مجله میدان آزادی: امروز دهم تیرماه روز بزرگداشت صائب تبریزی شاعر مشهور ایرانی در قرن یازدهم است. صائب متولد سال 1000 در تبریز یا اصفهان است، بیشترین دوران عمر خود را در اصفهان گذراند، چندسالی به هندسفر کرد و سرانجام سال 1080 در هشتاد سالگی در اصفهان درگذشت. به همین مناسبت از آقای حسن صنوبری -شاعر و پژوهشگر- خواستیم تا گزیدهای از بهترین تکبیتهای او را برای میدان آزادی انتخاب کند. این مطلب را در ادامه مطالعه کنید:
سبک هندی (یا سبک اصفهانی) دوران قدرتگرفتن محور افقی در ساختار شعر و مخصوصا در غزل است. محور عمودی و به تبعش انسجام شعر به عنوان یک ساخت واحد در این دوران تضعیف شد، اما اقتدار محور افقی و هر بیت شعر (و بعضا مصرع شعر) افزایش پیدا کرد. این است که سبک هندی در شعر شاعران بزرگش، پر از شاهبیتهای درخشان در غزلها و همچنین تکبیتهای درخشان است.
امروز روز صائب بزرگترین و شاخصترین شاعر سبک هندی است. شاعری که بسیاری از شعرهایش را مردم بدون دانستن نام شاعر از برند. به همین بهانه بیست بیت از بهترین بیتهای صائب تبریزی را برای مطالعه شما برگزیدیم. چه از میان تکبیتهای مستقل که اصطلاحا به آن «مفردات» میگویند، چه از میان بیتهای درخشانی که در میان غزلهای صائب آمده است و اصطلاحا به آن «بیتالغزل» میگویند. همچنین در این انتخاب سعی کردیم ضمن برگزیدن از میان بیتهای مشهور و بیشتر از بیتهای مشهور سراغ انتخاب بیتهایی برویم که با همه زیبایی یا حکمتی که در آنها هست، چندان در میان مردم مشهور نیستند. جدا از این نکته چه در اوزان چه در عواطف (شعرهای غمگین و شاد) نیز سعی کردیم در این گزیده تا حدی تنوع برقرار باشد.
از بهترین تکبیتهای صائب تبریزی
- جز گوشهی قناعت ازین خاکدان مگیر
غیر از کنار، هیچ ز اهل جهان مگیر
- چون سرو در مقام رضا ایستادهام
آسوده خاطرم ز بهار و خزان خویش
- از همان راهی که آمد، گل، مسافر میشود
باغبان بیهوده میبندد، در گلزار را
- شکست شیشهی دل را مگو صدایی نیست
که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
- بس که بد میگذرد زندگیِ اهلِ جهان
مردم از عمر چو سالی گذرد، عید کنند
- جهان به مجلسِ مستانِ بیخرد ماند
که در شکنجه بود هر کسی که هشیارست
- نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است
شراب خوردن ما، شیشه خوردن است اینجا
- آدمی پیر که شد حرص جوان میگردد
خواب در وقتِ سحرگاه گران میگردد
- فکر شنبه تلخ دارد جمعهی اطفال را
عشرت امروز بیاندیشهی فردا خوش است
- مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
که روی مردم عالم دو بار باید دید
- نه سرخ، چهرهی خورشید را، شفق کرده
که از خجالت روی تو خون عرق کرده
- نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
- حضور خاطر اگر در نماز معتبرست
امید ما به نماز نکرده بیشترست
- از تنگی دلست که کم گریه میکنم
مینای غنچه، زود بریزد گلاب را
- حضور دل نبود با عبادتی که مراست
تمام سجدهی سهوست طاعتی که مراست
- ای گل که موج خندهات از سرگذشته است
آماده باش گریه تلخ گلاب را
- تا کدامین دل بیدار مرا دریابد
چون شب قدر نهان در رمضانم کردند
- یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
- یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند
یک کف خاک درین میکده ضایع نشود
- بیپردهتر از رازِ دلِ بادهکشانم
صائب، کسی امروز به رسوایی من نیست
مطلب مرتبط:
یادداشت: جایگاه صائب در سیر تکاملی شعر فارسی