترمیم و جبران این شکاف است. بر همین اساس است که برای مریم (شاه) تاج می‌سازد و هوایش را دارد. با تمام این‌ها، جذابیت موقعیت‌های تعریف شده در نمایش و بازی قدرتی که به راه افتاده، یاسمن را هم به درون خودش می‌کشد و او با درخواست رأی‌گیری برای نقش شاه، به ستیزه با مریم برمی‌آید. چرخش رخ داده است؛ یاسمنی که هوسی نسبت به نقش شاه نداشت و فقط دل‌مشغول رابطه دوستانه‌اش بود، بازی را جای واقعیت می‌نشاند و وارد معادلهٔ قدرت می‌شود. با شروع نمایش، نسبت‌ها برهم خورده و آن‌چه باقی مانده بازی محض است. بازی‌‌ای که سوژهٔ نمایش را به جهان بیرونی دانش‌آموزان تسری می‌دهد؛ «اگر آن‌ها شما را مثل خود نپندارند، تاج از سرتان بر می‌دارند»، پس همهٔ بچه‌ها دلقک می‌شوند. و این‌چنین «شاهنامه» دانش‌آموزان مدرسهٔ «آیندگان» نه بر روی صحنه، در پشت آن به اتمام می‌رسد. 

با این توضیحات می‌توان گفت فیلم در ترسیم خط روابط، حرکت میان بازی و واقعیت، و چرخش موقعیت‌ها نسبتا موفق عمل می‌کند. می‌گویم نسبتا چرا که معتقدم با وجود آن‌که فیلم با توفیق موقعیت کلی خودش را بنا می‌‌کند، در طراحی گذار از وضعیت «واقعی» به وضعیت بازی و مخدوش‌کردن مرز میان این دو، کم‌جان عمل می‌کند. به ویژه به ارتباط عاطفی و دوستانهٔ میان یاسمن و مریم که تا پیش از نمایش برقرار بوده، کم پرداخته می‌شود. نتیجه آن‌که، وجه نمادین بازی به راه افتاده بر لایهٔ دراماتیک آن می‌چربد، و احتمالا مخاطب بیش از آ‌ن‌که درگیر حس عمیق و پیچیدهٔ پیچش روابط انسانی شود، درگیر اندیشهٔ رمزگشایی از کار می‌شود. البته چنان‌که اشاره شد،‌ دقت‌نظرهایی که در کار وجود دارد، مثل طراحی جزئی‌‌نگر موقعیت‌ها، دیالوگ‌ها، حد و حدود پرداختن به نمایش و صد البته بازی خوب سه نقش اصلی و اجرای کنترل‌شده و به قاعدهٔ میزانسن‌ها کمک می‌کند که فیلم تا اندازه‌ای سلامت بماند.


قابی از فیلم کوتاه «شاه‌نامه»، ساختۀ «مجتبی زرینی»

در این زمینه پرداخت زیرمتن اجتماعی کار هم قابل توجه است. فیلم ملاحظهٔ بسیار درستی دارد که زمینهٔ اجتماعی داستان به تفسیر یا ترجمه‌ای تحمیلی از نمایش «شاهنامه» بدل نشود. دوربین متمرکز بر بچه‌هاست و غیر از چند مورد، خبری از جهان اجتماعی بیرون نیست؛ صدای رادیو که از حضور معترضان در شهر می‌گوید، راننده‌ای که قاعدهٔ بستن کمربند را به یاد دختر می‌آورد و البته نظام آموزشی که شاید به نحوی ناآگاهانه بازی قدرت را در میان دانش‌آموزان بازتولید می‌کند. برخوردی که یادآور نقاشی‌های «شهره مهران» از دختران دبیرستانی در شهر است؛ نظم و قواعدی که دانش‌آموزان در عین تن‌دادن به آن، بازیگوشانه آن ‌را به بازی می‌گیرند و سرانجام به نقطه‌ای می‌رسانند که هیچکس انتظارش را نداشته است: خواب شومی دیگر. 




تصاویر پیوست

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط «میدان آزادی» منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد!

نکته دان
 
بهره‌گیری از ساختار نمایش (خیال) و واقعیت در داستان، گام برداشتن بر لبه پرتگاه است. چرایی این موضوع، دست‌کم به دو دلیل بازمی‌گردد: یکی دشواری پیوند زدن این دو وضعیت به یکدیگر به نحوی که هیچ‌کدام برای دیگری وقفه و اختلال ایجاد نکند؛ نکتهٔ دوم هم به جذابیت مرگبار نماد و نمادپردازی مربوط می‌شود. نماد‌ها اگر به درستی به کار گرفته نشوند، به داستان و درام آسیب می‌زنند به نحوی که جنبهٔ عاطفی و احساسی مورد انتظار در دام بازی کشف معنا و اشاره‌ها گرفتار می‌کنند. این هرگز به معنای نادیده گرفتن ظرفیت‌های معنایی و نشانه‌شناسانه و کم‌ارزش قلمداد کردن لایه‌های پنهان‌ معنایی نیست، موضوع بر سر اولویت آن‌ها در طراحی داستان است.

بیرون از نمایش، مهم‌ترین رابطه، نسبت دوستانهٔ میان یاسمن و مریم است. به عبارتی دلقک و شاه خارج از جهان بازی، پیوندی عاطفی دارند. با وجود این، در همان صحنهٔ نخست، با دیالوگی که مریم می‌گوید، شکستی در این رابطه آغاز می‌شود: «کی منتظر دلقک می‌شه». این جمله یعنی مریم شاه بودن خودش را باور کرده، در حالی که همین مسأله برای یاسمن دشوار است.

مطالب مرتبط
cover
هیچ قطعه ای انتخاب نشده پادکست
0:00 0:00